نقد و بررسی بازی Elden Ring :
در 87 ساعتی که طول کشید تا الدن رینگ را شکست دهم، احساسی کاملاً بهم ریخته شد: خشم در حالی که سختترین چالشها بر من غلبه کردند، خوشحالی وقتی سرانجام بر آنها غلبه کردم، و مقدار زیادی اندوه برای کوهها. من در طول راه برای برخی از سخت ترین برخوردهای رئیسی که FromSoftware تا به حال تصور کرده بود، از دست دادم. اما بیش از هر چیز دیگری تقریباً دائماً در هیبت بودم – از مناظر بسیار شگفتانگیز، گستره وسیع یک دنیای کاملاً عظیم، دشمنان اغلب دلخراش، و روشی که الدن رینگ تقریباً همیشه به کنجکاوی من پاداش میداد.
یک ملاقات جالب، یک پاداش ارزشمند، یا چیزی حتی بزرگتر. FromSoftware توپی را که The Legend of Zelda: Breath of the Wild در اختیار داشت می گیرد و با آن می دود، و دنیای باز جذاب و متراکمی را در مورد آزادی و اکتشاف بیش از هر چیز دیگری ایجاد می کند، در حالی که به نوعی موفق می شود یک بازی کامل دارک سولز را به صورت یکپارچه ببافد. به وسط آن برای کسی نباید تعجب آور باشد که Elden Ring به یکی از فراموش نشدنی ترین تجربه های بازی من تبدیل شد.
برای تنظیم صحنه، تنها چیزی که از همان ابتدا میدانید این است که در نقش یک «تارنیشده» بیشهرت بازی میکنید، برکتی که از لطف او برخوردار است، و مجبور هستید به سرزمینهای بین سفر کنید و به یک ارباب قدیمی تبدیل شوید. این در واقع به چه معناست، چگونه می توان آن را انجام داد، و معامله با آن درخت طلایی درخشان غول پیکر همه چیزهایی است که باید خودتان کشف کنید. مانند سایر بازیهای FromSoft،
هضم داستان بزرگ در اولین بازی دشوار است، به خصوص به این دلیل که هیچ مجله درون بازی وجود ندارد که شما را در مورد رویدادها، شخصیتها یا اصطلاحات منحصربهفردی که در دهها ساعت با آنها مواجه میشوید، تازه کند. واقعاً باید وجود داشته باشد، اما این داستانی است که با این وجود از تلاش برای جمع آوری آن برای خودم لذت بردم. من مشتاقانه منتظر تکمیل این دانش با ویدیوهای پرزحمت و پرجزئیات داستانی هستم که بعداً از جامعه ظاهر می شود.
در نهایت این داستانهای جانبی ارگانیک بود که من را بیشتر مجذوب خود میکرد، نه طرح کلی و بزرگی که جورج آر آر مارتین از بازی تاج و تخت را به عنوان نویسنده سناریوی آن معرفی میکرد. FromSoft هوشمندانه در رویکرد خود نسبت به بازیهای Souls، Bloodborne یا Sekiro تغییر چندانی ایجاد نمیکند. شما به طور طبیعی با شخصیت هایی که دنیا را کشف و کشف می کنید و درگیر مشکلات آنها می شوید، ملاقات خواهید کرد.
بازی Elden Ring
وجود ندارد “!” نشانگرهای روی نقشه، هیچ نقطهای وجود ندارد که شما را به سمت آنها راهنمایی کند، و این شخصیتها همیشه شما را علامتگذاری نمیکنند یا در ابتدا چیزی از شما میخواهند یا نیاز دارند. آنها فقط افرادی با برنامه ها و اهداف خاص خود هستند که داستان های آنها بر اساس اعمال یا عدم عملکرد شما تأثیر می گذارد.
