صفحه اصلی > سینما : نقد فیلم تهیه‌کنندگان
ads

نقد فیلم تهیه‌کنندگان

فیلم تهیه‌کنندگان

نقد فیلم تهیه‌کنندگان : صفر موستل و ژن وایلدر صحنه ای در ” فیلم تهیه‌کنندگان ” دارند که آنقدر وحشیانه روی زمین غلت می زنند که انتظار داریم آنها یکدیگر را بجوند. موستل بسیار شیطان و بربر است ، وایلدر بسیار وحشت زده و هیستریک است ، شما تعجب می کنید که چرا تف به لنز دوربین نیامد.

با مقاله نقد فیلم تهیه‌کنندگان با بامدادی ها همراه باشید.

نقد فیلم تهیه‌کنندگان

نقد فیلم تهیه‌کنندگان

کل فیلم تهیه‌کنندگان در آن سطح از استیصال دیوانه وار به سر می برد و یکی از لذتهای زیادی که در تماشای آن وجود دارد این است که ببینیم بازیگران چگونه حتی در هنگام جیغ زدن قادر به کنترل زمان و تفاوت هستند.

فیلم تهیه‌کنندگان یکی از خنده دارترین فیلم هایی است که تاکنون ساخته شده است. دیدن آن اکنون درک این مسئله است. دیدن آن برای اولین بار در سال 1968 ، زمانی که من آن را دیدم ، دیدن جسارت چنان رهایی آور بود که حتی “چیزی در مورد مری” وجود ندارد که رقیب آن باشد.

فیلم تهیه‌کنندگان مانند بمبی بود که در درون حس تناسب مخاطب منفجر می شود. چنان قهر در قهرمانان آن وجود دارد ، چنین کلاهبرداری با نشاط ، چنان حرص و آز ، چنان شهوت ، چنان تمایل به سازش با هر اصلی ، که ما غرق در آن شویم و همراه شویم.

در فیلم تهیه‌کنندگان مستل و وایلدر در نقش ماکس بیالیستاک ، تهیه کننده ناکام برادوی و لئو بلوم ، یک حسابدار نابخرد بازی می کنند. بیالیستوک با اغواگری از خانم های پیر مسن ، که برای گول زدن به دفتر او می آیند ، پول تولیدات خود را جمع می کند (“ما شیر مادر بی گناه و پسر ثابت و شیطان را بازی خواهیم کرد!)” بلوم برای انجام کتابهایش فرستاده شد و دریافت که بیالیستوک 2000 دلار بیشتر از آنچه در آخرین شکست خود از دست داد جمع کرده است. او می گوید ، شما می توانید با استفاده بیش از حد از بوقلمون ها ، درآمد زیادی بدست آورید.

این منجر به الهام بخشیدن به آنها می شود: مکس وارد “پیرزن کوچک” می شود و هزاران دلار بیشتر از آنچه برای تولید بدون ضمانت نیاز دارند جمع می کند. منتقد دیوید ارنشتاین اولین کاربرد عبارت “حسابداری خلاق” را در “تولید کنندگان” دنبال می کند و بیالیستاک و بلوم آن را به یک هنر زیبا تبدیل می کنند. “سلام پسرها!” مکس می گوید ، کنار صندوق امانات خود را پایین می اندازد و تکه های پول را لم می دهد.

مستند معلم اختاپوس من
بیشتر بخوانید

فرمول شکست آنها یک موزیکال به نام “Springtime for Hitler” است ، با یک رقص از دختران SS و شعرهایی مانند “احمق نباش ، یک زرنگ باش! بیا و به حزب نازی بپیوندید!” فرانتس لیبکیند (کنت مارس) نمایشنامه نویس نئونازی آنها تا شب شب با موتور سوار غرش می کند ، در لابی کلاه ایمنی نازی می بندد و به آنها می گوید: “وقت جادویی است!” عکس العمل های واکنش در اولین اقدام نشان می دهد که مخاطب از وحشت شل و آرواره فلج شده است.

چگونه مل بروکس ، نویسنده و کارگردان ، از این مسئله دور شد؟ با ایجاد استیصال غیراخلاقی هر دو شخصیت اصلی در همان ابتدا ، و با انتخاب آنها برای بازیگران ، نمی توانید دوست نداشته باشید ، حتی چنین نیست. مانند Falstaff ، Max Bialystock’s Zero Mostel مردی است که گرسنگی های او بسیار زیاد است و اشتهای او را بهانه می کند.

