نقد فیلم مککیب و خانم میلر : برای ساخت یک فیلم کامل اغلب به کارگردان داده نمی شود. برخی عمر خود را صرف تلاش می کنند اما همیشه کوتاه می آیند. رابرت آلتمن دوازده فیلم ساخته است که به نوعی می توان آنها را عالی نامید ، اما یکی از آنها عالی است و آن یکی ” فیلم مککیب و خانم میلر ” (1971) است.
با مقاله نقد فیلم مککیب و خانم میلر با بامدادی ها همراه باشید.
فیلم مککیب و خانم میلر یکی از غم انگیزترین فیلم هایی است که من دیده ام ، پر از اشتیاق به عشق و خانه ای که هرگز نخواهد آمد – نه برای مک کیب ، نه با خانم میلر ، نه در شهر کلیسای پروتستان ، که زیر یک خاکستری ترسیده است آسمان همیشه سنگین با باران یا برف. فیلم مککیب و خانم میلر یک شعر است – مرثیه ای برای مردگان.
نقد فیلم مککیب و خانم میلر
تعداد کمی از فیلم ها چنین موقعیت طاقت فرسایی از موقعیت را دارند. کلیسای Presbyterian شهری است که از چوب خام جمع شده و از جنگل هایی تراشیده شده است که تهدید به بازیابی آن می شوند. زمین یا گل است یا یخ منجمد.
روزها کوتاه است و نور کمی در آن وجود دارد ، فقط کافی است از لامپ گاز یک جرقه دندان طلا یا براق شدن قطره قطره قطره قطره شود. این نوع فیلمی نیست که شخصیت ها در آن معرفی شوند. همه آنها در اینجا هستند. آنها مدتهاست که اینجا هستند. آنها همه چیز را در مورد یکدیگر می دانند.
مردی از طریق باران سوار شهر می شود. او وارد یک سالن می شود ، مطمئن می شود که درب پشتی کجاست ، دوباره به اسبش می رود ، با پارچه وارد می شود و میز را می پوشاند. مردان قبل از اینکه او مستقر شود ، صندلی ها را بالا می کشند. او یک قمارباز به نام مک کیب (وارن بیتی) است. کسی فکر می کند آنها شنیده اند که مک کیب یک بار به یک مرد شلیک کرده است. در پس زمینه ، مبهم کسی شنیده می شود که می پرسد ، “لورا ، برای شام چه چیزی؟”
این سبک آلتمن کلاسیک است که در “MASH” تمام عیار ظاهر شد و در “3 زن” ، “دزدانی مثل ما” ، “فیلم نشویل” ، “تقسیم کالیفرنیا” ، “خداحافظی طولانی” ، “بازیکن” قابل مشاهده است. ، “” Fortune کوکی “و سایر موارد دیگر.
این کار با یک فرض اساسی شروع می شود: همه شخصیت ها یکدیگر را می شناسند و دوربین مانند یک سگ جدی در ابتدا به یکی و سپس دیگری خیره نخواهد شد ، اما در خانه آنها در خانه است. همچنین مردم مانند شخصیت های یک نمایش پشت سر هم صف نمی کشند و صحبت نمی کنند. آنها هر زمان و هر طور که صحبت می کنند صحبت می کنند و ما می فهمیم که شنیدن هر کلمه مهم نیست. گاهی اوقات تنها چیزی که مهم است لحن اتاق است.
شهر کلیسای پروتستان تقریباً مردانه است و بیشتر مردان در ساختن این شهر مشارکت دارند. به نظر می رسد یک مکان ساختمانی ، سوراخ های نیمه حفر شده ، چوبی انباشته شده در انتظار استفاده ، یک درب قدیمی نقاشی شده به یک قاب جدید خام متصل شده است.
به غیر از کار ، کاری جز نوشیدن ، قمار و استخدام لذتهای زنان وجود ندارد. مک کیب برنده خود را می گیرد و سه زن شیک را می خرد – نه به عنوان سرگرمی ، بلکه به عنوان سرمایه گذاری.