من هرگز یک بار خستگی دنیای باز را که معمولاً زمانی که مغزم توسط نقشه بیش از حد بار می شود، ایجاد می کند، احساس نکردم
این واقعاً در دنیای باز به وسعت این جهان به نوعی طراوت بخش بود، و دیدن چهره ای آشنا که بعداً دوباره ظاهر می شود همیشه هیجان انگیز بود زیرا مشتاق بودم بدانم چه چیزی آنها را به این بخش جدید از جهان آورده است و چگونه آنها سفر پیشرفت کرده بود بدیهی است که مبادله این است که بدون هیچ نشانگر، گزارش جستجو یا ژورنال، فراموش کردن رشتههای طرح مشخص و رها کردن تصادفی آنها تا پایان،
بسیار آسان میشود. این یک مشکل است، و من قبلاً از از دست دادن داستان هایی که برخی از همکارانم داشته اند پشیمان شده ام – اما برای من ارزشش را داشت، زیرا حتی پس از 87 ساعت، هرگز یک بار خستگی دنیای باز را که معمولاً ایجاد می کند احساس نکردم. در زمانی که مغز من توسط یک نقشه کاملاً پر از نشانگرهای فرعی حل نشده پر بار می شود. علاوه بر این، هر ماموریت از دست رفته به من انگیزه بیشتری می دهد تا به New Game+ ادامه دهم.
“آزادی” کلمه ای است که تمام جنبه های طراحی Elden Ring به آن مرتبط است. از لحظه ای که پا به Limgrave، اولین منطقه از بسیاری از مناطق به هم پیوسته The Lands Between گذاشتید، کاملا آزاد هستید که به هر کجا که می خواهید بروید. و مطمئناً، این مفهوم جدید در بازیهای جهان باز فاصله زیادی دارد، اما نحوه مدیریت آن در اینجا واقعاً خارقالعاده است. اگر میخواهید، میتوانید یک کاوشگر باشید و ساعتها در لیمگریو بگذرانید،
در هر سیاهچال کوچکی بگردید، با هر رئیسی بجنگید، هر NPC را کشف کنید و خودتان را برای آماده شدن بهتر برای آینده آماده کنید. از طرف دیگر، می توانید نور فیض را دنبال کنید و شما را به سمت مسیر اصلی و اولین سیاه چال بزرگ راهنمایی کنید – یا می توانید یک مسیر پنهان به منطقه جدیدی که برای سطوح بالاتر در نظر گرفته شده است پیدا کنید و به طور کامل اولین سیاه چال اصلی را دور بزنید! حتی ممکن است در اوایل زمانی که آنجا هستید، یک سلاح جالب از خودتان بدزدید.
چند چیز Elden Ring را از بازی هایی مانند Skyrim که باز بودن مشابهی را ارائه می دهند متمایز می کند
باز هم، این بی سابقه نیست، اما چند چیز Elden Ring را از بازی هایی مانند Skyrim که باز بودن مشابهی را ارائه می دهند، متمایز می کند. اولاً، Elden Ring به هیچ وجه سطوح دشمن را برای مطابقت با سطح شما تغییر نمیدهد، بنابراین پریدن به منطقه بعدی به این معنی است که همیشه با دشمنان قویتری سر و کار دارید،
که احتمال خطر/پاداش انجام این کار را بسیار واقعی میکند. اما شاید مهمتر از آن، نحوه اتصال بخشهای مختلف آن، یافتن این موارد جدید را بیش از انتخاب یک جهت و حرکت به سمت آن میسازد. Limgrave به طور خاص با یک مسیر اصلی در ذهن طراحی شده است که شما را از قلعه Stormveil می برد، و یافتن راهی که واقعاً احساس می کنید یک گذرگاه مخفی یا مسیر جایگزین را کشف کرده اید، که احساس فوق العاده جالبی است که در بیشتر جهان های باز وجود ندارد. کاوش کرده ام
بازی Elden Ring
همچنین به لطف مجموعهای از سیستمهای آشنای جدید که در اینجا به روشهای جالبی استفاده میشوند، نسبت به هر بازی قبلی FromSoft آزادی بیشتری در نحوه برخورد با مبارزه دارید. Stealth به لطف اضافه شدن راه رفتن به حالت خمیده، گزینه مناسبتری است که در نهایت به شما امکان میدهد تا توسط دشمنان سرسخت مخفیانه بگذرید یا برای یک ضربه مهم پشت سر آنها قرار بگیرید.
