صفحه اصلی > ورزش و بازی : نقد و برسی بازی The Last Of Us Part II
ads

نقد و برسی بازی The Last Of Us Part II

بازی The Last Of Us Part

این یکی از کاملترین داستان سرایی ها در میان هر رسانه ای است که سال 2020 ارائه می دهد.

نقد و برسی بازی The Last Of Us Part II :

بازی The Last Of Us Part II خطر بزرگی بود. اولین بازی در سال 2013 ، هنگام مرگ و میر Playstation 3. وارد شد. داستانی از فرصت های دوم ، عشق پدرانه و یافتن زیبایی در میان وحشت بی پایان ، این یک عنوان منحصر به فرد بود که سفر یک مرد و یک دختر را در میان لاشه شکسته آمریکا نشان می داد

، در پی شیوع مرگبار. بسیار سینمایی ، هنرمندانه گفته شده و از نظر احساسی طنین انداز بود ، و به عنوان عنوان قطعی PS3 ظاهر شد و تاج موفقیت دستاورد سازنده مستقر در سانتا مونیکا Naughty Dog است. این بازی همچنین یک بازی با پایان تقریباً بی نقص بود ، بازی ای که کنار بازیکنان نشسته بود و مدتها پس از پایان تجربه روی آنها سنگینی می کرد.

تصمیم برای پیگیری آن موضوعی است که نیل دروکمان کارگردان به وضوح آن را جدی نگرفته است. او به جای تلاش برای کپی کردن آنچه در داستان بازی اول بسیار خوب کار کرده است ، تصمیم گرفته است که کار متفاوتی انجام دهد و روحیه را کاملا تغییر دهد. جایی که بازی اول در مورد عشق بود ، قسمت دوم داستان نفرت است. این یک تجربه ناراحت کننده ، چالش برانگیز ، غالباً ناراحت کننده و متلاطم از نظر احساسی است که سوال های دشواری را می پرسد و پاسخ هایی را ارائه می دهد که هنوز سخت تر هستند.

بازی The Last Of Us Part II

چهار سال پس از وقایع The Last Of Us ، الی نوزده ساله (اشلی جانسون) و پدر جانشین جوئل (تروی بیکر) به عنوان بخشی از جامعه به رهبری تامی برادر جوئل (جفری پیرس) در جکسون وایومینگ اقامت گزیدند. و همسرش ماریا (اشلی اسکات). علی رغم شیوع آخرالزمانی که جامعه وسیع تری را به تباهی می کشاند ، زندگی خوب است

، و با گشت های معمول ، رقص گاه به گاه انبار ، رفاقت و احساس عادی واقعی متوقف می شود. تا زمان حمله ، یعنی تحت پوشش یک کولاک ، شکارچیان یک حمله گرافیکی تکان دهنده و دلهره آور را آغاز می کنند که جامعه را پاره و شکسته می کند. علی رغم درخواست ها برای ماندن ، الی جوئل را پشت سر می گذارد و دست به کار انتقام خونین می زند.

در حالی که جوئل هنوز هم در داستان نقش دارد (به عنوان شخصیت بازیکن و همراه) ، تغییر چشم انداز برای الی بسیار مهم است – بسیار بیشتر از آن در بخش کوتاهی که او در نسخه اصلی در مرحله اصلی بازی کرد یا پیش از آن Left Behind. او دیگر نوجوان 14 ساله دهانی از قسمت اول نیست

، او از آن زمان به یک زن جوان چرک و در عین حال ناجور از نظر اجتماعی تبدیل شده است. او که به دلیل حوادث سخت می شود ، اغلب شکننده و تک ذهن است ، اما لبه های تیز به تنهایی او را تعریف نمی کنند. الی گرم و دلپذیر است ، با لطافتی که اغلب در جستجوی عصبی رابطه او با دینا (شانون وودوارد) ، که الی را در سفر همراهی می کند ، ظاهر می شود.

