صفحه اصلی > ادبیات جهان : معرفی کتاب دراکولا | اثر برام استوکر
ads

معرفی کتاب دراکولا | اثر برام استوکر

معرفی کتاب دراکولا | اثر برام استوکر

کنت دراکولا و قلعه ترانسیلوانیا پیوندی ابدی با کتاب دراکولا دارند. برام استوکر داستان قلعه ای را روایت می کند که متعلق به یکی از نوادگان شاهزاده افسانه ای ولاد در پرفروش ترین کتاب آمازون در رده ادبیات خون آشام است!

اما این داستان به ترانسیلوانیا محدود نمی شود و به زودی شخصیت های داستان خود را در انگلستان مدرن عصر ویکتوریا می یابند.

نگاهی به کتاب دراکولا

معرفی کتاب دراکولا | اثر برام استوکر

هر کسی که نام دراکولا را بشنود داستان خون آشام ها را به یاد می آورد. این نوع داستان که تقریباً به یک ژانر ادبی مستقل تبدیل شده است، با رمان «دراکولا» نوشته برام استوکر آغاز نشد. در قرون وسطی، افسانه های خون آشام در فرهنگ عامه کشورهای اروپای شرقی پدیدار شد و یکی از معروف ترین خون آشام ها، ولاد دراکولا، الهام بخش داستان های خون آشام ها بود.

استوکر از سلف خود الهام گرفت و شخصیت های زیادی را به خون آشام اضافه کرد. به عنوان مثال، توانایی خون آشام ها برای تبدیل شدن به خفاش قبل از کتاب دراکولا رایج نبود و پس از آن به یکی از سنت های داستان های خون آشام تبدیل شد. به همین دلیل بود که کتاب برام استوکر نمونه بارز این گونه داستان ها شد.

داستان دراکولا اینگونه آغاز می شود: جاناتان هارکر، یک وکیل جوان انگلیسی، از قلعه کنت دراکولا در ترانسیلوانیا دیدن می کند تا یک معامله ملکی انجام دهد. وقتی مردم محلی متوجه می شوند که او قصد دارد به قصر برود، به او هشدار می دهند و وقتی هارکر به آن توجهی نمی کند، برای محافظت از او یک صلیب و یک طلسم به او می دهند.

اگرچه هارکر وحشت زده است و کالسکه او مورد حمله گرگ ها قرار می گیرد، اما از مقصد خود منحرف می شود و هرگز به قلعه کنت دراکولا نمی رسد. با ورودش متوجه می شود که کنت دراکولا برخلاف تصورش مردی مهربان، متمدن و مهربان است. اما طولی نمی‌کشد که او زندانی قلعه دراکولا است

برام استوکر تاکنون در دراکولا دو شخصیت اصلی کتاب را معرفی کرده است که نقش مهمی در پیشبرد داستان دارند. با این حال وقتی دو شخصیت زن وارد روایت نویسنده می شوند، داستان پیچیده تر از قبل می شود. نامزد هارکر، مینا ماری، در انگلستان زندگی می کند. او دوستی به نام لوسی دارد که سه مرد او را دوست دارند: دکتر. سیوارد، دکتر. هولموود و دکتر. موریس. در نهایت او به دکتر پاسخ مثبت می دهد. هولموود. زندگی لوسی کاملا عادی به نظر می رسد.

مکتب رمانتیسم
بیشتر بخوانید

تا اینکه یک کشتی روسی در ساحل نزدیک شهر غرق شد و پنجاه جعبه کالایی که از قصر دراکولا آمده بود به جا گذاشت. پس از این اتفاق، لوسی به خواب رفت و از قبرستان شهر بازدید کرد. مینا لوسی را رنگ پریده و بیمار با دو علامت قرمز روی گلویش پیدا می کند! علامتی که خون آشام ها به جا گذاشته اند.

آیا لوسی به یک خون آشام تبدیل شده است؟ آیا کنت دراکولا وارد انگلیس شده و قربانیان بعدی خود را انتخاب کرده است؟ سرنوشت جاناتان هارکر و معشوقه اش مینا چه خواهد شد؟ برای دانستن ادامه این داستان جالب، ادامه کتاب دراکولا را بخوانید.

خانواده کنت دراکولا زندگی بیرونی دارند که در ابتدای کتاب توضیح داده شده است. کنت دراکولا از نوادگان شاهزاده ولاد معروف است و به اندازه او ترسناک و عجیب است. برام استوکر به خوبی از عناصر گوتیک در دراکولا استفاده کرده است.

