صفحه اصلی > بیوگرافی/مشاهیر : بیوگرافی بنیانگذار ایالات متحد جورج واشنگتن
ads

بیوگرافی بنیانگذار ایالات متحد جورج واشنگتن

جورج واشنگتن

جورج واشنگتن، پدر بنیانگذار ایالات متحده، ارتش قاره ای را به پیروزی در جنگ انقلاب رهبری کرد و اولین رئیس جمهور آمریکا بود.

جورج واشنگتن که بود؟

جورج واشنگتن مالک مزارع ویرجینیا بود که به عنوان ژنرال و فرمانده کل ارتش های استعماری در طول جنگ انقلابی آمریکا خدمت کرد و بعداً اولین رئیس جمهور ایالات متحده شد که از سال 1789 تا 1797 خدمت کرد.

زندگی اولیه و خانواده

جورج واشنگتن در 22 فوریه 1732 در شهرستان وست مورلند ویرجینیا متولد شد. او بزرگترین فرزند از شش فرزند آگوستین و مری بود که همگی تا بزرگسالی زنده ماندند.

خانواده در رودخانه پاپ در شهرستان وست مورلند، ویرجینیا زندگی می کردند. آنها اعضای نسبتاً مرفه «طبقه متوسط» ویرجینیا بودند.

جورج واشنگتن می تواند حضور خانواده اش در آمریکای شمالی را به پدربزرگش، جان واشنگتن، که از انگلستان به ویرجینیا مهاجرت کرده است، ردیابی کند. این خانواده در انگلستان تفاوت هایی داشتند و هنری هشتم به آنها زمین اعطا کرد.

اما بسیاری از ثروت خانواده در انگلستان تحت حکومت پیوریتن الیور کرامول از بین رفت. در سال 1657، پدربزرگ واشنگتن، لارنس واشنگتن، به ویرجینیا مهاجرت کرد. اطلاعات کمی درباره این خانواده در آمریکای شمالی در دسترس است تا اینکه پدر واشنگتن، آگوستین، در سال 1694 به دنیا آمد.

آگوستین واشنگتن مردی جاه طلب بود که زمین را به دست آورد و مردم را به بردگی گرفت، آسیاب ساخت و تنباکو تولید کرد. مدتی به افتتاح معادن آهن علاقه داشت. او با همسر اولش جین باتلر ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. جین در سال 1729 درگذشت و آگوستین در سال 1731 با مری بال ازدواج کرد.

کوه ورنون

در سال 1735، آگوستین خانواده را در رودخانه پوتوماک به خانه دیگری در واشنگتن، لیتل هانتینگ کریک پلنتیشن منتقل کرد – که بعداً به مونت ورنون تغییر نام داد.

آنها دوباره در سال 1738 به مزرعه فری در رودخانه راپاهانوک، روبروی فردریکزبورگ، ویرجینیا، جایی که واشنگتن بیشتر دوران جوانی خود را در آنجا گذراند، نقل مکان کردند.

جورج واشنگتن

جورج واشنگتن

دوران کودکی و تحصیلات

اطلاعات کمی در مورد دوران کودکی جورج واشنگتن وجود دارد، که بسیاری از افسانه هایی را که زندگی نامه نویسان بعدی برای پر کردن شکاف ساخته بودند، پرورش داد. از جمله داستان‌هایی است که واشنگتن یک دلار نقره‌ای را در مسیر پوتوماک پرتاب کرد و پس از قطع درخت گیلاس جایزه پدرش، آشکارا به جنایت اعتراف کرد.

مشخص است که واشنگتن از سن 7 تا 15 سالگی در خانه آموزش می دید و نزد کلیسای محلی سکستون و بعداً یک استاد مدرسه در ریاضیات عملی، جغرافیا، لاتین و کلاسیک انگلیسی تحصیل می کرد.

اما بیشتر دانشی که او تا پایان عمر از آن استفاده می کرد از طریق آشنایی با جنگل بانان و سرکارگر مزارع بود. در اوایل نوجوانی، او در کشت تنباکو، انبارداری و نقشه برداری تسلط داشت.

پدر واشنگتن در 11 سالگی درگذشت و او به بخش برادر ناتنی خود، لارنس تبدیل شد، که او را به خوبی تربیت کرد. لارنس مزرعه نهر شکار کوچک خانواده را به ارث برده بود و با آن فیرفکس، دختر سرهنگ ویلیام فیرفکس، پدرسالار خانواده مرفه فیرفکس ازدواج کرد. تحت تعلیم او، واشنگتن در جنبه های ظریف فرهنگ استعماری آموزش دید.

