نگاهی به فیلمهای آلفرد هیچکاک
فیلمهای آلفرد هیچکاک : آلفرد هیچکاک در آغاز دوران فیلمسازی خود به ندرت و هرازگاهی دست به ساختن فیلم تریلر می زد؛ شاید هنوز به استعداد واقعی خودش پی نبرده بود. بیش از ساختن تنها تریلر خود ـ مستأجر ۱۹۲۶ فیلمنامه پنج فیلم رومانس را نوشته و دو فیلم دیگر از این نوع را کرده بود. قبل از ساختن دومین تریلر حق السكوت ۱۹۲۹ – نیز شش فیلم درام ساخت. در بین هفت فیلم بعدی، دو تریلر کم اهمیت قرار دارند:
قتل ( ۱۹۳۰ ) و شماره هفت ۱۹۳۲ سرانجام مردی که زیاد می دانست ( ۱۹۳۴ ) سه فیلم تریلر «بزرگ» می شود. پنج فیلم بعدی عبارتند از ۳۹ پله( ۱۹۳۵ )، مأمور مخفی ( ۱۹۳۶ )، جوان و بیگناه ( ۱۹۳۷ ) و بانویی ناپدید می شود ( ۱۹۳۸ ). مسافرخانه جامائیکا ( ۱۹۳۹ ) نقطه پایانی است بر دوران انگلیسی او. فیلم انگلیسی او، غنی و غریب ۱۹۳۲ ) نه یک تریلر، بلکه رمانی است از ماجراهای توریستی.
با مقاله فیلمهای آلفرد هیچکاک همراه ما باشید.
آلفرد هیچکاک در هالیوود نیز طرحهای تریلری خود را به حوزه درام و ملودرام کشاند: فیلم سرگیجه ۱۹۵۸ ) یک رمانس معمایی است، رمانی ( ۱۹۶۴ ) یک درام روانشناختی رئالیستی (در واقع «تریلر»، «معمایی» و «رمانس» اصلاحهایی چنان انعطاف پذیرند که اغلب مرزبندیهای ژانری را نادیده می گیرند.) ترس تخصص هیچکاک بود، اما شاید دغدغه او نبوده باشد.
فیلمسازی هیچکاک در انگلیس شامل چهار دوره است: ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷ ـ او مایکل بالکن است؛ ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۴ – رئیس او جان ماکسول در بریتیش اینترنشنال پیکچر ( British International Picture )، جایی که کارها با دلخوری به پایان می رسد؛ ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۶ – باز هم بالكن رئس اوست، که جانشین او تد بلک از فرمول بالکن – هیچکاک تبعیت میکند.بالکن و هیچکاک ممکن است به نظر زوج ناجوری به نظر برسند.
انگلیسی مآبی دهاتی وار بالکن در نیمه راه «ایلینگشابر» قرار دارد؛ جایی که عدالت خواهی و روحیه اشتراکی در آن رایج است. اما انگلیسی مایی هیچکاک از نوع کاکسی شرق لندن بود، و از نظر اجتماعی با ۔ اخلاقی مسئله دار، با وجود این، این دو نوع انگلیسی مایی بر هم منطبق هستند (مثلا در هیاهو ( ۱۹۶۲ ) که یک شوخی نیمه ایلینگی – نیمه هیچکاکی است. این دو در بخش های حیاتی دائقه بازار فیلم بر هم منطبق شدند، در ذائقه شهری و حومه ای طبقه متوسط پایین جورج اورول نیز نیمی از آن را درک کرده بود. در مقاله فیلمهای آلفرد هیچکاک میخوانیم که :
او، آن ردیف های در از خانههای تراس دار را می دید، سیاه شده از دودی، همچون «سلول های وحشت»: وحشت از بی آبرویی، وحشت از سقوط اخلاقی با اجتماعی، و وحشت از «قتل انگلیسی» بی سروصدا، همه این وحشت ها موتیف های هیچکاک را تشکیل می دادند، هر چند این وحشتها اغلب به صورت سینما همچون خواب در بیداری تجسم پیدا می کردند (قهرمان های شیک و پولدار و رند، محیطهای هیجان انگیز و تر و تمیز) در تریلرهای کابوس وار به شکل استعاری مرتفع «بریتیش میوزیوم» مجسمه آزادی، یا برتره های سنگی چهار رئیس جمهور مرده .