ژانری که در اوایل قرن 19 بسیار پرطرفدار بود عناصری مانند قلعه متروک با مناظر زیبا، باکره قربانی، خانواده اشرافی و …. جالب اینجاست که استوکر پایان دراکولا را تغییر داد. چون معتقد است شبیه پایان داستان «سقوط خانم آشر» است. در طول کتاب، نویسنده از سنت به مدرنیته حرکت می کند و داستان را از ترانسیلوانیا باستان به انگلستان شلوغ، صنعتی و مدرن منتقل می کند.

کتاب دراکولا از دیدگاه اول شخص گفته شده است. با این تفاوت که راوی ها در هر قسمت تغییر می کنند. هارکر، مینا، لوسی و دکتر سیوارد راویان داستان هستند و با نوشتن خاطرات یا نامه ها، روایت کتاب را پیش می برند. هر یک از راویان هنگام بازگویی وقایع تجربه خود را نقل می کند. به عنوان مثال جایگاه علمی در خاطرات و نامه های دکتر.

دیدگاه همدلانه و عاطفی سیوارد و من در یادداشت هایش بسیار واضح است. ون هلسینگ به یک راوی محدود تبدیل می شود و نظرات و اعمال او از طریق شخصیت های دیگر منتقل می شود. با این حال، برام استوکر توانست در رمان دراکولا از چنین شیوه داستان سرایی استادانه استفاده کند.

افراد زیادی کتاب دراکولا را ترجمه کرده اند. اما کامل ترین ترجمه، با شکوفایی جالب و متفاوت، انتشارات قاقنوس و مهرداد وثوقی است. به عنوان مثال، توضیحاتی به نام “بازدید کننده دراکولا”، مقدمه برام استوکر و چندین پاراگراف حذف شده از متن اصلی در این نسخه گنجانده شده است.

رمان های برتر ادبیات فرانسه
بیشتر بخوانید

بخشی از کتاب دراکولا

چیزی که دیدم سر کنت بود که از پنجره بیرون زده بود. صورتش را نمی دیدم اما از پشت و حرکات دستانش شناختمش. در واقع در مورد دست هایی که بارها و بارها بررسی کرده ام شکی نیست.

در ابتدا برای من جالب و سرگرم کننده بود زیرا تعجب می کنم که چگونه یک چیز کوچک می تواند کسی را که می داند زندانی است جذب و سرگرم کند.

اما پس از آن ضربان قلبم تندتر شد و وحشت کردم، چون دیدم تمام بدن مرد به آرامی از پنجره خارج شد، انگار بال های بزرگی دور شنلش پیچیده بود و می خواست از کنار دیوار قصر پایین بیاید. پرتگاه وحشتناک اولش نمی توانستم چشمانم را باور کنم.

من به اشتباه فکر کردم که خطای دید من به دلیل اثر جادویی مهتاب یا سایه است، اما نگاهم به آن خیره شد و متوجه شدم که فریبکاری در کار نیست. نگاه کردم که او انگشتان دست و پاهایش را از کناره‌های صخره‌هایی که در طول سال‌ها شسته شده بودند بالا می‌برد. او مانند یک مارمولک دیواری، این کار را با سرعت شگفت انگیزی انجام داد که به سمت پایین می پرید و نامتقارن حرکت می کرد.

این چه جور آدمی است یا بهتر بگویم چه حیوانی در بدن این شخصیت وجود دارد؟ احساس می کنم ترس از این مکان وحشتناک وجودم را فرا گرفته است. وحشت، ترس شدیدی که از آن گریزی ندارم. من در شرایط وحشتناکی هستم که حتی جرات فکر کردن به آن را ندارم…

15 می دوباره ارل را دیدم که از همان مارمولک بیرون آمد. در حالی که سرش کمی به سمت چپ پایین آمده بود، چند ده متر پایین آمد و در یک سوراخ یا پنجره ناپدید شد. در ابتدا که سرش از دید خارج شد، از پنجره جلو رفتم تا چیزهای بیشتری ببینم، اما فایده ای نداشت. فاصله آنقدر زیاد بود که بدن را کاملا کور کرد.

می دانستم که این چهره دیگر در قصر نیست، بنابراین فکر کردم از فرصت استفاده کنم و بیش از آنچه انتظار داشتم به اطراف نگاه کنم.

با تشکر از همراهی و توجه شما با مجله بامدادی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

7 + 6 =