نقد و بررسی بازی The Final Cut
بیشتر بخوانید

همانند بازی اول ، همراه شما سه هدف دارد: اعطای کمک مادی در هنگام نبرد (تیراندازی دینا در بیش از یک مورد پنهان شدن ما را در برابر دشمنان کناری) ، ارائه مشاوره در مورد چگونگی ادامه کار ، و از همه مهمتر ارائه عمق شخصیت در حالی که این زوج وقت را با هم می گذرانند ، آنها داستان هایی را با یکدیگر عوض می کنند ، دلباخته می شوند ، و اولین قدم های ناجور و در عین حال شدید یک عشق عاشقانه را می روند. دینا صادق و صریح است

، داستان هایی از روابط ناموفق و خاطرات زندگی قبل از فروپاشی جامعه را به اشتراک می گذارد. الی غالباً با شوخ طبعی منحرف می شود اما هرچه زمان می گذرد ، محافظ خود را پایین می آورد و باز می شود. این یک کاراکتر ماهرانه و لذت بخش است ، با احساسی کاملا متفاوت در هیاهوی تند و تیز اشتراکی الی با جوئل ، و داستان رو به جلوه بیشتر و بافتی متفاوت از داستان قبلی را وام می دهد.

بازی The Last Of Us Part II

پیچیدگی اضافه شده به شخصیت محدود نمی شود. گیم پلی بازی Stealth / Survival بازی اصلاح و اصلاح شده است ، یک رابط کاربری ساده باعث می شود که مدیریت موجودی دردناک نباشد ، در حالی که اجازه می دهد ساخت وسایل جنگی در حین مبارزه ، یک استراتژی مناسب (و اغلب لازم) باشد. Remaster PS4 نسخه اصلی باعث افزایش چشمگیر تصاویر شده است

، اما با این وجود تفاوت در وفاداری بین این عنوان و این کاملاً واضح است. محیط ها با توجه به جزئیات تقریباً پوچ ارائه می شوند ، از روشی که سرخس ها پاهای الی را هنگام قدم زدن در قلم مو مسواک می زند ، تا مرغابی که قبل از شنا از او جدا می شود یا روش ساده کشیدن یک دستبند در هنگام بلند شدن مچ دستش ، بازو

با بیشتر اوقات بازی در سیاتل ، این بار جغرافیا از هویت متمایزتری برخوردار است. پوسته توخالی شهر بندر بزرگ شده و از پوسیدگی خرد می شود: بنای یادبودی از پوچی خالی از سکنه. این یک باره بسیار وسیع تر و در عین حال کلاستروفوبیک تر از پیاده روی کشوری است که الی با جوئل انجام داد.

برخورد زیبایی طبیعی و فروپاشی شهری محیطی را رقم می زند که گمراه کننده و کاملاً شوم است و به دستور یک تغییر روشنایی ساده یا تغییر در ریتم نماد صوتی گوستاوو سانتاوللا ، حال و هوای خود را روی یک سکه تغییر می دهد. همانطور که ممکن است از شمال غربی اقیانوس آرام انتظار داشته باشید ، هوا نیز نقش مهمی دارد. آسمان غالباً ابری است ، و صدای باران دائمی قدم هایش را خفه می کند و شخصیت ها را لکه دار و له می کند.

نقد و بررسی بازی Hellblade
بیشتر بخوانید

محیط کم خطی مسیرهای مختلفی را به مقصد مختلف شما ارائه می دهد و به آن حس آزادی جدید می بخشد. یک بخش در اوایل حتی به شکل یک جهان کوچک باز در می آید ، بخشی از شهر را با ساختمانها و خیابان هایی برای اکتشاف یا جلوگیری از آن آماده کرده است. در بازی با خود الی نیز چنین حس آزادی وجود دارد.

او سریع ، چابک و بسیار ماهرتر از جوئل در عبور و مرور زمین ، روان بودن طبیعی را به گیم پلی می بخشد. الی می تواند طناب ها را پر کند و از روی موانع خرک بکشد و به داخل لغزش بپردازد. در حالی که برای دستیابی به مزیت موقعیتی ، توانایی رفتن به طور کامل در معرض خطر کشتن بی صدا را بسیار افزایش می دهد ، زیرا در اتومبیل های زیر کشت یا زیر ماشین ها می خزید.

همه اینها منجر به یک سیستم جنگی بسیار انعطاف پذیرتر می شود ، سیستمی که امکان تغییر یکپارچه از پنهان کاری به اقدام مستقیم و بازگشت چند بار در یک برخورد را فراهم می کند. با تشکر از سیستم ساخت و ساز گسترده ای که اکنون شامل نارنجک های بی حس و دود

، تیرهای انفجاری و صدا خفه کن های بطری کک است ، روشهای جدید بی پایان برای کشتار قتل عام وجود دارد. مبارزات غوغا به ویژه احساس تحول می کند ، الی قادر به طفره رفتن و مقابله با آن است ، در حالی که چندین دشمن را همزمان درگیر می کند با تیغه سوئیچ یا کلاهک مخروبه ای خونین به بار می آورد.