آنها خیلی فانتزی نیستند. یکی چربی است ، یکی دندان ندارد ، همه آنها با بیش از حد صابون ارزان قیمت شسته شده به نظر می رسند. برنامه او افتتاح یک فاحشه خانه و سالن است که در پشت آن حمام دارد.
خانم میلر (جولی کریستی) به شهر می رسد و می خواهد شریک زندگی او شود. او یک کوکنی است که مدتهاست دیگر به زیبایی خود علاقه مند نیست ، به جز آنچه که برای او سودآور خواهد بود.
او به مک کیب توضیح داد که او هیچ چیزی از زنان نمی داند ، نمی تواند بهانه های آنها را ببیند ، نمی تواند ترس آنها را ساکت کند یا آنها را از طریق مشکلات زنانه ببیند ، حتی نمی داند که در طی یک هفته کل شهر از بین برود. او برخی از زنان کلاسور را از سانفرانسیسکو وارد خواهد کرد. آنها بهتر از او می توانند کار کنند. او باید موافقت کند.
در لحظاتی نیمه دیده و نیمه شنیده با آنها آشنا می شویم. زمانی وجود دارد که او با او به رختخواب می رود و ما با شروع می فهمیم که فیلم ثابت نکرده است که آنها با یکدیگر خوابیده اند. بعداً دوبرابر شد و فاش شد که او ، درست مثل بقیه ، او را متهم می کند. او 5 دلار ، بالاترین قیمت دریافت می کند.
مک کیب وقت زیادی را صرف گفتگو با خودش می کند ، انتقادات و نذورات را غر می زند. او با خودش می گوید آنچه دوست دارد به او بگوید: “اگر فقط یک بار می توانی بدون پول به آن شیرین باشی.” و “شعر در من پیدا شد!” آوازهای گفتگوی وی پیچ و خم ، مضحک ، مایل است.
پایدارترین انفجار انرژی مکالمه او شوخی ای است که درباره قورباغه می گوید. او این کار را با گویش انجام می دهد ، و من فکر می کنم این یک شوخی خصوصی است ، زیرا او ظاهراً ناخوشایند شبیه شخصیت باک ژن هکمن در “بانی و کلاید” است.
همیشه پول درگیر است. روزی مردی به نام بارت می میرد ، و آنها او را دفن می کنند. در مراسم تشییع جنازه ، خانم میلر و بیوه بارت (شلی دووال) ارتباط چشمی برقرار می کنند. آن شب آنها صحبت می کنند. بیوه باید فاحشه شود. او این را می داند ، خانم میلر آن را می داند ، کل شهر آن را می داند. چگونه دیگری می تواند خود را تأمین کند؟ خانم میلر توضیح می دهد: “این همان کاری است که شما قبلاً با بارت انجام می دادید ، فقط اکنون می توانید مقداری از پول را برای خود نگه دارید.”
مردانی از یک شرکت بزرگ استخراج می آیند تا مک کیب را برای دارایی های خود پیشنهاد دهند. پر از لوبیا ، او پیشنهاد آنها را رد می کند و قیمت خود را خیلی زیاد نام می برد. آن شب او به خانم میلر که چهره اش نشان می دهد چه اشتباهی مرتکب شده است ، لاف می زند. مردها به وقت صبحانه رفته اند. مک کیب سوار شهر می شود تا سعی کند پیشنهاد آنها را بپذیرد ، اما برای یافتن آنها خیلی دیر است. او می داند که شرکت شخصی را برای کشتن او می فرستد.
نقد فیلم مککیب و خانم میلر
همه اینها بیشتر در فضای بسته ، در اتاق های تاریکی که با فانوس و آتش سوزی روشن می شوند ، اتفاق می افتد. قسمت ها با آهنگ های لئونارد کوهن ، نوحه های مرزی غم انگیز ، نقطه گذاری می شوند. Vilmos Zsigmond ، فیلمبردار ، از آزادی تصویر پاناویژن با صفحه عریض استقبال می کند (این قبل از آن بود که صفحه نمایش ها دوباره برای پخش فیلم های خانگی باریک تر شود).
