مواجهه تازهام با ( فیلم گوزنها ) پس از گذشت زمانی نزدیک به بیست سال رقم خورد! اعتراف میکنم در این سالها تنها شمایل بهروز وثوقی (که انصافا یکی از ماندگارترین معتادهای تاریخ سینمای ایران را به تصویر کشیده) ، چند دیالوگ کوتاه و البته پایان تراژیکش جز معدود مواردی بوده که همواره در ذهنم جای خوش کرده بودند و دیگر جزییات آن را به کل از یاد برده بودم.
فیلم گوزنها مهمترین عناصر تکرار شونده مجموعه آثار کیمیایی را به بهترین شکل ممکن در خود جای داده و بیراه نیست اگر بگویم اثر مذکور را تا اینجای کار بهترین ساخته خالقش میدانم . قهرمانی که با ورود دوبارهاش به محله همه چیز را دگرگون میکند، تجدید دیدارها و مرور گذشته، دفاع از حریم خانه و خانواده و شورش علیه ظالم و البته مرگی که فرجام کار میشود و… همگی در گوزنها حاضرند و خوشبختانه برخلاف ساختههای متاخر کیمیایی ،همچنان باورپذیر و بعضا تکاندهنده پیش چشم مخاطب قرار میگیرند.
نقد فیلم گوزنها
فیلمنامه و کارگردانی کیمیایی درخور توجه است:
خرده پیرنگهایی شکل میگیرند که در ابتدای تمامی آنها شاهد موضع منفعل و ترحمبرانگیز وثوقی هستیم . از دست درازی کردنهای پیاپی بازیگر تئاتر به همخانه وی تا التماس کردنهایش برای مواد مخدر به قاچاقچی و در نهایت خط و نشان کشیدنهای صاحبخانه برای وصول اجاره خانههای عقب افتاده .
اما این حضور و تاثیر قریبیان است که وثوقی را از موضع انفعال به کنشمندی هدایت کرده و اینچنین به مرور تمامی خرده پیرنگها معنا دار و هدفمند جلوه کرده و تغییر را در وثوقی حس میکنیم.آشکارا موقعیتهای پرتنش و خونین انتهایی فیلمنامه، قرینهای بر موقعیتهای ابتدایی بوده و نشان از هوشمندی خالقش دارند.
از دیگر نکات قابل ذکر اثر میتوان به بحث نمادین رنگ لباسها اشاره کرد: رنگ لباس قریبیان سفید است و نشان از همت بلند وی و تلاش و انگیزهاش برای تغییردادن چرک و تباهی موجود و رستگارنمودن رفیق زخم خوردهاش داشته و در طرف مقابل رنگ سیاه لباس وثوقی که خود خبر از نکبت و یاسی میدهد
که سراسر زندگیاش را احاطه کرده و گویی در این وضع همواره عزادار است و یا نماهای هایانگلی در لانگشات را به یادآورید که در مقاطع مختلف روایت به درستی موضع ضعف و البته تنهایی و بی پناهی شخصیتها را تفهیم کرده و یا استفاده استعاری از کبوترها در سکانس داخل کلانتری که آزاد شدن و به پرواز در آمدنشان به نوعی نشان از تغییر وضعیت زندگی وثوقی و امثالهم داشته و گویی هردو از قفسی که روزگار برایشان ساخته ،رها میشوند و…
براساس شنیدهها فیلم گوزنها از (ابتدا تا پایان ماجرا) به اجبار سازمان ساواک تغییر یافته و مشخصا این پایان، پایان مدنظر خالقش نبوده است.امری فرامتنی که تاثیرش را بر متن اثر هم گذاشته تا متاسفانه نتوان فیلم گوزنها را بعنوان اثری همه چیز تمام درنظر گرفت:
از وضع ظاهری قریبیان گرفته تا افکار وکلامش ،جملگی فردی روشنفکر و مبارز سیاسی را تداعی میکنند تا یک سارق مسلح . گویا همان دیالوگ ابتدایی پس از پیادهشدنش از ماشین مبتنی بر عدم تمایل برای حضور در سرقتهای بعدی، کوشیده تا از همان اول کار ، سارق بودنش را القا کند . چنانچه در ادامه با نگرشش در مورد بی سوادی جامعه و فلاکت ناشی از آن مواجه میشویم و به راحتی تشخیص میدهیم که این نوع نگرش از یک سارق مسلح نبوده و سایه سانسور بر اثر سنگینی کرده است.