صحنه ای وجود دارد که او پنجره کثیف دفتر خود را با قهوه مالش می کند ، از طریق هوس نگاه می کند ، یک رولزرویس سفید را می بیند و فریاد می کشد: “این تمام است عزیزم! وقتی آن را گرفتی ، آن را به رخ بکش! جلوه کن!” حسادت و حرص او را می توانید بچشید. “این را ببینید؟” او به بلوم گفت: “این مروارید به بزرگی چشم تو بود. اکنون به من نگاه کن! من کمربند مقوایی پوشیده ام!” معمول این فیلم این است که بعد از اینکه خط را گفت ، کمربند را برداشته و پاره می کند.

نقد فیلم تهیه‌کنندگان

فیلم تهیه‌کنندگان

موستل یک بازیگر جدی ، یک هدف در لیست سیاه ، یک روشنفکر بود. عملکرد او در اینجا یک شاهکار کمدی کم است. با وجود شانه ای که درست از بالای خط یقه اش شروع می شود ، او پوچی خوش بینانه ای را پیش بینی می کند ، روی دست خود تف می کند تا موهایش را نرم کند قبل از اینکه خانم “مرا نگه دار! من را لمس کن!” (استل وینوود) برای دیدار هفتگی خود وارد می شود. آنچه بیش از هر چیز پروژه های Mostel طراحی می کند ، اطمینان کامل است. او هرگز فکر دوم ندارد. شاید او هرگز به هیچ وجه فکر نمی کند ، بلکه فقط با عجله داروینی پیش می رود.

نقد فیلم برباد رفته
بیشتر بخوانید

ژن وایلدر در سال 1968 چهره جدیدی بود که با نقش مکمل اصلی در “بانی و کلاید” (1967) به مخاطبان معرفی شد ، همچنین به عنوان شخصیتی که توسط عصبیات مصرف می شود. بازی او در “تهیه کنندگان” سایه ای از حمله وحشت است. روی زمین در حالی که موستل از بالای او آویزان است ، فریاد می کشد: “پرش نکن! پرش نکن!”

موستل در یک دیوانگی شروع به پریدن می کند و وایلدر به گوشه ای فرار می کند ، پشت صندلی پنهان می شود و فریاد می کشد: “من هیستریک هستم! من هیستریک هستم!” موستل یک لیوان آب می ریزد و آن را به صورت خود می اندازد. وایلدر خط کلاسیک دیگری ارائه می دهد: “من خیس هستم! من هیستریک هستم ، و من خیس هستم! من درد دارم ، و خیس هستم ، و هنوز هم هیستریک هستم!”

ستارگان پشتیبانی فیلم تهیه‌کنندگان پس از اکران فیلم به مدت کوتاهی مشهور شدند ، اگرچه هیچکدام دوباره به همان اندازه خنده دار نبودند. مریخ یک متعصب چشم باگ بود ، با کبوترهایش روی پشت بام ، آوازهای نازی می خواند ، بعداً به یکی از حضار دستور داد که از خندیدن دست بردارند زیرا “من نویسنده هستم! من از شما پیشی گرفتم!” بروکس به شوخی های نازی ها شوخی های همجنس گرایانه را اضافه کرد ، با زوج پر زرق و برق کارگردان برادوی ، راجر دی بریس (کریستوفر هیوت) و نوکرش کارمن گیا (آندریاس ووتسیناس).

در یک لحظه مکس ، لئو و کارمن به سمت یک آسانسور کوچک جمع می شوند و بدون نفس و سر و صدا رانده می شوند. جنسیت جنسی توسط لی مردیت پنوماتیک نشان داده می شود ، به عنوان اولا ، دبیر باکسوم ، که هر بار یک حرف را تایپ می کند و سپس برای لبخند تبریک گفتن مکث می کند.

دیگر بازی مکمل عالی توسط دیک شاون به عنوان بازیگر نقش هیتلر انجام شده است. در یک فیلم ساخته شده در اوج دوره قدرت گل ، او یک هیپی است که از قطعات یدکی ساخته شده است ، با سنجهای انگشت خود ، گردنبند سوپ کمپبل و چکمه های شگی تا زانو.

نقد فیلم لورنس عربستان
بیشتر بخوانید

تهیه کنندگی یک نمایش موزیکال به نام “بهار برای هیتلر” البته همانطور که یک حامی تئاتر فرار در فیلم مشاهده می کند – در کمال خوشحالی بیالیستوک و بلوم ، که به همین واکنش امیدوار بودند ، در بدترین سلیقه ممکن بود. البته ساختن فیلم در مورد چنین موزیکال نیز بد سلیقه بود.