در حال حاضر نبرد با اسب در مناطق بزرگ و باز وجود دارد که به شما تحرک بیشتر و توانایی حمله به هر دو طرف با سلاح راست دست خود را می دهد، اما این اشکال را دارد که توانایی شما را برای خارج شدن از مسیر حملات بزرگ از بین می برد. شما می توانید با استفاده از مواد موجود در جهان در حال پرواز اقلامی بسازید تا بتوانید برای هر موقعیتی که نیاز دارد آماده باشید.
شما می توانید انواع مختلفی از موجودات را احضار کنید تا برای شما بجنگند که هر کدام دارای توانایی ها و مزایای موقعیتی منحصر به فرد خود هستند. و مهمتر از همه، میتوانید Ashes of War را به سلاحهای خود مجهز کنید و میل و مهارت آنها را کاملاً تغییر دهید.
سختی Elden Ring حتی به عنوان یک کهنه کار ژانر Soulslike من را شگفت زده کرد
سیستم Ashes of War اساساً دو عنصر از بازیهای Souls قبلی را با هم ترکیب میکند – قرابتهای سلاح و مهارتهای سلاح – با ساخت آنها مواردی که میتوانید آزادانه به سلاحهای خود مجهز کنید. به عنوان مثال، فرض کنید من یک راپیر واقعا خوب پیدا کردم و من واقعاً حرکت ست را دوست دارم، اما شخصیت خود را با تمرکز بر روی آمار Intelligence میسازم، به این معنی که آن نوع پاداش آسیبی را که لازم است دریافت نخواهد کرد.
سلاح قابل اجرا اگر هنر جنگی را پیدا کنم که یک طلسم جادویی را به یک سلاح اعطا کند، میتوانم آن را تجهیز کنم و به یک سلاح جادویی تبدیل کنم، در نتیجه به آن مقیاس اطلاعاتی بالاتر از هر مهارتی که Ash of War دارد، بدهم. بهتر از همه، اگر در نهایت تصمیم بگیرم به یک ساخت متفاوت احترام بگذارم،
بازی Elden Ring
همچنان میتوانم همان سلاح را نگه دارم و فقط یک Ash of War متفاوت را روی آن قرار دهم. البته، شما همچنین باید یک آیتم خاص را برای باز کردن قفل های مختلف پیدا کنید، اما با این وجود این یک افزودنی فوق العاده هوشمند است که امکان تنوع زیادی را در سلاح های مورد نظر شما فراهم می کند.
با این حال، مهم ترین عنصر فلسفه الدن رینگ، آزادی این است که وقتی به دیوار برخورد می کنید، تنها راه بروید و کار دیگری انجام دهید. Elden Ring سخت است – که از یک بازی FromSoft انتظار می رود – اما سختی آن حتی به عنوان یک کهنه کار ژانر Soulslike من را شگفت زده کرد. من به چندین نقطه برخورد کردم،
حتی تا لحظه ای که به آخرین رئیس رسیدم، جایی که قفل مسیرهای چندین رئیس را باز کرده بودم و به سادگی نتوانستم در هیچ یک از آنها پیشرفت کنم. اما با وجود اینکه در آن مسیرها به بن بست خوردم،
همیشه جای دیگری وجود داشت که می توانستم بروم – منطقه ای که به طور کامل کاوش نکرده بودم، یک جستجوی NPC که بعدا آن را کنار گذاشته بودم، یک نشانگر Light of Grace که هنوز ندیده بودم. دنبال کرد. هیچ وقت در Elden Ring اصلاً از کارهایی که باید انجام دهم غافل بودم،
و هر بار که آن مناطق دیگر را کاوش می کردم و آن مسیرهای جایگزین را دنبال می کردم، وسایل و آیتم های جدیدی پیدا می کردم، سطح آمارم را بالا می بردم یا جادوهای جدید یاد می گرفتم. یا مهارت هایی که در نهایت به من مزیت بیشتری را می دهد که برای قدرت گرفتن از طریق رئیسی که برای من مشکل ایجاد کرده بود، لازم است.