در سال 1748، زمانی که او 16 ساله بود، واشنگتن با یک گروه نقشه‌بردار برای نقشه‌کشی زمین در قلمرو غربی ویرجینیا سفر کرد. سال بعد، با کمک لرد فیرفکس، واشنگتن به عنوان نقشه بردار رسمی شهرستان کالپپر منصوب شد.

به مدت دو سال او بسیار مشغول بررسی زمین در شهرستان های کولپپر، فردریک و آگوستا بود. این تجربه او را مدبر ساخت و بدن و ذهنش را قوی کرد. این موضوع همچنین علاقه او را به مالکیت زمین های غربی برانگیخت، علاقه ای که در تمام زندگی او با خریدهای سوداگرانه زمین و اعتقاد به این که آینده ملت در استعمار غرب است، دوام آورد.

در ژوئیه 1752، برادر جورج واشنگتن ، لارنس، بر اثر بیماری سل درگذشت و او را وارث آشکار سرزمین های واشنگتن کرد. تنها فرزند لارنس، سارا، دو ماه بعد درگذشت و واشنگتن رئیس یکی از برجسته ترین املاک ویرجینیا، مونت ورنون شد. او 20 ساله بود.

بیشتر بخوانید: بیوگرافی سیاست مدار آمریکایی مایک پنس

او در طول زندگی خود کشاورزی را به عنوان یکی از شرافتمندانه ترین مشاغل انجام داد و بیش از همه به کوه ورنون افتخار می کرد. واشنگتن به تدریج زمین های خود را در آنجا به حدود 8000 هکتار افزایش داد

دوران سربازی قبل از انقلاب

در اوایل دهه 1750، فرانسه و بریتانیا در صلح بودند. با این حال، ارتش فرانسه اشغال بسیاری از دره اوهایو را آغاز کرده بود و از منافع سرزمینی پادشاه، به ویژه تله‌گذاران خز و مهاجران فرانسوی محافظت می‌کرد. اما مرزهای این منطقه نامشخص و مستعد اختلاف بین دو کشور بود

جورج واشنگتن نشانه های اولیه رهبری طبیعی را نشان داد و اندکی پس از مرگ لارنس، معاون فرماندار ویرجینیا، رابرت دینویدی، آجودان واشنگتن را با درجه سرگردی در شبه نظامیان ویرجینیا منصوب کرد.

جنگ فرانسه و هند

در 31 اکتبر 1753، دینویدی واشنگتن را به فورت لیبوف، در محلی که اکنون واترفورد، پنسیلوانیا نامیده می‌شود، فرستاد تا به فرانسوی‌ها هشدار دهد که خود را از سرزمین‌های مورد ادعای بریتانیا خارج کنند. فرانسوی ها مؤدبانه امتناع کردند و واشنگتن با عجله به ویلیامزبورگ، پایتخت استعماری ویرجینیا بازگشت.

دینویدی واشنگتن را با نیروها به عقب فرستاد و آنها پستی را در گریت میدوز ایجاد کردند. نیروهای کوچک واشنگتن به یک پست فرانسوی در فورت دوکسن حمله کردند و فرمانده کولون دو جومونویل و 9 نفر دیگر را کشتند و بقیه را اسیر کردند. جنگ فرانسه و هند آغاز شده بود.

فرانسوی ها ضدحمله کردند و واشنگتن و افرادش را به سمت پست خود در گریت میدوز (که بعداً به نام «قلعه ضرورت نامیده شد» راندند. پس از یک روز محاصره کامل، واشنگتن تسلیم شد و به زودی آزاد شد و به ویلیامزبورگ بازگشت و قول داد که قلعه دیگری در این قلعه نسازد. رودخانه اوهایو

اگرچه از دستگیر شدن کمی خجالت زده بود، اما از دریافت تشکر از خانه برگزس و دیدن نامش در روزنامه های لندن سپاسگزار بود.

به جورج واشنگتن درجه افتخاری سرهنگ اعطا شد و در سال 1755 به ارتش ژنرال بریتانیایی ادوارد برادوک در ویرجینیا پیوست. بریتانیایی ها طرحی برای حمله سه جانبه به نیروهای فرانسوی در حمله به فورت دوکسن، فورت نیاگارا و کرون پوینت طراحی کرده بودند.

