نقد فیلم گریه کن ماچو : (کلینتایستوود) هیچگاه درلیست کارگردانهای محبوبم نبوده و نیست ،اما با این حال کنجکاو بودم در ۹۱ سالگی چگونه هم میتوان فیلم ساخت و هم نقش اصلی را به عهده گرفت. ( فیلم گریه کن ماچو ) فیلم عجیبی است ،چرا که بعنوان یک (نئووسترن) طبیعتا با فیلمنامه (پیرنگمحور) و پرحادثه ای طرفیم که میبایست درکنار خلق شخصیتها و شیمی مابین آنها ،به داستان و جذابیتهای آن هم بها داده شود.
فیلم گریه کن ماچو درست در همین مورد دچار نقصان است و داستانش درحکم کبریت کم خطری است که عملا گره، گرهگشاییها ، تعلیقها و.. آن،منجر به ترشح کمترین میزان آدرنالین در مخاطب هم نمیشوند!
در فیلم گریه کن ماچو آنتاگونیستها تیپیکال و آشکارا انگیزه و اکتهایشان قابل پیش بینی و ساده است. ایستوود نیز گویی دراین سن و سال حوصله آنچنانی برای طراحی و اجرای اکشن نداشته و به همین علت اگر هم مانع و گرهای بر سر راه شخصیتهای اصلی بوجود آید ،به راحتی هرچه تمام تر کنار زده میشوند! همچون جایی که ایستوود و پسر همراهش ، آن مرد تعقیبکننده را به عدهای افراد کنار جاده میسپارند تا آنها با چند مشت و لگد حسابش رابرسند!
و یا در پرده پایانی که خروس جنگی به شکل ناگهانی وارد ماجرا شده و مرد تعقیبکننده را متوقف میسازد! ایستوودی که در همین سالها با ساخت(تک تیرانداز آمریکایی) ثابت کرده بود اگر هم اثری شعاری و تبلیغاتی کار کند ،دست کم خلق سکانسهای ملتهب و پرتعلیق را بلد بوده و میتواند کار سرپایی خلق کند.گریه کن ماچو اما از این نعمت بی بهره بوده تا داستان و فراز و فرودهایش کمترین جاذبهای برای مخاطب نداشته باشند!
در طرف مقابل اما میتوان به روابط میان شخصیتها و درونمایه اثر که همان ارزش و اهمیت خانواده است، دلخوش کرد. ایستوود تاکید میکند خانواده امری والا و اساسی به شمار آمده که به زمان ،مکان ، تفاوتهای رنگی ،نژادی و… محدود نبوده و میتوان در هرموقعیتی با اتکا به آن ،ولو برای اندکی طعم خوشبختی راچشید. خانواده ای که متشکل از مردی سالخورده و آمریکایی ، زنی مکزیکی و میانسال و نوههایش و پسری مطرود از خانواده اصلیاش باشد که میتوانند خلاعاطفی یکدیگر را پوشش داده و کنار هم لحظات شادی را تجربه کنند.
فیلم گریه کن ماچو در نهایت نشان از تغییر روحیه خالق پرکارش دارد.
ایستوودی که ۳۰ سال قبل با (نابخشوده) در شمایل ضدقهرمانی خسته و تنها و زخم خورده ظاهر شد که درنهایت بازهم به الکل و خشونت پناه میبرد و دشمنان خود را از پای در می آورد ،یا ایستوودی که در اوایل قرن جدید بنظر خسته و بی حوصله تر از قبل ظاهر میشد و با ساخت (گرنتورینو) ، مرگ را درآغوش میکشید و گویی توان جنگیدن نداشت ، حالا به گریه کن ماچویی رسیده که در انتهایش ،زندگی و آرامش را بجای هیاهو و تنفر برگزیده و تصمیم میگیرد باقی عمرش را در خلوت و درکنار عشق تازه پیدا شدهاش سپری کند. گذر عمر و زیست با کهنسالی ایستوود یاغی و عاصی را هم آرام کرده است…
نقد فیلم گریه کن ماچو
بیشتر بخوانید:
فیلم ژنرال | معرفی سبک موسیقی بوسا نووا | نقد فیلم مخمل آبی | معرفی دستگاهها و ردیف های موسیقی ایرانی | آلفرد هیچکاک | نقد فیلم My Neighbor Totoro – فیلم همسایه من توتورو | نقد و بررسی بازی Beat Saber | فیلم دزد دوچرخه | مکتب نئو اکسپرسیونیسم: تاریخ ، ویژگی ها و آثار هنری | فیلم اگه میتونی منو بگیر | نقد انیمیشن The Croods: A New Age | انیمیشن خانواده کرودها : عصر جدید | نقد فیلم قهرمان اصغر فرهادی | سرگیجه ای در جهان مدرن | نقد فیلم پدرخوانده 1 | The Godfather | عزیمتی به عظمت هنر هفتم