بدیهی است که بیالیستاک و بلوم یهودی هستند ، اما هرگز به آن اشاره نمی کنند. همانطور که فرانتس لیبکیند غر می زند ، آنها سر تکان می دهند ، زیرا هرچه او تهاجمی تر باشد ، احتمال شکست بازی او بیشتر است. بروکس فقط یک لحظه کوچک برای پیشنهاد افکار خصوصی خود اضافه می کند.

در حالی که این دو نفر از آپارتمان نمایشنامه نویس دور می شوند ، بلوم بازوبند قرمز و سیاه نازی را که فرانتس به او داده است ، می پوشاند. بیالیستاک در حالی که دست خود را از آن جدا می کند ، می گوید: “بسیار خوب ، بازوبند را بردار.” آنها هر دو بازوبند را درون سطل آشغال می اندازند. لئو به آن تف می کند و سپس مکس این کار را می کند.

نقد فیلم تهیه‌کنندگان

نقد فیلم تهیه‌کنندگان

بهترین شوخی دیدنی در فیلم همان عکسی است که در پایان یک روز طولانی که مکس و لئو در اطراف منهتن قدم می زدند و نقشه آنها را کامل می کردند. سرانجام در شب آنها خود را در مقابل چشمه در مرکز لینکلن می یابند. موسیقی متورم می شود. لئو گریه می کند: “من هرچه در فیلم دیده ام می خواهم!” و سپس چشمه پرش می شود. همه چشمه را به خاطر می آورند. موسیقی و دیالوگ آن را به جای یک تعجب ، به یک خط پانچ تبدیل می کند.

مانند اکثر فیلم های بروکس ، ” فیلم تهیه‌کنندگان ” نیز با خوشرویی مایل است برای خنداندن به هر جایی برود. در فیلم بعدی بروکس ، “زین های فروزان” (1974) ، او صحنه معروف آتش سوزی را تولید کرد ، مدتها قبل از اینکه کلامپ های ادی مورفی با گاز روده مشکل داشته باشند.

جین وایلدر بار دیگر با او در فیلم فوق العاده “جوان فرانکشتاین” (همچنین 1974) کار کرد و بروکس همچنان پرکار بود. نکات مهم “فیلم خاموش” (1976) است ، با صحنه خودآگاه خودشیفتگی برت رینولدز. کلاهبرداری هیچکاک “اضطراب زیاد” (1977) ، جایی که عکس ردیابی یک پنجره شیشه ای را می شکند و “Life Stinks” (1991) کم ارزش ، با الهام از “سفرهای سالیوان” ساخته پرستون استورجس.

نقد فیلم هیولا | نقد فیلم Beast
بیشتر بخوانید

مل بروکس در تجارت بزرگ با عنوان نمایش نویسنده نمایش شما در سال 1950 از سید سزار شروع به کار کرد. کارل راینر و نیل سایمون نویسندگان همکار بودند. این که او به عنوان یک کمدین استندآپ شغلی نداشته است مطمئناً فقط به این دلیل است که او ترجیح داده این کار را انجام ندهد.

یادم می آید که چند ماه پس از اکران ” فیلم تهیه‌کنندگان ” خودم را در کنار آسانسور بروکس و همسرش ، آن بانکروفت بازیگر ، در شهر نیویورک دیدیم. خانمی سوار آسانسور شد ، او را شناخت و گفت: “من باید به شما بگویم آقای بروکس که فیلم شما مبتذل است.” بروکس خیرخواهانه لبخند زد. او گفت: “بانو ، از ابتذال بالا رفت.”

پایان مقاله نقد فیلم تهیه‌کنندگان 

منبع سایت مداد

بیشتر بخوانید:

سریال داستان لیسی|معرفی و نقد سریال پیکی بلایندرز|نقد فیلم زیردریایی زرد|بهترین فیلم های جنیفر لوپز|نقد فیلم همه می دانند|فیلم 13th|سبک موسیقی متال|بهترین کتاب های کافکا|نقد فیلم این فیلم نیست جعفر پناهی|بهترین کتاب های داستایوفسکی|فیلم معجزه آبی|فیلم نوبت عاشقی|بهترین فیلم های مارتین اسکورسیزی|نقد فیلم نشانی از شر|نقد فیلم شام من با آندره|

نویسنده و منتقد سینما شاعر و رمان نویس حدود 15 سال تجربه نوشتن داستان کوتاه , کارگردانی و دستیار کارگردانی. و مدیر مجموعه بامدادی ها.

دیدگاهتان را بنویسید

بیست − 11 =