در جریان این برخورد، فرانسوی ها و متحدان هندی آنها به برادوک کمین کردند که به شدت مجروح شد. واشنگتن با چهار سوراخ گلوله در شنل خود و دو اسب از زیر او از جراحت نجات یافت. اگرچه او شجاعانه جنگید، اما نتوانست کاری انجام دهد تا شکست را به عقب برگرداند و ارتش شکست خورده را به امن هدایت کرد.

فرمانده نیروهای ویرجینیا

در آگوست 1755، واشنگتن در سن 23 سالگی به فرماندهی تمام نیروهای ویرجینیا منصوب شد. او برای گشت زنی و حفاظت از نزدیک به 400 مایل مرز با حدود 700 سرباز استعماری بد انضباط و یک قانونگذار استعماری ویرجینیا که تمایلی به حمایت از او نداشت، به مرز فرستاده شد.

بیوگرافی مایکل جردن
بیشتر بخوانید

این یک تکلیف خسته کننده بود. سلامتی او در ماه های پایانی سال 1757 شکست خورد و او را با اسهال خونی به خانه فرستادند.

در سال 1758، واشنگتن در یک اکسپدیشن دیگر برای تصرف فورت دوکسن به وظیفه بازگشت. یک حادثه آتش سوزی دوستانه رخ داد که منجر به کشته شدن 14 و زخمی شدن 26 نفر از مردان واشنگتن شد. با این حال، انگلیسی ها توانستند یک پیروزی بزرگ را به دست آورند و فورت دوکسن را تصرف کنند و دره اوهایو را کنترل کنند.

جورج واشنگتن در دسامبر 1758 از هنگ ویرجینیا بازنشسته شد. تجربه او در طول جنگ به طور کلی ناامید کننده بود، تصمیمات کلیدی به آرامی گرفته می شد، حمایت ضعیف مجلس استعماری و سربازگیری ضعیف آموزش دیده بود.

جورج واشنگتن درخواست کمیسیون با ارتش بریتانیا داد اما رد شد. در سال 1758، او از کمیسیون خود استعفا داد و سرخورده به کوه ورنون بازگشت. در همان سال، او وارد سیاست شد و به عنوان نماینده مجلس برگزس ویرجینیا انتخاب شد.

مارتا واشنگتن

یک ماه پس از ترک ارتش، واشنگتن با مارتا دندریج کوستیس، بیوه ای که تنها چند ماه از او بزرگتر بود، ازدواج کرد. مارتا ثروت قابل توجهی برای ازدواج به ارمغان آورد: ملکی به مساحت 18000 جریب که واشنگتن شخصاً 6000 هکتار از آن به دست آورد.

با این زمین و زمینی که برای خدمت سربازی به او اعطا شد، جورج واشنگتن به یکی از مالکان ثروتمندتر در ویرجینیا تبدیل شد. این ازدواج همچنین دو فرزند خردسال مارتا به نام‌های جان (جکی) و مارتا (پتسی) به ترتیب شش و چهار ساله به ارمغان آورد.

جورج واشنگتن به هر دوی آنها محبت زیادی نشان داد و زمانی که پتسی درست قبل از انقلاب درگذشت، دلش شکست. جکی در جریان انقلاب درگذشت و واشنگتن دو فرزند او را به فرزندی پذیرفت.

مردم برده شده

جورج واشنگتن در طول بازنشستگی خود از شبه نظامیان ویرجینیا تا آغاز انقلاب، خود را وقف مراقبت و توسعه زمین های خود کرد، در چرخش محصولات کشاورزی شرکت کرد، دام ها را مدیریت کرد و با آخرین پیشرفت های علمی همگام شد.

در دهه 1790، واشنگتن بیش از 300 برده را در مونت ورنون نگه داشت. گفته می شد که او از نهاد برده داری متنفر بود، اما این واقعیت را پذیرفت که قانونی است.

جورج واشنگتن ، در وصیت نامه خود، نارضایتی خود را از برده داری آشکار کرد، زیرا دستور داد که به همه افراد برده اش پس از مرگ همسرش مارتا، آزادی داده شود. (اما این عمل سخاوتمندانه در مورد کمتر از نیمی از مردم برده شده کوه ورنون صدق می کرد: آن افراد برده شده متعلق به خانواده کوستیس پس از مرگ او به نوه های مارتا داده شدند.)

