نقد فیلم چشمان آبی کمرنگ : در بیروایتی بسیاری از آثار پرهزینهی هالیوود حضور مرد قصهگویی چون اسکات کوپر شبیه یک معجزه است. کوپر بدون هیچ گزافهگویی و بیآنکه بخواهد گندهگویی کند قصهای را میپروراند و با گروهی قابل آن را درون قاب سینما جای میدهد. در هنگام مرور فیلم «شاخها» کمی سینمای او را با هم مرور کردیم. حال خوشبختانه او باز هم قرار است مخاطب را به درون دنیای روایی مستحکمی وارد کند.
با مقاله نقد فیلم چشمان آبی کمرنگ با بامدادی ها همراه باشید.
کوپر قبل از فیلم چشمان آبی کمرنگ وارد چنین دنیایی شده بود و توانسته بود با فیلم شاخها فضای جنایی را برای مخاطب خود ترسیم کند. حال با استفاده از تجربههای پیشین قصد دارد وارد دنیای داستانهای تاریک «ادگار آلن پو» شود. نه، او از آلن پو اقتباس نکرده است.
برعکس از روی رمانی که سال ۲۰۰۳ به چاپ رسیده است وارد این دنیا میشود. در فیلم چشمان آبی کمرنگ او آلن پو خود نیز یکی از کاراکترهاست. کوپر روایت را از جزءبهکل تصویر میکند. سکانس آغازین فیلم چشمان آبی کمرنگ لانگشاتی از حضور «لندور»در منطقهای جنگلی و برفی است و دوربین تا چند دقیقه او را که گویی در حال ارتباط با طبیعت است نشان میدهد. فضای خاکستری و سیاه و روشن ذهن مخاطب را برای ورود به درامی جنایی و رازآلود آشنا میکند.
یکی از خصوصیات مهم فیلم چشمان آبی کمرنگ روایت جسارت کارگردان در استفاده از کلیشه برای ترسیم دنیای خود است. داستانهای جنایی در بیشتر اوقات از الگوهای ثابتی در پیرنگ خود پیروی میکنند. گاه در باب انتقام است و همهچیز و حتی کارآگاهی که گرهگشاست در همین دنیا غرق میشوند. گاه کاراگاه همچون کاراکتری مجزا و در کنار مخاطب بهدنبال سرنخ میگردد. و گاه روایت از زاویهدید قاتل نقل میشود و مخاطب و قاتل به درکی مشترک میرسند.
روایت آقای کوپر همهی این خصیصهها را بهصورت یکجا در خود دارد. بههمین سبب مخاطب در معرض روایتهای خردی قرار میگیرد که همهاشان همان «مکگافین» معروف بهشمار میروند. این روایتها حضور دارند و در عین حال گرهی از ماجرا باز نمیکنند. کارگردان با استفاده از همین تکنیک روایی پردهی سوم و گرهگشایی خود را همچنان پرشور به مخاطب ارائه میدهد.
کوپر در آثار خود نشان داده که در انتخاب گروه بازیگری بسیار وسواس دارد. اینبار نوبت به حضور دوبارهی کریستین بیل در برابر دوربین او رسیده است. شاید معدود بازیگرانی باشند که همچون کریستین بیل و دنی دی لوئیس بهتنهایی قادر باشند بار یک روایت را بهدوش بکشند. تنها تفاوتی که بین بیل و لوئیس وجود دارد گزینشی انتخاب کردن آثار است. کریستین بیل بهراحتی وارد فیلمی چون «آمستردام» میشود، اما لوئیس هیچگاه چنین انتخابی نخواهد داشت. در هر حال همکاری مجدد بیل و کوپر باعث دلگرمی است.
از سویی دیگر بازی زیبای «هری ملینگ» در نقش آلن پو را نباید فراموش کنیم. چهرهپردازی و استخوانبندی صورت او و نحوهی سرودن اشعار مخاطب را بهراستی در برابر آلن پو قرار میدهد. چینش چنین بازیگرانی فقط از عهدهی کارگردانهایی چون کوپر برمیآید. او این ترکیب بازیگری در کنار قابی که بسته و میزانسن بهدقت چیدهشدهاش را تبدیل به فضایی خاکستری و رازآلود کرده است. بهسبب فرم روایی سادهی فیلم مخاطب در هر سکانس بیشتر اسیر حربههای روایی او میشود. او از سادهترین ترفند برای پازل خود استفاده کرده است؛ همهچیز درست مقابل چشم توست. فقط کمی با دقت ببین.
منبع : نتفلیکس
پایان نقد فیلم چشمان آبی کمرنگ
بیشتر بخوانید:
فیلم ژنرال | معرفی سبک موسیقی بوسا نووا | نقد فیلم مخمل آبی | معرفی دستگاهها و ردیف های موسیقی ایرانی | آلفرد هیچکاک | نقد فیلم My Neighbor Totoro – فیلم همسایه من توتورو | نقد و بررسی بازی Beat Saber | فیلم دزد دوچرخه | مکتب نئو اکسپرسیونیسم: تاریخ ، ویژگی ها و آثار هنری | فیلم اگه میتونی منو بگیر | نقد انیمیشن The Croods: A New Age | انیمیشن خانواده کرودها : عصر جدید | نقد فیلم قهرمان اصغر فرهادی | سرگیجه ای در جهان مدرن | نقد فیلم پدرخوانده 1 | The Godfather | عزیمتی به عظمت هنر هفتم