نقد فیلم بارتون فینک : دریکی از بیشمار سکانسهای هوشمندانه ( فیلم بارتون فینک ) ،شاهد گفتگویی صمیمی و طولانی مابین بارتون و همسایه مرموز و خوش مشربش (چارلی) هستیم که کوئنها با ظرافتی مثال زدنی و در قالب دیالوگ از شخصیت مغرور و خوش خیال فینک پرده برمیدارند. فینک مدعی است که با گوش فرادادن به داستانِ آدمهای معمولی به منبع الهام خود برای خلق نمایشنامههایش میرسد و بنوعی مطمئن است که بر آن آدمهای معمولی و داستانهایشان تسلط دارد!
با مقاله نقد فیلم بارتون فینک با بامدادی ها همراه شوید.
حال آنکه مخاطبی که با حوصله و دقت روایت فیلم بارتون فینک را تابه انتها دنبال کند و با جهنمی که کوئنها برای این شخصیت مغرور ترتیب دادهاند مواجه شود ،در خواهد یافت که فینک بر خلاف آنچه میپندارد نه شناختی از جهان پیرامونش ونه حتی شناخت کاملی از خویش داشته و اینجاست که لبخندی تلخ و معنادار بر لبانش نشسته تا بارتون فینک با نمایشی دهشتناک از تقابل ظاهر و باطن این جهان، ذهن او را تا مدتها درگیرخویش کند.
اثر دیوانهوار کوئنها روایتگر نمایشنامه نویسی موفق است که به گفته اطرافیان برای پیشرفت بیشتر به هالیوود ونظام استودیویی روی میآورد و از اینجاست که به مرور با موانعی برخورد میکند و…
نقد فیلم بارتون فینک
ساختار فیلمنامه فیلم بارتون فینک ترکیبی است دلپذیر و تماشایی از کلاسیک ،مدرن و حتی پستمدرن . از یکطرف با روایتی طرفیم که با وضعیت تعادل آغاز شده ،درادامه به آشفتگی رسیده ودرنهایت با همان تعادل کارش را به پایان میبرد. شاهپیرنگی داریم که مربوط به چگونگی تحویل دادن فیلمنامه به مسئول استودیو است و به طبع در این مسیر، ضرب الاجل های زمانی و گرههای داستانی همچون قفل شدن ذهن بارتونو در ادامه قتل منشی نویسنده، پیش چشم مخاطب قرار میگیرند.
همچنین کشمکش میان بارتون و مسئولین استودیو نقش پررنگی در اثر دارد و ضمنا هرواقعه نیز از دل واقعه دیگر بیرون آمده تا رابطه علت ومعلولی کاملا بچشم آید و از طرفی با دوراهی همیشگی و بعضا کلافه کننده بارتون بر سر نویسندهای آزاد و رها یا نویسندهای کارمندطور ومطیع بودن، طرفیم که خود کشمکش درونی جذابی را خلق میکند وبه عبارتی ، کششی است.
قابل توجه تا اثر را تا به انتها دنبال کنیم (باحضور عنصر شانس، همچون نخستین ملاقات بارتون با نویسنده کهنهکار) و درنهایت اگرچه غالبا بارتون فینک را درژانر کمدی،درام جای میدهند اما کیست که آن وجه دلهرهآور و جنایی آغشته به چاشنی سورئالش را تشخیص ندهد؟ (با آن هتل مخوف و غیر عادی و کاغذ دیواری اعصاب خردکن و البته آن همسایه مرموز و وحشی!!)
فیلم بارتون فینک بنا به نکات فوق اثری عمیق و چندلایه است که موجب شده پس از گذشت سیسال هنوز هم جذاب و تماشایی باشد. بارتونفینک در ابتدا همچون کمدی سیاهی آشنا جلوه میکند. کمدی که از فرمول بارها امتحان پس داده، فرد در موقعیتی اشتباهی بهره برده و از همان ابتدا بر اساس کدهای فیلمنامه میتوان تشخیص داد.