درختان مهارت به همین ترتیب گسترش می یابند ، با یافتن کتاب های راهنمای بقا ، قفل های جدید باز می شوند. گزینه ها بسیار متنوع و متنوع هستند ، که دستورالعمل های ساخت و ساز ، پیشرفت های مخفیانه و حتی مکانیک های جدید بازی را ارائه می دهند ، که همه احساس راحتی به مراتب بیشتری نسبت به نسخه های ابتدایی بازی اول دارند

. شما نیز به آنها احتیاج خواهید داشت ، زیرا دشمنان نه تنها از هوش و انعطاف بیشتری برخوردارند بلکه از تنوع بیشتری نیز برخوردار هستند. سیاتل محل زندگی دو جناح اصلی است: WLF یا ‘گرگ ها’ و یک کیش مذهبی متعصب به نام Seraphites یا ‘Scars’. گرگ ها شبه نظامی هستند و تجهیزات سخت افزاری آنها نیز اضافی است.

آنها سگهایی را اعزام می کنند که نه تنها از دست اندرکاران آنها بسیار چشمگیر هستند (البته برای اعزام ناراحت کننده تر نیستند) بلکه مهم نیست که چقدر پنهان شوید. در همین حال ، اسکارها از سلاح های خیز و کمان استفاده می کنند ، هشدارهای وهم آور را به یکدیگر سوت می زنند و تیرهایی را از بین می برند که با گذشت زمان آسیب می بینند تا جایی که بتوانید پناهگاهی امن برای خارج شدن شافت پیدا کنید. صفوف آلوده نیز متورم شده است.

نقد و بررسی بازی Call of Duty: Vanguard
بیشتر بخوانید

Runners ، Clickers و Bloators برمی گردند ، در حالی که از Stalkers کنسول بازی بسیار آزادتر استفاده می شود و ما با Shambler آشنا می شویم: یک شکل پیازدار و پوسته پوسته که ابرهای خورنده را بشکند.

بازی The Last Of Us Part II

مشاجره با هر یک از این مخالفان رنگ و بوی متفاوتی به خود می گیرد که تاکتیک های شما را آگاه می کند و بطور منظم توسط قطعات تنظیم شده بمب گذاری که Naughty Dog به درستی به آنها مشهور شده است ، افزایش می یابد. این پرواز از راه پرواز ناامیدکننده مشعل از طریق یکی از پارک های شهر باشد

، که بین پوشش در حالی که توسط یک تیرانداز از راه دور محکم شده است ، یک آتش سوزی آتشین از طریق یک محله مسکونی یا یک طوفان خشمگین که به همان اندازه فیزیکی استعاره است ، بازی می کند ، این سکانس های ماهرانه بازی را قرض می دهند دامنه سینمایی و شدت آن ضربان قلب را تنظیم می کند.

اما بزرگترین دستاورد بازی The Last Of Us Part II در تنوع دشمنان ارائه شده یا روشهای حمله آنها نیست ، بلکه در روشی است که باعث می شود شما احساس کنید. حتی دشمنانی که از بین می روند با انسانیت ذاتی رفتار می کنند ، به راحتی با یکدیگر تهمت می زنند ، حتی نام رفقای افتاده را صدا می کنند ، غم و اندوه در صدای شکننده آنها غلیظ است

. بر خلاف دشمنان گمنام عناوین دیگر ، دشمنان شما در اینجا با دقت و عمدی انسان سازی می شوند و احساس گناه محسوسی را هنگام بریدن در صفوف آنها تحریک می کنند. هر مرگ متوالی بر شما سنگینی می کند و هرچه دست های الی به تدریج خونین تر می شوند ، بازی شما را مجبور می کند با اخلاق اعمال خود روبرو شوید ، مسیر او و آنچه را که قرار است زیر سال ببرد. در نهایت ، برای اینکه احساس کنید به اندازه یک هیولا آلوده بی عقل است که ویرانه های ویران شده شهر را دنبال می کند.

