صفحه اصلی > سینما : نقد فیلم تراژدی مکبث
ads

نقد فیلم تراژدی مکبث

فیلم تراژدی مکبث

نقد فیلم تراژدی مکبث : 

اصلا این از ویژگی شاهکارهای تاریخ ادبیات است که هرچقدر در شکل و شمایل و دوران مختلف تکرار میشوند نه تنها از جذابیت و اهمیت‌شان کم نمیشود ،بلکه به جمع مخاطبان سابق خود نیز اضافه میکنند. (مکبث) بعنوان یکی از جواهرات نمایش‌نامه نویسی نیز به همین شکل است .

با مقاله نقد فیلم تراژدی مکبث با بامدادی ها همراه باشید.

خواه درسینما، اقتباسی از آن را توسط افراد شهیر هالیوود همچون (اورسن ولز و رومن پولانسکی) شاهد باشیم و خواه با اقتباسی با زبان و مکان دیگر طرف باشیم همچون (سریر خون از کوروساوا) یا تاثیر آشکارش در شخصیت‌پردازی یکی از مهمترین آثار تلویزیونی قرن جدید (زوج مخوف و ماندگار کوین اسپیسی و رابین رایت در خانه پوشالی) را تشخیص دهیم و یا حتی سریال (زخم‌کاری) وطنی خودمان را با تمام ضعفهایش تا به انتها تماشا کنیم و… جملگی تمام موارد مذکور، در یک امتیاز مشترکند و آن چیزی نیست جز سقوط انسان و گره خوردنش با واژه (تراژدی.)

( فیلم تراژدی مکبث ) اثر (جوئل‌کوئن) تازه‌ترین اقتباس از نمایش‌نامه (ویلیام‌شکسپیر) است که درتلاش است تا به هردو مدیوم سینما و تئاتر وفادار باشد. نکته مهمی که کوئن از پس آن برآمده و تماشای اثر برای طرفداران هردو مدیوم خالی از لطف نخواهد بود.

فیلم تراژدی مکبث در فرم بصری ترکیبی از هردو است. آشکارا طراحی صحنه و لباس مینیمال و مونولوگ گویی‌های پیاپی‌اش، تئاتری و در طرف مقابل ، نورپردازی‌های پرکنتراست اکسپرسیونیستی، بهره‌گیری از دیزالو در تدوین و انواع حرکات و زوایای دوربین و افکتهای دیجیتالی و البته سیاه و سفید بودنش ،متعلق به سینما.

در بحث طراحی صحنه و لباس این (مینیمالیزم) است که خودنمایی میکند. نگاه کنید به طراحی قصر مکبث که در آن اتاق، سالن، راهروها و… با کمترین وسایل و جزییات بصری همراهند تا توجه و تمرکز مخاطب در این نماها تماما بر شخصیتها و کلنجار رفتن آنها با خود یا دیگری باشد. در این مدل مینیمال خبری از تابلوهای نقاشی ،گل و گلدان،میز و صندلی و وسایل تزیینی گرانقیمت یا نظامی و… نبوده و گویی تمام اموالی که بشکل پیش فرض در آثار اینچنینی تاریخی حضور دارند، به سرقت رفته‌اند.

در طراحی لباس نیز دقیقا همین وضع حاکم است. از لباس خود مکبث گرفته تا لیدی مکبث و پیش خدمتها و دیگر افراد حاضر در قابها نشانی از جزییات نظرگیر نیست تا حضورشان در صحنه صرفا بعنوان پوشاننده بدن شخصیتها باشد و بازهم تمام توجه و‌تمرکز مخاطب بر شخصیتها و اکت و گفتارشان باشد.

فیلم تراژدی مکبث مملو از مونولوگ است. تمهیدی که افکار و احساسات مکبث و لیدی مکبث را پیش چشم مخاطب قرار داده تا همواراه غم، خشم ،ترس و استیصال ناشی از بدذاتی و شرور بودنشان را در اثر احساس کنیم. از آنجا که مکبث درباب اضمحلال و یاس و درنهایت جنون و تنهایی است ، پس مونولوگ پابه پای دیالوگ در اثر جای داشته و اهمیتش در برخی مقاطع (از جمله اوپنینگ اثر) انکارناپذیراست.