این فقط وعده افزایش اعداد نیست که مرا فراخواند تا تک تک سنگهای روی نقشه را برگردانم: سرزمینهای بین به طور مثبتی سرشار از ثروت، دسیسه و خطر در هر لحظه است. بسیاری از کارهایی که دنیای باز Elden Ring به خوبی انجام می دهد را می توان مستقیماً در مواردی جستجو کرد که Breath of the Wild را از بسیاری از بازی های جهان باز که قبل از آن ساخته شده بودند متمایز کرد.
(نسخه رایانه شخصی Elden Ring نیز متأسفانه برخی از مشکلات Breath of the Wild در نرخ فریم لکنت را به عاریت گرفته است). این همان احساس شروع در دنیایی با راهنمایی صریح اندک است، یافتن چیزی که به تنهایی کنجکاوی شما را تحریک می کند، هر کاری که برای رسیدن به آن لازم است انجام می دهید و سپس برای آن کنجکاوی پاداش می گیرید.
بازی Elden Ring
در Elden Ring، پیشبینیهای من به ندرت محقق میشد
تفاوت بزرگ این است که در Breath of the Wild من معمولاً میتوانم پیشبینی کنم که وقتی به آن چیز درخشان نارنجی در دوردست برسم، چه اتفاقی میافتد. من یک پازل درست میکنم، یک زیارتگاه را از خاک بیرون میآورم، یک پازل دیگر انجام میدهم و احتمالاً یک سلاح موقت و یک گوی روح به دست میآورم.
این به معنای کم کردن چیزی از Breath of the Wild نیست – عالی بود، اما این الگو خیلی قبل از پایان تا حدودی عادی شد. در مقابل، در Elden Ring، پیشبینیهای من به ندرت محقق میشد. من به دریاچه ای می روم و ناگهان اژدها در کمین می افتم،
رودخانه ای را دنبال می کنم و انتظار دارم مواد کوچکی را برای کاردستی جمع آوری کنم تا سیاه چال پر از دشمنان و تله ها را پیدا کنم، وارد غاری می شوم و در کمین مردان اجنه کوچک قرار می گیرم. یا با یک آسانسور به ظاهر بیتأثیر سوار شوید و متوجه شوید که این آسانسور بیشتر و بیشتر و بیشتر پایین میآید… تا اینکه در نهایت خودم را نه در یک سیاهچال کوچک، بلکه در یکی از مناطق جدید شگفتانگیز آن یافتم.
بهتر از همه، هر یک از این سفرهای کوچک به کنجکاوی شما با چیزی ارزشمند پاداش می دهد. این می تواند یک سلاح جدید، یک Ash of War جدید، یک ماده مصرفی با ارزش، یک موجود جدید برای احضار شما، یک طلسم جدید یا یک NPC جدید برای صحبت کردن باشد. جوایز ارزشمند زیادی در دسترس است که من هرگز از جایزه ام ناامید نشدم، صرف نظر از میزان تلاشی که انجام دادم.