بارتون عملا از جنس آدمها و زرق و برق هالیوود نبوده(از همان میزانسن هوشمندانه ابتدایی گرفته که بارتون را به عنوان نمایشنامهنویس در کنار صحنه اجرا و کاملا نزدیک به بازیگرها و بهطبع با فاصله از دیگر تماشاگران با چهرهای ذوق زده در قاب داریم تا دیالوگهای اثر که جملگی اورا شیفته هنر معرفی کرده و خبر از عدم اشتیاقش برای هیاهو و سلبریتی شدن میدهند) نکته ای که آشکارا میتواند منجر به خلق کشمکش ها و موقعیتهای بامزه شده و مخاطب را تا به انتها همراه سازد .
نقد فیلم بارتون فینک
اما کوئنهای جاه طلب پا را فراتر گذاشته و از پس نقد به نظام استودیویی (دیالوگهایی مبتنی بر قراردادن الگوهای وسترن و موزیکال در درامی مربوط به ورزش کشتی و یا آن سکانس فراموش نشدنی از برداشت چندباره یک سکانس عادی مبارزه در رینگ که درعین سادگی چند بار تکرار شده تا پوچی این مدل فیلمسازی را به سخره بگیرد و یا حتی زمانی که منشی نویسنده کهنهکار عملا به فرمولهای تکراری آثار استودیویی اعتراف میکندو…) به مرحلهای بالاتر رسیده و همانطور که در ابتدای متن نیز اشاره شد خودِ شخصیت بارتون را هم به چالش میکشند.
بارتون به عنوان نویسندهای مغرور و روشنفکر در دل سفر از نیویورک به لسآنجلس به مرور در مییابد جهان پیرامونش به هیچ وجه آنطور که وانمود میکند ،نیست.
از آن نویسنده کهنه کار گرفته (با آن معرفی معرکه آیرونیوارش در سرویس بهداشتی و عمل استفراغ ناشی از مصرف الکل) که در نهایت مشخص میشود برخلاف باور عامه ، نوشتههایش مربوط به خودش نیست و منشیاش در واقع همه کاره اوست تا چارلی بهعنوان همسایه هتل که درابتدا فردی اجتماعی و خوش برخورد و کارراه انداز نشان میدهد اما هویتش درواقع قاتلی سریالی است تا حضور استعارهای آن کاغذ دیواریهای سبز رنگ که با هر مرتبه کنده شدن(رنگ سبز کاغذ دیواری یادآور طراوت و زندگی است اما دیوار پشتش به شکلی طعنهآمیز همچون گوشت بدن انسان سرخ بوده تا عمل کندهشدن کاغذ از دیوار به
شکلی عذابآور و مشمئزکننده تصویرسازی شده تا بر فضای مخوف هتل و ذهن آشفته فینک تاکید کند.) که گویی در تلاشند تا آنور چرک و زشت واقعی دنیا را به بارتون یادآوری کنند ،جملگی به شکلی همزمان بارتون و مای مخاطب را به این نتیجه رسانده که جهان هستی بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر از آن است که بتوان با ساده انگاری و خوشخیالی از پس تمام موانعش برآمد.در فیلم بارتون فینک با یک معناباختگی آزاردهنده طرفیم که گویی هیچ چیز و هیچکس سرجای خودش نبوده و تمام پیشفرض هایمان نسبت به این جهان دچار دگرگونی میشود.
رویکرد کوئنها جدا از حالت هستی شناسانه اش به خودشناسی هم چنگ میزند و عیار کار را بالاتر میبرد. چنانچه شخصیتهایی که در دل روایت بر سرراه بارتون جوان و مغرور قرارمیگیرند جدا از امتیازهای قبلیشان، بهنوعی پرچمدار وضعیت آینده و همچنین امیال سرکوب شده اش نیزهستند و عملا کارکردی دوگانه دارند.