جدا از نکته فوق ، موردی دیگری نیز وجود دارد که ربطی به سانسور و فرامتن نداشته و میتوانست با کمی دقت و جزیینگری ، موجب ارتقا اثر گردد: به واقع این سوال پیش میآید که چرا شخصیت قریبیان با توجه به مرام و معرفتش و تغییر مهمی که در زندگی وثوقی ایجاد میکند (بازیابی مردانگی اختهشدهاش و تلاش برای زندگی عزتمند و کنشمند (هرچندکوتاه) ) و حتی کمک به همسایه فراری ،
نقد فیلم گوزنها
(بدون آنکه واقعا سیاسی یا سارق بودنش مدنظر باشد) هیچ مبلغی از کل مبلغی دزدی را به وثوقی یا دیگران نمیدهد تا ولو برای اندک زمانی زندگی را سامان ببخشند و مثلا از پس کرایه خانه عقب افتاده و تامین برخی وسایل زندگی (همچون همان یخچال که چندبار نیز به عدم وجود اشاره میشود) و… بربیایند. او که تمام تلاشش را برای بهبود روحی رفیقش میگذارد ، نمیتوانست بخش اندکی از پولها را نیز به وی ببخشد و رفاقت را تا حد اعلایش،معنا کند؟
فیلم گوزنها همچنان قابل تماشا و قابل بحث بوده و از پس امر سرگرم کنندگی به لحظاتی ناب و تکاندهنده و انسانی نیز دست مییابد. سکانس درمان زخم قریبیان توسط زن همخانه وثوقی را به یادآورید که با توجه به محوریت دیالوگها مبتنی بر نیاز مالی زن و همچنین اکت اغواگرانهاش (هردو به دلیل مفلوکی و حقارت وثوقی) هیچگاه منجر به نگاه ، فکر یا کلامی شهوت آلود از سمت قریبیان نگشته و بر غیرت و معرفتش تاکید میکند و یا بعید است.
فیلم گوزنها را ببینید و مثلا سکانس گفتگوی دونفره میان قریبیان و وثوقی را (پای سفرهای کوچک و درویشانه) از یاد ببرید. از به یادآوردن توانایی وثوقی در گریستن برای خودش تا اشک و صدای لرزان طرفین و استکانهای کوچک مشروب که به نشانه رفاقت به هم میخورند و… سکانسی کمنظیر و تماشایی که معتقدم یکتنه از خیل عظیمی از آثار کنونی سینمای کشور جلوتر است.
نقد فیلم گوزنها
پایان مقاله نقد فیلم گوزنها 1974
امتیاز : 8
بیشتر بخوانید:
فیلم ژنرال | معرفی سبک موسیقی بوسا نووا | نقد فیلم مخمل آبی | معرفی دستگاهها و ردیف های موسیقی ایرانی | آلفرد هیچکاک | نقد فیلم My Neighbor Totoro – فیلم همسایه من توتورو | نقد و بررسی بازی Beat Saber | فیلم دزد دوچرخه | مکتب نئو اکسپرسیونیسم: تاریخ ، ویژگی ها و آثار هنری | فیلم اگه میتونی منو بگیر | نقد انیمیشن The Croods: A New Age | انیمیشن خانواده کرودها : عصر جدید | نقد فیلم قهرمان اصغر فرهادی | سرگیجه ای در جهان مدرن | نقد فیلم پدرخوانده 1 | The Godfather | عزیمتی به عظمت هنر هفتم