من هرگز از جایزه ام ناامید نشدم، صرف نظر از میزان تلاشی که انجام دادم
FromSoftware همه اینها را بهویژه به لطف تعدادی از ویژگیهای دوستانه غیرمعمول، بدون دردسر میکند. یک سیستم سفر سریع سخاوتمندانه با تعداد زیادی نقطه در سراسر نقشه وجود دارد. یک سیستم نشانگر که به شما امکان میدهد نقاطی را روی نقشه رها کنید تا مواردی مانند NPCها، مکانهای رئیس، گنج دور از دسترس، مواد و موارد دیگر را نشان دهید. و یک اسب طیفی سریع به نام تورنت که به شما این امکان را می دهد که به سرعت زمین را بپوشانید و بر اساس شرایط به راحتی سوار و پیاده شوید.
اما چیزی که در مورد Elden Ring بسیار چشمگیر است این است که در بین تمام این طراحی جهان باز درخشان، تعداد انگشت شماری Legacy Dungeons نیز وجود دارد که هنوز آن سطوح “خطی گسترده” را ارائه می دهند که طرفداران Souls انتظار داشتند.
اینها قلعههای غولپیکر، قلعهها، عمارتها، هزارتوهای زیرزمینی و موارد دیگر هستند که مملو از مناطق مخفی، رئیسهای چالشبرانگیز و مسیرهای متعددی هستند که از طریق درهای میانبر یک طرفه به هم متصل میشوند. اگر همه آنها بدون اینکه به یک جهان باز گره خورده باشند به هم متصل می شدند، احتمالاً می توانند به تنهایی به عنوان Dark Souls 4 وجود داشته باشند.
خط آخر: اکتشاف دنیای باز Elden Ring یک معیار جدید است. دائماً هیجانانگیز، پرارزش و پر از لحظات است که باعث شد به طرق مختلف به «معموم مقدس» بروم.
بازی Elden Ring
دائماً هیجانانگیز، پرارزش و پر از لحظاتی است که مرا وادار به رفتن به «مرتبههای مقدس» کرد
در مورد مبارزه، Elden Ring مطمئناً در مقایسه با سایر بازیهای موجود در مجموعه بازیهای اکشن RPG فروم سافتور، به Dark Souls 3 نزدیکتر است که با حملات سنگین، مدیریت دقیق استقامت، و کمی سرعت پایینتر نسبت به بازیهایی مانند Bloodborne و Sekiro مشخص میشود.
. دو افزوده بزرگ جدید عبارتند از توانایی استفاده از گارد شمارنده با مسدود کردن حمله با سپر خود و فشردن فوری دکمه حمله قوی برای دنبال کردن یک ضربه کوبنده که میتواند دشمنان ضعیفتر را در حالت مچاله قرار دهد و یک حمله پرشی که باعث میشود. سلاح سرد نوع جدیدی از حمله سنگین را در اختیار میگیرد که میتواند برای بیهوش کردن دشمنان و باز گذاشتن آنها برای ضربههای مهم مورد استفاده قرار گیرد.
هر دوی آنها افزودنیهای عالی هستند که ابزارهای سرگرمکننده جدیدی را برای کلاسهای غوغا ارائه میکنند، اما در بیشتر موارد، FromSoftware مطمئناً رویکرد «اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید» را اتخاذ کرده است. چیزی که واقعاً مبارزه در Elden Ring را بسیار خوب می کند، طراحی دشمن و تنوع آن است.
نه تنها تعداد نسبتاً زیادی از آنها وحشتناک هستند (نه کاملاً به سطح بازی Bloodborne، اما هنوز هم مقداری سوخت کابوس درجه یک سلاح) بلکه برخی از این افراد شرور کاملاً شرور هستند و با نوسانات و ترکیبات وحشیانه به سمت شما می آیند که ظاهراً برای همیشه ادامه دارند.