نقد فیلم خیابان ترس
بیشتر بخوانید

کوئن جدا از این تمهیدات فکرشده و کاربردی ، قابهایش را با نورپردازی تیز و اکسپرسیونیستی پر کرده تا مدام با سایه روشن طرف باشیم. این نورپردازی بشکلی است که گویی نور خورشید با فشار، لایه های ابر را شکافته و باشدت از پنجره‌ها و سقف قصر به داخل میتابد. این تیزی و شدت برخلافِ نورپردازی‌های ملایم و رایج در دیگر آثار سینمایی، کف سالن ، دیوارها و صدالبته مکبث و همسرش را درحالتی نیمه روشن/تاریک ،تصویر سازی کرده تا خود، نشانه‌ای باشد برای بحث تقابل میان خیر و شر . خیری که در همان دقایق ابتدایی اثر سر به نیست میشود و شراست که تا به آخر میتازد.

ادامه نقد فیلم تراژدی مکبث

نگاه کوئن به شخصیت مکبث ،نگاهی است بشدت رادیکال و بحث‌برانگیز. فصل ابتدایی اثر را به یادآورید که در آن خبری از نمایش جنگ و طبیعتا شجاعت،مهارت و دلاوری مکبث در میزانسن نیست! برخلاف (نسخه ۲۰۱۵) که سکانسی را به نبرد مکبث و همراهیانش اختصاص داد، اینجا نبردی را شاهد نیستیم و تنها به دیالوگ میان یکی از نظامیان و پادشاه بسنده میشود. گویی کوئن چنان از رذالت و خوی اهریمنی مکبث بیزار است که نمیخواهد آن ور ِمثبت و شرافتمندانه او را برای مخاطب تصویرسازی کند.

یا نگاه کنید به مقوله زاویه دوربین که در آن خبری از (لوانگل) نبوده و (های‌انگل و اُورهدها) خودنمایی میکنند. میدانیم که لوانگل به منظور القای حس برتری و موضع قدرتمندانه سوژه،تعبیه میشود و اتفاقا مکبث نیز در مورد رشد و پیشرفت آنتاگونیستش در مقابل سایرین است.

اما این نگاه تلخ و بدبینانه کوئن موجب شده تا او و همسرش را در نماهایی متعدد از بالا و با های‌انگل یا اُورهد شاهد باشیم. زاویه ای که آشکارا موضع ضعف و حقارت سوژه‌ها را یادآوری کرده و حس ترحم مخاطب را برانگیخته خواهند کرد. گویی این پیروزی غیر شرافتمندانه و این خیانت در حق پادشاه ، نتیجه معکوس داشته و روزهای خوش و باابهت ،جایی در زیست این زوج مخوف نخواهد داشت.

گویی پس از قتل پادشاه،خار و حقیر گشته‌اند و شباهتی به پادشاهان ندارند.

مورد دیگر را میبابیست دربهره‌گیری از نمای(داچ‌انگل) در دقایق پایانی درنظر گرفت. دقایقی که طبیعتا قراراست این جایگاه و اقتدار غیر شرافتمندانه و غیر انسانی برباد رفته و زوج اصلی میبایست با سرنوشت شوم و محتوم خویش روبرو شوند. داچ انگل به منظور القای موقعیتی ناامن و دلهره‌آور و غیرعادی درنظر گرفته شده تا هم جنون و پریشان احوالی لیدی مکبث ،برایمان درگیرکننده تر تصویرسازی شوند و هم افول این قصر و صاحبانش را بهتر حس کنیم.

نقد فیلم No Time to Die
بیشتر بخوانید

سیاه وسفید بودن اثر نیز میتواند در همین راستا معنا و کارکرد داشته باشد .مکبث و همسرش از نگاه خالق ، مفلوکند و بی ثمر . پس عنصر رنگ و طراوت ناشی از آن هم جایی در اثر ندارد. این سیاه وسفیدی همچنین تاکیدی است بر فضای وهمناک و مالخولیایی مکبث.

دشتهای وسیع و خالی از درخت . آسمانی گرفته و ابری ، وجود مه غلیظ که موجب شده چشم انسان آگاهی نسبت به محیط اطراف نداشته باشد و کلاغهایی شوم که سایه سنگین آن عجوزه‌های اهریمنی را تداعی میکنند و… جملگی در میزانسن جای گرفته‌اند تا تشویش و دلهره ناشی از عدم شناختی دقیق ، مخاطب را دراحاطه خود درآورند.

گویی نمیدانیم در زمان و مکان واقعی حضور داریم یا کابوسی بی انتها که در آن شرافت و معرفت جایی نداشته و سلحشور پر آوازه‌اش در رویارویی با اهریمن ،روحش را به او فروخته و بحران هویت ،گریبانگیرش میشود.