این یک حرکت فوق العاده جسورانه است ، و باعث می شود بازی به طور فزاینده ای ناراحت کننده باشد. با گسترش داستان ، شما مجبور می شوید با عواقب عملکرد خود روبرو شوید ، و حقایقی را که کاملاً محکم نگه داشته شده اند زیر سوال ببرید ، در گرمای خشم صالح بسیار مطمئن به نظر می رسید. این برای ایجاد این نقطه سرزمین است که بازی در اعمال خشونت از هیچ وحشتی فروگذار نمی کند. بی رحمی بی ادبانه ای که در اینجا بازی می شود تقریباً بی نظیر است

، اما هیچ یک از آنها بلاعوض نیست و همچنین مورد توجه و جذابیت نیست. همانطور که ناقص بودن بازی ، شکنجه و مثله کردن بازی تکان دهنده است ، در نظر گرفته شده است که چنین باشد. هرگز برای تیتراژ دادن ، بلکه برای ایجاد رعب و وحشت و تأکید بر تم اصلی بازی.

نقد و برسی بازی Mass Effect Legendary Edition
بیشتر بخوانید

البته اگر نوشته ها و اجراها خیلی عالی نبودند ، هیچ یک از اینها سر نمی زد. بیکر ، جانسون ، وودوارد و سایر بازیگران از جمله ایان الکساندر (The OA) و صداپیشه پیشکسوت لورا بیلی ، اجراهای فوق العاده ظریف و درخشان صفحه نمایش را ارائه می دهند. این موارد با انیمیشن پیشرفته و ضبط عملکردی که به آواتارهای بازیگران امکان می دهد ظریف ترین حالت صورت خود را به همان اندازه قانع کننده ای مانند گوشت و خون منتقل کنند ، تقویت می شوند.

هرچقدر در مورد پیچش ها و پیچیدگی های روایت کمتر بدانیم ، بهتر است ، اما نویسنده دروکمن و Westworld ، هالی گروس ، یک داستان منحصر به فرد در بازی The Last Of Us Part II ساخته اند ، داستانی که ترسناک ، لذت بخش ، طاقت فرسا و آسیب زاست. در چهره این یک داستان انتقام ساده است ، اما یک داستان بسیار چالش برانگیز و پیچیده ، با ساختاری جسورانه و نامتعارف ، به گونه ای که افسانه مطلق بودن اخلاقی را پنهان می کند.

این مراقبه ای است در مورد جنون غم ، در از دست دادن عصبانیت ، در اعماق ناامیدی و وعده رستگاری. این یک کلاس عالی در دستکاری مخاطب است ، و بین قهرمان اصلی و آنتاگونیست برای ایجاد درس همدلی ، قبیله گرایی و بیهودگی خود بلعنده خشونت دوره ای لکه دار می شود. همه اینها به انتهایی ختم می شوند که ، دقیقاً مانند بازی اول ، مانند انگل در مغز شما فرو می روند و از لرزش شل خودداری می کنند.

بازی The Last Of Us Part II

وارد بازی The Last Of Us Part II شد ، مانند نسخه قبلی خود ، در گرگ و میش یک نسل کنسول ، موفق شد همان شاهکار را رقم بزند. اما این نه تنها عنوان تعیین کننده PS4 و نه به سادگی بهترین بازی سال است. این یکی از کاملترین داستان سرایی ها در میان هر رسانه ای است که سال 2020 ارائه می دهد – یک نقطه عطف برجسته در تاریخ بازی های ویدیویی.

Naughty Dog با مدیریت وظیفه تقریباً غیرقابل حل ، پیشی گرفتن از بازی اول در هر دو جاه طلبی و مشت احساسی ، نوار را دوباره تنظیم کرده است. یک بازی کاملاً عالی با عمق احساسی و تجارب سینمایی اندک که می توانند با یکدیگر رقابت کنند ، به نظر می رسد بازی The Last Of Us Part II ریسکی است که ارزش آن را دارد که بپذیرید.

منبع سایت مداد 

بیشتر بخوانید:

فیلم موسیو وردو | بهترین رمان های کلاسیک تاریخ | بهترین فیلم های تام هاردی | جدید ترین سریال های نتفلیکس | ۱۰ فیلم برتر قهرمان محور | فیلم های مشابه موربیوس را تماشا کنید | معرفی موسیقی پاپ | بهترین فیلمهای کمدی سال ۲۰۲۰ | سبک موسیقی اپیک | سبک موسیقی اپیک |

دیدگاهتان را بنویسید

5 × پنج =