اما هیچکاک آنچه را که اورول، بنا به حصلت خود از آن غافل بود به کار می گیرد؛ شوخ و شنگی فرهنگ سوداگران کاکنی لندنی اصیل، کلبی مسلکی تیزبین آن، جاه طلبی و واقع بینی آن، این چیزها در کنار سخت گیری خانوادگی، منزه طلبی جنسی و آموزش ژزونیتی هولناک حضور دارند.
آلفرد هیچکاک حتی در مقام یک «پدر سالار» هالیوودی نیز هرگز لهجه ریشه هایش را از دست نداد: مصمتهای کشدار و در عین حال دقیق، مصوت های کاملا صحیح، همیشه یک سوداگر قرن بیستمی باقی ماند، و تأمین کننده «مضحک، ریشخند آمیز و موفق» کالاهی همیشگی اش ـ جنایت ها، وحشت ها، مرگها ـ که همه آنها در شرایطی کنترل شده، با حفظ فاصله زیبایی شناختی، به شکل منقلب کننده ای لذتبخش اند.
بدون شک، سخت گیری های تربیتی، برخی پیچهای ذهنی هیچکاک را سفت کرده بود، اما باید افزود که در آن روزها، آحاد جامعه گودکان متعلق به همه طبقات را به طور منظم همچون گونگ (یک ساز کوبه ای چینی مشابه طبل) یا فرش می کوبیدند و هر بزرگسالی که دستش می رسید بر سر یک بچه شلوع داد می کشید فرد، دست به یکی کرده بودند.
ایده های اخلاقی آلفرد هیچکاک، مثل مالیخولیاهای او، کاملا طبیعی بود، و نمی توان از ویژگیهای شخصی: شوخ طبعی، مطایبه، نظم، عقل معاش، دوستی پایدار، ازدواج تمام عمر، ثبات قدم او را فارغ از نظر دور داشت. لحن اغلب تلخ او خوشایند بینندگان انگلیسی بود. رمانس اولیه، برخلاف رمانس های هالیوودی آشکارا «سرخورده» (واژه محبوب قرن بیستم) هستند، باغ لذت ( ۱۹۲۵ )، سراشیب ( ۱۹۲۷ ) و شامپاین ( ۱۹۲۸ )، همه به نوعی «اقول و سقوط» اشاره دارند؛ منتها نه از طریق یک رذالت واقعی، بلکه از طریق بی قیدی یا محبت احمقانه و بدبیاری، نتیجه اخلاقی شامیاین این است:
«بادلی مایه دردسر است» (اندیشه خویشتنداری). سهل الوصول ( ۱۹۲۷ )، حق السکوت ( ۱۹۲۹ ) و کلاه برداری بازی پوست ( ۱۹۳۱ ) با زنانی همدردی می کنند که بی پروایی بیش از حد انسانی آنها به شکل وحشیانه ای مکافات می بیند، توسط جامعه – با سرنوشت؟ اقتدار مردانه آسیب پذیر است.
در زن مزرعه دار ( ۱۹۲۸ ) که یک کمدی گزنده است، پیر پسری در جست و جوی همسرش شایسته است. سه نفر تقاضای او را رد می کند و او به خدمتگار ساده و صبور خود رو می آورد (او خفت را بهتر تحمل می کند. حاضر به براق، دست به سینه، و عیب پوشیده است.) در اهل جزیره مان ( ۱۹۲۹ )، یک حقوقدان به کارهای خلاف اخلاق در گذشته اعتراف می کند. او همانقدر توسط گناهان خود ویران می شود که توسط صداقتش پاکدامنی نیز موجب «مکافات» است. همه این ناسی اجتماعی – اخلاقی صرفا هیچکاکی نیست.