(دنزل‌واشنگتون) نیز از اکنون برای رقبایش دراسکار خط ونشان میکشد. واشنگتون با کنتراست تماشایی دربازی‌اش، به درستی احوالات مختلف مکبث را نمایش میدهد. سکانسی که با آرامش و نگاهی مهربان بر بالین همسر حاضر میشود را مثلا با سکانسی که در آن از تصمیم پادشاه برای انتخاب جانشینش آگاه میشویم مقایسه کنید که چگونه چشمان نافذ و نگاه آرامش در سکانس اول درتضاد با نگاه مبهوت و متعجبش درسکانس دوم قرار میگیرند.

ویا لحن تمسخرآمیز و دیوانه‌وارش در سکانس آگاه شدنش از حمله دشمن را با لحن مغرورانه و با اعتماد به نفسش در خلال نبرد پایانی مقایسه کنید تا باردیگر از توانایی شگفت انگیزش در ارائه آنتاگونیستهایی جذاب ،کمال لذت را ببرید. گویا همچون ایفای نقشش در (روزتمرین) بازهم آمده تا با نمایش چرک و‌پلشتی انسان، قدرت بازیگری‌اش را به رخ همگان بکشد.

(فرانسیس مک‌دورموند) نیز در نقش لیدی‌مکبث حقیقتا تماشایی است. لبخند موذیانه و نگاه شرورانه و وسوسه برانگیزش از یکسو و فریاد کشیدنش از سر استیصال و ناچاری در حیاط قصر در پرده پایانی از سوی دیگر ،خود بر تسلط و شناخت کاملش از نقشش حکایت دارند.هم ترسناک و مرموز و هم حقیر و نیازمند یاری دیگران.

معلم انگلیسی سال آخر دبیرستان من، آقای کیلینسکی، افتخار می‌کند که تک تک بیت‌ها و بیت‌هایی از مکبث را که او باعث می‌شود دانش‌آموزانش حفظ کنند، به خاطر داشته باشم. زمانی که دنزل واشنگتن، فرانسیس مک دورمند و دیگران با اقتباس از جوئل کوئن، کارگردان، سخنان بارد را اجرا می‌کردند، احساس می‌کردم که زیر نقابم همگام‌سازی می‌شود. من بزرگ‌ترین آهنگ‌ها و خطوطی را پوشش دادم که حتی نمی‌دانستم می‌دانم.

فیلم فریادها و نجواها
بیشتر بخوانید

به خاطر داشته باشید که من این کلمات را 35 سال پیش یاد گرفتم، اما در ذهنم به قدری تازه بودند که انگار آن روز صبح آنها را به خاطر سپرده بودم. نمایشنامه اسکاتلندی جایگاه ویژه ای در قلب من دارد، زیرا من را مجبور کرد که یک 180 کامل را روی ویلیام شکسپیر انجام دهم. بعد از سال اولی که با رومئو و ژولیت و ژولیوس سزار سال دومم شروع کردم، با این شخص و نوشته‌های شیک او در مورد موضوعاتی که خود نوجوانی من را به خواب می‌برد، تمام شدم.

مکبث مرا وادار به تجدید نظر کرد. در آن زمان، نمی‌توانستم انگشتم را روی این موضوع بگذارم که چرا آنقدر قوی با من صحبت می‌کند که مرا وادار به خواندن بیشتر شکسپیر کرد. اما در بزرگسالی متوجه شدم. این نمایشنامه شبیه یک فیلم نوآر است و من در نوجوانی نویریستای نوپا بودم. «فیلم تراژدی مکبث» از نظر بصری به تفسیر پرمغز من متمایل است. این فیلم با رنگ نقره‌ای، گاه سیاه و سفید گوتیک توسط برونو دلبونل گرفته شده است،

فیلم تراژدی مکبث

فیلم تراژدی مکبث

یک موسیقی بدیع توسط کارتر بورول بزرگ گرفته شده است، و در مجموعه‌های باورنکردنی (و آشکارا جعلی) طراحی شده توسط استفان دچانت اتفاق می‌افتد. همچنین مه بیشتری نسبت به سانفرانسیسکو دارد، محیطی برای بسیاری از نوآرهای عالی. این منطقی است، زیرا کوئن و برادرش ایتان در فیلم سال 2001 خود، “مردی که آنجا نبود” به طور سنتی از محله ژانر نئو نوآر بازدید کردند. شاید بتوان اولین نمایش آنها، “Blood Simple” را نیز یک نئو نوآر در نظر گرفت.