از همان نویسنده کهنه کار گرفته که مشخص میشود او نیز ذهنش مدتهاست همچون بارتون قفل گشته و چشمهنبوغش خشکیده تا چارلی قاتل که اجتماعی بودن و رفاه مالی و روابطش با زنان و درنهایت خشم و طغیان دهشتناک پایانیاش(با آن میزانسن رعب انگیز و شعلههای آتش که با حرکت چارلی به سمت پلیسها قوت گرفته وهیبتی همچون مامور جهنم را تصویرسازی میکنند) ، جملگی امیال سرکوب شده وآن ورتاریک بارتون را در قالب وی بازنمایی میکنند. با این شخصیتهاست که هم میتوانیم آینده ترسناک بارتون در هالیوود و هم بخش تاریک پنهانش را ببینیم. بخشهایی که ظاهرا در روایت غایبند اما با کمی دقت میتوان حضور پررنگ آنها را تشخیص داد.
نماهایی از برخورد امواج دریا با صخرهای سفت ومحکم که حضور موتیفواری در اثر دارندنیز بنوعی استعارهای از تقابل فینک با دنیای وحشی و غیرقابل پیشبینی است که بر سر راهش قرار میگیرند. فینکی که اگرچه در طول روایت غالبا مفلوک و در موضع واکنش است تا کنش اما در نهایت بعنوان نویسنده به کارش ادامه میدهد. هرچند این ادامه دادن به قیمت از دست رفتن شان و منزلت هنری و سرخم نمودن مقابل نظام استودیویی باشد. فرجامی تلخ و پوچگرایانه که مفهومی همچون پیروزی را نیز به چالش میکشد و نمیدانیم به طور قاطع میبایست فینک را فردی موفق بدانیم یا شکست خورده.
فیلم بارتون فینک هذیانی و به یادماندنی است و برای رسیدن به چنین مهمی علاوه بر امتیازات فیلمنامهای در کارگردانی هم تلاش کرده تا چشمگیر جلوه کند.
نقد فیلم بارتون فینک
از نمای اُورهدی که با چرخشی در جهت عقربهای ساعت همراه شده تا وضعیت آشفته بارتون را القا کند گرفته تا نمای داچ انگلی که در آن بارتون گیج و پریشان ،مشغول تماشای رفت وآمد چارلی است تا دوربینی که گاها چنان ارتفاعش را پایین آورده و بر کف زمین قرار گرفته تا بر خوفناکی و ناامن بودن شرایط در اتاق بیفزاید تا نماهایی تکنفره از بارتون (غالبا در لانگشات) که چه در داخلی و چه در خارجی پرکاربرد بوده تا موضع تنهایی و بی پناهی بارتون در شهر جدید را بهتر حس کنیم و… دست به دست هم میدهند تا اثر کوئنها جدا از متن در اجرا هم موفق باشد.
کلام آخر آنکه مواجهه تازهام با اثر مذکور موجب شد تا آنرا در کنار آثاری نظیر (فارگو و جایی برای پیرمردها نیست) در ردیف بهترینهای برادران کوئن جای دهم و توصیه میکنم اگر هنوز این جواهر ناب را تماشا نکردهاید هرچه سریعتر اقدام کرده و خود را از چنین شاهکاری محروم نسازید.
امتیاز : 9.5
بیشتر بخوانید:
فیلم ژنرال | معرفی سبک موسیقی بوسا نووا | نقد فیلم مخمل آبی | معرفی دستگاهها و ردیف های موسیقی ایرانی | آلفرد هیچکاک | نقد فیلم My Neighbor Totoro – فیلم همسایه من توتورو | نقد و بررسی بازی Beat Saber | فیلم دزد دوچرخه | مکتب نئو اکسپرسیونیسم: تاریخ ، ویژگی ها و آثار هنری | فیلم اگه میتونی منو بگیر |