این نکته ها در منابع مورد اقتباس هیچکاک وجود داشتند؛ منابعی که همه معروف بودند، سهل الوصول از نوئل کووارد، و زن مزرعه دار از ادن فیلیات نمایشنامه هایی بودند که در مرحله اعیان نشین لندن طرفداران بی شمار داشتند؛ یکی برای «پیچیده های مدرن» و دیگری مطلوب «سنت گرایان قدیمی»، اهل جزیره مان که رمان پر فروشی بود، از مردم میان حال طبقه متوسط حرف می زد.
«کلاسیک های معتبری» که پس از این ساخته شدند نیز کمتر آزارنده نبودند: جونو و پیکاک ( ۱۹۳۰ / براساس نمایشنامه ای از شون اوکیسی) به خودفریبی و خیانت در ملکی در دوبلین می پردازد؛ نمایش تنها ادر وفادار (سارا آلگود) را کنار می گذارد، و از دو قاتل عضو ارتش جمهوری خواه ایرلند (بدون هیچ پیچیدگی درباره ایده آلیزم) متنفر است. هیچکاک این نمایش تلخ را تحسین می کرد، و شون اوکیسی در فکر فیلمی بود که در آن با هیچکاک روی «یک سوژه هاید پارگی» همکاری کند. نمایشنامه کلاه برداری نوشته جان گالس ورتی که سال ۱۹۳۱ توسط هیچکاک به فیلم برگردانده شد، استعاره ای کلاسیک برای یک تغییر اجتماعی است.
دو خانواده – یکی اعیان زمین دار که راه افول پیش گرفته، و دیگری یک خانواده طبقه متوسط – برای بیرون آمدن از وضع فلاک بار تلاش می کنند. هر دو از لحاظ اخلاقی مورد تحقیر قرار گرفته اند؛ هر کسی حسب حال خودش، جنتلمن از طریق شیوه های حق السکوت بگیری خاص خود، کارخانه دار از طریق حرفه سابق خواهر زنش: واسطه پرونده های طلاق (شعلی که از نظر برخی رنگ و بوی فحشا دارد، اما با وجود این برساخته قانون است و مورد ریشخند همه).
همه این چهار تریلر به شدت و به تفصیل به «زاغ سیاه مردم را چوب زدن» می پردازد (سوء ظن از مضامین همیشگی هیچگاک است، اما این تریلرهای نسبتاً «بسته» و متکی به میکروفون در مقایسه با آن شش فیلم سریع کمتر از موضوع سوءظن منحرف می شوند).
در مستأجر و حق السکوت، دختران ساده دل از خانواده های طبقه متوسط پایین، از روی معصومیت به سوی مردان غریبه «شیک» جذب می شوند، و سپس در ورطه قلمرو «هاویه و شب ازلی» عرق می شوند. هر دو دختر دوست پسر پلیس دارند، که به نظر می رسد در مقایسه با رقیبان فرهیخته شان کسل کننده تر و تشریفاتی تر هستند، اما الگوهای مشابه به طریقی کاملاً متفاوت (طبق معمول فیلمهای هیچکاک) انکشاف می یابند.
در مستأجر، غریبه ضمن بدبین بودن معصوم است و تقریباً قربانی تبهکاران هیستریک. در حق السکوت، دختر تجاوز، قتل غیر عمد، اخاذی و اعتراف دروغین (و ممکن است یک احساس گناه مازوخیستی یا صرفاً یک شوک سردرگم باشد) را از سر می گذارند. یکی از دوست پسرها کاملا از روی بدجنسی واکنش نشان می دهـ دیگری واکنش مساعدی دارد (هر چند به درستی به بی وفا طرف شک کرده است).
ما طرف کی هستیم – دخترک؟ قانون؟
پایان مقاله فیلمهای آلفرد هیچکاک