مانند آن فیلم ها، این فیلم نیز مک دورمند را در نقش یک خانم سایه دار، یعنی لیدی مکبث، نشان می دهد. او با مکبث واشنگتن، Thane of Glamis ازدواج کرده است. همانطور که انتخاب بازیگر نشان می دهد، این زوج مسن تر از آن چیزی هستند که بارد تصور می کرد، که درک فرد را از انگیزه های آنها تغییر می دهد. جاه طلبی جوانی جای خود را به چیز دیگری داده است. شاید این زوج نسبت به همه دیروزهایی که “احمق ها را روشن کردند/ راه مرگ غبارآلود” را بسیار آگاه هستند.

در پرسش و پاسخ پس از نمایش رایگان آی‌مکس این فیلم، مک دورمند اشاره کرد که می‌خواست مکبث‌ها را به‌عنوان زوجی به تصویر بکشد که زودتر بچه دار نشدن را انتخاب کردند و با این انتخاب خوب بودند. این جزئیات باعث می‌شود که قتل پسر مک‌داف (کوری هاوکینز) بی‌رحمانه‌تر و بی‌رحمانه‌تر شود، عملی که کوئن با خویشتنداری با آن رفتار می‌کند اما از به تصویر کشیدن آن ابایی ندارد.

فیلم گاو خشمگین
بیشتر بخوانید

از زمانی که نمایش اسکاتلندی برای اولین بار در 415 سال پیش اجرا شد، تمام اخطارهای اسپویلر منقضی شده اند. علاوه بر این، شما باید طرح را از قبل بدانید. Banquo (برتی کارول) و Thane of Glamis در راه بازگشت از نبرد با سه جادوگر (همگی توسط دامپزشک تئاتر کاترین هانتر) ملاقات می کنند. آنها پیشگویی می کنند که مکبث در نهایت پادشاه اسکاتلند خواهد شد. اما ابتدا، او تبدیل به Thane of Cawdor خواهد شد. وقتی آن قسمت از پیش‌بینی درست می‌شود، مکبث فکر می‌کند این دوشیزه کلئوس قرون وسطایی ممکن است درگیر چیزی باشند.

اگرچه او بر این باور است که شانس او ​​را بدون تحریک او تاج گذاری می کند، لیدی مکبث از او می خواهد که مداخله کند. همانطور که در تراژدی های شکسپیر معمول است، صحنه پر از اجساد مرده در کنار پرده آخر خواهد بود، که هر یک فریاد می زد “من کشته شدم!” یا “من مرده ام!” قبل از انقضا کوئن این ویژگی را از فیلم کنار می گذارد، زیرا به صورت کاملاً گرافیکی می توانید ببینید که اجساد چقدر روی صفحه مرده می شوند.

قتل پادشاه دانکن به ویژه خشن است. واشنگتن و برندان گلیسون آن را به‌عنوان یک رقص ترسناک بازی می‌کنند، آنقدر قاب‌بندی شده که ما صمیمیت را احساس می‌کنیم که چقدر باید برای ضربه زدن به دیگری نزدیک باشد. تقریباً جنسی است هر دو بازیگر در صحنه‌های دیگرشان حال و هوای شاهانه‌ای را به نمایش می‌گذارند، اگرچه واشنگتن توسط آن حقه‌بازی دن-زلل به ثبت رسیده است. او حتی تیک آوازی دنزل را انجام می‌دهد، «هه» که به آن شهرت دارد،

فیلم تراژدی مکبث

فیلم تراژدی مکبث

این «مکبث» به همان اندازه که در مورد شعر است، در مورد روحیه است. جلوه‌های بصری این را تصدیق می‌کنند و ما را به سمت عمل می‌کشند که گویی آن را روی صحنه می‌بینیم. اما هیچ جا به اندازه بازی افشاگرانه کاترین هانتر در نقش جادوگران، برانگیختن روحیه برجسته نیست. دنیای دیگری وجود دارد

فیلم تراژدی مکبث

فیلم تراژدی مکبث

پایان مقاله نقد فیلم تراژدی مکبث

اینستاگرام رضا حقی

بیشتر بخوانید:

آموزش نوشتن آهنگ | با نکاتی از آرمین ون بورن | فیلم لیدی برد | روی لیختن اشتاین: زندگی و آثار روی لیختن اشتاین را کاوش کنید | بهترین فیلم های ویم وندرس | انواع مبلمان اداری | نقد فیلم پدر | نقد فیلم رقصنده با گرگ ها | نقد فیلم جدایی نادر از سیمین | درباره اقتصاد کلان بیاموزید | درباره عکاسی بیاموزید: ISO چیست ؟ |

دیدگاهتان را بنویسید

پنج × سه =