او شخصیت ها را در طبیعت غرق می کند. هوا تاریک ، مرطوب ، سرد است و سپس برف می بارد. اینها افراد ساده ای هستند. لحظه ای پیش می آید که دو زوج در حال بازی در یک جعبه موسیقی در سالن روسپی خانه هستند. به پایان یک لحن می رسد ، و هر چهار خوشه در اطراف جعبه ، کم خم می شوند ، و به مکانیسم خود نگاه می کنند ، در حالت تعلیق آماده هستند. نوای بعدی شروع می شود و آنها با خیالی آسوده ، دوباره می رقصند.
اینجا زندگی ارزان است. این فیلم یکی از دلخراش ترین مرگ های تاریخ وسترن را نشان می دهد. یک بچه مسخره (کیت کارادین) به شهر سوار شده است و از تمام دختران خانه دیدن کرده است. اکنون او از طریق پل معلق شروع به کار کرده است.
یک اسلحه دار جوان از آن طرف نزدیک می شود و با خونسردی صحبت می کند تا او را به ضرب گلوله بکشند. بچه می داند که قرار است مورد اصابت گلوله قرار گیرد. او سعی می کند دوستانه و ناسپاس باشد ، اما زمان آن فرا رسیده است. شهرک نگاه می کند ، همه گیر است. شما نمی خواهید روی پلی روبرو شوید که چنین مردی روبرو شده است. در پایان فیلم متوجه می شویم که این قسمت روی پل کل ماجرای عالم خرد است: بعضی از افراد فقط قادر به کشتن خود نیستند.
برف در تمام قسمت های پایانی فیلم مککیب و خانم میلر به طور پیوسته می بارد. به جز آهنگ های کوهن ، هیچ موسیقی متن موسیقی وجود ندارد. مک کیب توسط سه قاتل اجیر شده از جمله مسلح جوان اسلحه در شهر ردیابی می شود. برف آنقدر سنگین می بارد ، که به یک شیب می وزد ، مانند موسیقی ناشناخته است.
در بعضی از فیلم ها ، قهرمان کشته می شود و سپس یک عکس از زن او دیده می شود که به نظر ناراحت می رسد. در اینجا می بینیم که خانم میلر حتی قبل از اینکه مک کیب به سرنوشت خود برسد ، غمگین به نظر می رسد. او در مخزن تریاک در انتهای محله چینی های کلیسای پروتستان قرار دارد. توجه او به رنگها و سطوح زیبا معطوف شده است. این زمان و مکان برای او چنان مرده است که او به راحتی ذهن خود را تعطیل می کند.
نقد فیلم مککیب و خانم میلر
عنوان را مطالعه کنید. ” فیلم مککیب و خانم میلر ” نه “و” ، مانند یک زن و شوهر ، اما “و” ، مانند یک شرکت. این یک ترتیب تجاری است. همه چیز با او تجارت است. چه ناراحتی هایی که او قبل از ورود به کلیسای پروتستان می دانست اکنون در پشت اوست. هر چیز دیگری هم پشت سر اوست ، تریاک نوید می دهد. بیچاره مک کیب او شعر داشت. خیلی بد که او سوار شهری شد که هیچ کس نمی دانست شعر چیست ، اما او دیگر به آن دل نباخت.
پایان مقاله نقد فیلم مککیب و خانم میلر
منبع سایت مداد
بیشتر بخوانید:
فیلم نور زمستانی|فیلم اگه میتونی منو بگیر|فیلم تکه های یک زن|بهترین فیلم های ویل اسمیت|فیلم جهان گمشده: پارک ژوراسیک|سبک موسیقی هاوس|سبک موسیقی نیو ایج|بهترین فیلم های ویلیام وایلر|بهترین فیلمهای رومن پولانسکی|فیلم دزد دوچرخه|نقد فیلم آگیره، خشم پروردگار