نقد فیلم اواتار : فیلم اواتار به عنوان “تغییر دهنده بازی” توصیف شده است ، و شاید اینطور باشد. آن را برای مورخان آینده تعیین می کنم. آنچه می توانم با اطمینان خاطر بگویم این است که از نظر فنی شگفت انگیزترین فیلم متحرکی است که طی سالهای متمادی روی پرده آمده است – شاید از زمان بازگشت پادشاه به قلم پیتر جکسون.
همچنین یکی از مورد انتظارترین افتتاحیه های دهه است. انتظارات می تواند یک شمشیر دو لبه باشد. از جورج لوکاس بپرسید. اما وقتی یک فیلمساز با آنها ملاقات می کند یا از آنها فراتر می رود ، نتایج فوق العاده است ، و این در مورد فیلم اواتار صادق است. جیمز کامرون بسیار بر فیلم اواتار سوار است ،
پیگیری طولانی مدت او برای تایتانیک (که حتی دوازده سال پیش به نمایش درآمد) ، قهرمان باکس آفیس تاریخ با دلارهای بدون تعدیل. در شرایط “عادی” ، فقط شهرت و خودمختاری آینده کامرون با بودجه های نجومی در خطر بود. اما کامرون واگن خود را به صورت سه بعدی درآورده و اعلام کرده که این موج آینده است.
نقد فیلم اواتار
با دیدن فیلم اواتار ، تقریباً می توانم آن را باور کنم. اگر هر فیلمسازی بتواند کاری که کامرون به دست می آورد را با سه بعدی انجام دهد ، من با خوشحالی از عینک ناراحت کننده در هر نمایش استفاده می کنم.
فیلم اواتار سرگرمی با بالاترین مرتبه است. این بهترین فیلم سال 2009 است. در حالت سه بعدی ، همه جانبه است (این کلمه مهمی است که همه از آن برای تجربه سه بعدی استفاده می کنند) ، اما عناصر سنتی فیلم – داستان ، شخصیت ، تدوین ، موضوع ، طنین احساسی و غیره – با تخصص کافی ارائه شده است.
حتی نسخه دو بعدی را به یک تجربه جذاب 2 1/2 ساعته تبدیل کنید. کامرون علیرغم صرف زمان ، پول و تلاش فوق العاده برای تکمیل عناصر سه بعدی ، هرگز از آنچه مهم است چشم پوشی کرد. روایت او تقریباً می تواند یک نسخه علمی تخیلی از رقص با گرگ ها (از طریق جانشینان) در نظر گرفته شود و به دلایل زیادی که رقص ها مثر بودند ، کار می کند.
کامرون همچنین از فهرست خود وام گرفته است. فرهنگ فضایی/نظامی یادآور آن چیزی است که در بیگانگان وجود دارد و عاشقانه بین فرهنگی تایتانیک را به یاد می آورد. فیلم اواتار لئوناردو دی کاپریو را ندارد اما داستان عشق آن از جهاتی قوی تر از آن چیزی است که در تایتانیک گفته شد زیرا ریسک آن بیشتر است.
کامرون از منظر کاملاً بصری ، یکی از شگفت انگیزترین ارائه ها را در جهان بیگانه به ما ارائه می دهد و به سوی درگیری حماسی پیش می رود که ممکن است قبلاً دو بار در سینماها (هر دو بار توسط پیتر جکسون) با آن مطابقت داشته باشد.
فیلم اواتار ما را به سیاره پاندورا در سال 2154 می برد. پاندورا یک دنیای جنگلی است که زمینیان به قصد انجام معدنکاری نواری به آنجا آمده اند. اگرچه شرکت ها این نمایش را اداره می کنند ، اما ارتش ، به سرپرستی سرهنگ مایلز کواریچ (استفان لانگ) ، آماده حمایت و حمایت است. تعاملات انسان ها با جمعیت انسان نما بومی ،
ارتفاع 10 فوت و ناوی پوست آبی ، مشاجره برانگیز بوده و با خصومت هم مرز است. برای مدتی ، دکتر گریس آگوستین (سیگورنی ویور) با استفاده از “فیلم اواتار” (ناوی مصنوعی که از راه دور توسط انسان کنترل می شود) برای ارائه آموزش و پیشرفت تکنولوژیکی ، با بومیان ارتباط برقرار کرد ، اما پیشرفت کند شد و گریس از کار خارج شد. جامعه ناوی در حال حاضر ، او و گروه آواتارهایش سعی می کنند راهی برای بازگشت پیدا کنند.
نقد فیلم اواتار
این پورتال در شخص بعید جیک سولی (سام وورتینگتون) ، دریانورد سابق پاراپلژیک وارد می شود. سفر سام به پاندورا یک اتفاق ساده است. برادر دوقلوی او ، که سالها برای سکونت در یک فیلم اواتار آموزش دیده بود و هویت ژنتیکی او روی یکی حک شده بود ، به طور غیرمنتظره درگذشت و جیک تنها کسی بود که می توانست جای او را بگیرد.