و می تواند از فاصله 10 فوتی ضربه بزند. دیگران روشمندتر هستند و پشت سپرهای خود پنهان می شوند تا منتظر فرصت مناسب باشند تا یا شما را به چالش بکشند یا در حین پایان کار دستگیرتان کنند. دیگران هنوز ضعیف هستند، اما زمانی که با یک چنگ زدن به شما کمین می کنند می توانند تهدید بزرگی باشند. بسیاری از آنها برای تنبیه کسانی طراحی شده اند که فقط دکمه dodge-roll را بدون دقت له می کنند، که Elden Ring را به یک بازی بسیار سخت تبدیل می کند،
بازی Elden Ring
اما سبک سختی خوبی است. چیزی که کمتر در مورد سرعت واکنش سریع و رفلکس های انقباض است (اگرچه مطمئناً کمک می کند) و بیشتر در مورد یادگیری، سازگاری، و یافتن نقاط ضعف کاشته شده در الگوهای حمله دشمن است. رمزگشایی از این گفته ها و عمل کردن بر اساس هر لحظه از فرصت ها، بخش بزرگی از این است که چرا این بازی ها بسیار سرگرم کننده هستند.
و سپس رئیسان هستند. نمیخواهم آنها را خراب کنم، اما تعداد انگشت شماری هستند که از نظر بصری و مکانیکی چشمگیرترینهایی هستند که FromSoftware تا به حال ساخته است. برخی از مراحل بعدی از نظر آنچه که من منصفانه و معقول میدانم در مراحل دوم احیای زندگی پس از اولین فازهای سخت وحشیانه و نبردهای دو یا سه در مقابل یک، واقعاً نزدیک بودند که از خط عبور کنند، اما خوشبختانه، همانطور که قبلا ذکر شد، هر دیواری که من برخورد می کردم، زمانی که برای انجام کار دیگری وقت گذاشتم و قوی تر برگردم، قابل عبور بودند.
حکم
اغراق نیست اگر بگوییم Elden Ring بزرگترین و بلندپروازانه ترین بازی FromSoftware است و این جاه طلبی بیشتر از آن نتیجه داده است. حتی پس از 87 ساعت خون، عرق و اشک که شامل چالشبرانگیزترین دعواهایی بود که تا به حال انجام دادهام، و شگفتیهای بیشمار،
هنوز رئیسهایی هستند که روی میز گذاشتم، رازهایی که هنوز کشف نکردهام، چالشهای جانبی. که از دست دادم، هزاران سلاح، جادوها و مهارت هایی که هرگز از آنها استفاده نکرده ام. و این همه در کنار PVP و بازی مشارکتی است که من به سختی توانستم سطح آن را خراش دهم. در کل، در حالی که اصول مبارزه با آنچه قبلا دیدهایم تغییر چندانی نکرده است،
تنوع عظیم دشمنان با طراحی شرورانه و باسهای وحشیانه اما قابل غلبه، نبردهای آن را به سطح جدیدی آوردهاند. حتی با وجود تمام رشتههایی که موفق به کشیدن اولین بازیهایم نشدم (از آنچه مطمئن هستم چندین خواهد بود)،
چیزی که با من رفتار میشود میتواند به راحتی در بین بهترین بازیهای جهان باز که تا به حال بازی کردهام قرار گیرد. مانند The Legend of Zelda: Breath of the Wild قبل از آن، Elden Ring یکی از بازی هایی است که به عنوان یک بازی که یک ژانر را به جلو می برد، به آن نگاه خواهیم کرد.
بازی Elden Ring
پایان مقاله نقد و بررسی بازی Elden Ring
مجله با دوربین
بیشتر بخوانید:
فیلم ژنرال | معرفی سبک موسیقی بوسا نووا | نقد فیلم مخمل آبی | معرفی دستگاهها و ردیف های موسیقی ایرانی | آلفرد هیچکاک | نقد فیلم My Neighbor Totoro – فیلم همسایه من توتورو | نقد و بررسی بازی Beat Saber | فیلم دزد دوچرخه | مکتب نئو اکسپرسیونیسم: تاریخ ، ویژگی ها و آثار هنری | فیلم اگه میتونی منو بگیر |