او بین دو استاد گرفتار شده است: سرهنگ کوارتچی ، که می خواهد سرباز با ناوی ها ارتباط برقرار کند تا بتواند اطلاعات تاکتیکی ارزشمندی را به او منتقل کند و گریس ، که می خواهد خطوط ارتباطی را بازسازی کند.
مجموعه ای از وقایع در جنگل ، جیک را از دیگر آواتارها جدا می کند و او را در خطر مرگ قرار می دهد. جان او توسط نیتیری (زویی سالدانا) نجات می یابد ، که به او بی اعتماد است اما معتقد است که خدای ناوی او را لمس کرده است. او او را به “درخت خانه” می برد ،
جایی که او باید نه تنها برای زندگی خود بلکه برای فرصتی برای یادگیری راههای آنها دعا کند. Neytiri مربی او می شود و او به زودی خود را بیشتر با “برادران” پوست آبی خود احساس همدردی می کند تا با سرهنگ Quartich ، که در حال برنامه ریزی عملیات گسترده ای برای انتقال ناوی ها به دور از مقدار زیادی سنگ معدن است.
اکثر فیلم های سه بعدی از این فناوری به عنوان یک حیله استفاده می کنند – وسیله ای برای ترغیب اعضای جوان به “اوه” و “آه”. اینجا اینطور نیست. فیلم کامرون همه جانبه است زیرا 3D در DNA سینمایی آن ریشه دوانده بود. او با افزایش روشنایی (با مشاهده تصاویر بدون عینک بیش از حد روشن به نظر می رسد) ،
تیرگی فراگیر ناشی از لنزهای قطبی را جبران کرده است. او از “ترفندهای” سه بعدی (پرتاب چیزهایی به سمت مخاطب) که ممکن است بیننده را از تجربه خارج کند ، اجتناب کرده است. جلوه های بصری فیلم اواتار آنقدر مجلل است که شاید ده دقیقه از فیلم نگذشته بود که فراموش کردم عینک را زده بودم. من هنوز در مورد آینده سه بعدی مثل کامرون سرسخت نیستم ، اما پتانسیل را در جایی می بینم که قبلاً تصور نمی کردم.
کامرون درک می کند که چگونه قطعات پازل باید برای تشکیل یک فیلم متحرک کنار هم جمع شوند و آنها را تنها به عنوان یک استاد می تواند جمع آوری کند. این داستان ، اگرچه ساده است ، اما در زمانی طنین انداز می شود که نبردهای رسانه ای در مورد اینکه آیا بشریت خود و سیاره خود را نابود می کند یا نه ادامه دارد.
همانطور که در مورد رقص با گرگ ها و آخرین سامورایی ، این در مورد یک مرد نظامی است که با فرهنگ پذیرفته شده خود دگرگون می شود و در نهایت در نبردی غیرممکن به مخالفت با مردم خود می پردازد. رابطه عاشقانه جیک با نی تری ، کامرون را به عنوان یک عاشقانه در قلب تأیید می کند.
سرگرمی پاندورا مانند چیزی است که از رویای مرسوم یک سیاه چال بیرون آمده است: موجوداتی شبیه به دایناسور که در برابر گلوله ها نفوذ ناپذیر هستند ، گوشتخواران شرور که تی رکس ها را رام جلوه می دهند ، جمع آوری کننده هایی که در گروه ها پرسه می زنند و حمله می کنند ، موجودات پرنده ای اژدها مانند. آسمان و پوشش گیاهی که به اندازه حیوانات زنده است. ناوی های پوست آبی ، که به وضوح از بومیان آمریکا الگو گرفته اند ، از “معمولی ترین” ساکنان پاندورا هستند.
نقد فیلم اواتار
همه فیلم های این چنینی باید دارای شرور باشند. فیلم اواتار دو مورد ارائه می دهد. اولی بروکرات ، پارکر سلفریج (جیوانی ریبیسی) است که بیش از هر چیز به حاشیه سود اختصاص داده است. هرگونه شباهت به شخصیت پل رایزر در بیگانگان عمدی است. شاید کامرون به این فکر می کرد که مدیران استودیو بودجه خود را کنترل کنند وقتی سلفریج را ایجاد کرد.
سپس سرهنگ کوارتچی وجود دارد که با اجرای صحنه ای دزدیده شده استفان لانگ به طرز شگفت انگیزی زنده می شود. این مرد یک پسر واقعی است ، اما نمی توان او را در یک سطح تحسین نکرد. مانند روبرت دووال در آخرالزمان اکنون ، او بوی ناپالم را صبح ها … ظهرها و شب ها دوست دارد. Quartich هرگز CGI متحرک نیست اما همیشه بزرگتر از زندگی به نظر می رسد. اگر ستاره انسانی آواتار وجود دارد ، آن لنگ است.
لنگ شاید نمایشی ترین نقش را داشته باشد اما او تنها بازیگری نیست که کار معتبری انجام داده است. سم ورثینگتون و سیگورنی ویور هر دو قوی هستند ، هر چند بخش خوبی از زمان نمایش شخصیت های آنها متحرک است. Zoe Saldana حتی بیشتر مورد چالش قرار می گیرد ، زیرا هرگز “در بدن” ظاهر نمی شود. مانند Gollum اندی سرکیس ، او کاملاً CGI است ، اما او کار ضبط حرکت خود را انجام داد و صدا را ارائه کرد. میشل رودریکز ، مانند استفان لانگ ، هرگز ملزم به آبی شدن نیست.
نقش او ثانویه اما بدون ابهام قهرمانانه است. حضور ویور تأیید می کند که شهرت کامرون به عنوان یک کارگزار بد است ، بازیگرانی هستند که از رویکرد کمال گرایانه او قدردانی می کنند. (دیگران در این گروه عبارتند از مایکل بین ، آرنولد شوارتزنگر ، بیل پکستون و لیندا همیلتون.)
پس از پیش نمایش 20 دقیقه ای اواخر تابستان از فیلم اواتار ، در مورد ظاهر ناوی ناراحتی وجود داشت. چنین نگرانی هایی بی اساس است. آنها می توانند در مقابل انسان ظاهر شوند بدون آنکه جلوه های ویژه مورد سوال قرار گیرد. ما هرگز آنها را چیزی کمتر از سه بعدی نمی بینیم. آنها مانند گولوم از مفهوم پیکسلی خود فراتر می روند.
ما آنها را باور داریم. ما آنها را می پذیریم. ما به آنها اهمیت می دهیم. این کلید اصلی بودن آواتار بیش از یک عینک توخالی است. در Transformers 2 همه چیز (از جمله انسان ها) بی روح است. در اینجا ، قلب و روح برای فراغت وجود دارد.
هرگونه انتقادی که من به آواتار دارم در نوع انتخاب های من است ، اما من به خاطر کامل بودن آنها را ذکر می کنم. در بدترین حالت ، آنها حواس پرتی زودگذر هستند و به راحتی کنار گذاشته می شوند. در بهترین حالت ، آنها اصلاً مورد توجه قرار نخواهند گرفت. عملکرد سام وورتینگتون خوب است اما لهجه آمریکایی او خوب نیست.
همانطور که در Terminator: Salvation مشهود بود ، فیلم “آمریکایی” ورتینگتون گاهی اوقات با صدای جنجالی Aussie همراه می شود. از نظر بصری ، آواتار تقریباً بی عیب و نقص است ، اما مواردی وجود دارد که دوربین آنقدر سریع حرکت می کند که جلوه سه بعدی به خوبی ردیابی نمی شود و منجر به یک لحظه کوتاه جهت گیری می شود.
سرانجام ، اگرچه نمره جیمز هورنر عمدتا م effectiveثر است ، مواردی وجود دارد که او دوباره درگیر خودخوری می شود. مطالبی که بسیار شبیه به منشاء آنها هستند ، اغلب در فیلم Star Trek II استفاده می شود و امتیازات بیگانگان هر از گاهی ظاهر می شود.
فیلم اواتار جذاب ترین و جذاب ترین فیلم متحرکی است که امسال تجربه کرده ام – و “تجربه” کلمه مناسب است. با آمدن به پاندورا عجله ای وجود دارد. این بیشتر شبیه یک تلاش تعاملی است تا یک تلاش منفعل. فیلم اواتار علاوه بر اینکه از نظر احساسی رضایت بخش و یک سواری وحشیانه است ،
دارای یک اسکریپت هوشمند است و به ما یادآوری می کند که فیلم های پرفروش احتمالی نباید با بی عیب و نقص بودن Transformers 2 یا 2012 تعریف شوند. جیمز کامرون سرگرم کننده بوده است تماشاگران فیلم بیش از یک ربع قرن است و او در رده نخبگان فیلمسازان قرار دارد که هنوز سگ تخم گذاری نکرده اند. برای چنین کیفیتی ، من مایل هستم منتظر بمانم ، اگرچه امیدوارم فیلم بعدی او کمی سریعتر از 12 سال حاملگی آواتار به نمایش در آید.
پایان مقاله نقد فیلم اواتار
مجله نگاه
بیشتر بخوانید:
فصل دوم سریال bonding | نقد و بررسی انیمیشن Vivo | خود را در هیچ کاری باور ندارید؟ این راه حل کاربردی را امتحان کنید | بهترین فیلم های ایزابلا روسلینی | انواع مبلمان اداری | تعریف سوئیت در موسیقی | فیلم تصنیف نارایاما | فیلم دونده | فیلم یانکی دودل دندی | بهترین فیلم های سلما هایک |