جورج واشنگتن زندگی نجیب زادگان را در اسب سواری، شکار روباه، ماهیگیری و کوتیلیون دوست داشت. او شش روز در هفته کار می کرد و اغلب کتش را در می آورد و با کارگرانش کارهای یدی انجام می داد. او صاحب زمینی مبتکر و مسئول بود و به پرورش گاو و اسب و رسیدگی به باغات میوه خود می پرداخت.

جورج واشنگتن

جورج واشنگتن

دندان ها

در مورد این واقعیت که واشنگتن در بیشتر دوران بزرگسالی خود از دندان مصنوعی یا پروتز مصنوعی استفاده می کرد، مطالب زیادی مطرح شده است. در واقع، مکاتبات واشنگتن با دوستان و خانواده اشارات مکرر به دندان درد، لثه های ملتهب و مشکلات مختلف دندانی است.

جورج واشنگتن فقط 24 سال داشت یک دندانش را کشید و در زمان تحلیفش در سال 1789 فقط یک دندان طبیعی برایش باقی مانده بود. اما دندان های مصنوعی او همانطور که برخی افسانه ها نشان می دهند از چوب ساخته نشده بودند.

در عوض، دندان‌های مصنوعی واشنگتن از دندان‌های انسان – از جمله دندان‌های افراد برده و دندان‌های کشیده‌شده خودش – از عاج، دندان حیوانات و فلزات مختلف ساخته شده‌اند.

به گفته برخی از مورخان، مشکلات دندانی واشنگتن، احتمالاً بر شکل صورت او تأثیر گذاشته و ممکن است به رفتار آرام و غم انگیز او کمک کرده باشد: در طول کنوانسیون قانون اساسی، واشنگتن تنها یک بار برای مقامات بلندپایه جمع شده سخنرانی کرد.

انقلاب آمریکا

اگرچه قانون اعلامیه بریتانیا در سال 1763 – که شهرک سازی فراتر از آلگنی ها را ممنوع می کرد – واشنگتن را عصبانی کرد و او با قانون تمبر 1765 مخالفت کرد، او تا زمان اعتراض گسترده به قوانین تاونشن در سال 1767 نقش رهبری را در مقاومت فزاینده استعماری علیه بریتانیا ایفا نکرد.

نامه های او در این دوره حاکی از مخالفت کامل وی با اعلام استقلال مستعمرات بود. با این حال، تا سال 1767، او با مقاومت در برابر آنچه که به عقیده او نقض اساسی حقوق انگلیسی ها توسط تاج و تخت است مخالف نبود.

در سال 1769، جورج واشنگتن قطعنامه ای را به مجلس بورجس ارائه کرد که در آن از ویرجینیا خواسته شد تا کالاهای بریتانیایی را تا زمانی که قوانین لغو نشوند تحریم کند.

پس از تصویب قوانین اجباری در سال 1774، واشنگتن ریاست جلسه ای را بر عهده داشت که در آن تصمیمات فیرفکس به تصویب رسید و خواستار تشکیل کنگره قاره ای و استفاده از مقاومت مسلحانه به عنوان آخرین راه حل شد. او به عنوان نماینده اولین کنگره قاره ای در مارس 1775 انتخاب شد.

فرمانده کل ارتش قاره

پس از نبردهای لکسینگتون و کنکورد در آوریل 1775، اختلاف سیاسی بین بریتانیای کبیر و مستعمراتش در آمریکای شمالی به یک درگیری مسلحانه تبدیل شد. در ماه مه، واشنگتن با لباس نظامی به کنگره دوم قاره فیلادلفیا سفر کرد که نشان می داد او برای جنگ آماده است.

او در 15 ژوئن به عنوان سرلشکر و فرمانده کل نیروهای استعماری علیه بریتانیا منصوب شد. او طبق عادت خود به دنبال مقام فرماندهی نبود، اما با رقابت جدی روبرو نشد.

بیشتر بخوانید: بیوگرافی جورج دبلیو بوش

واشنگتن به چند دلیل بهترین انتخاب بود: او اعتبار، تجربه نظامی و کاریزمای این شغل را داشت و ماه ها به کنگره مشاوره می داد.

عامل دیگر سیاسی بود: انقلاب در نیوانگلند آغاز شده بود و در آن زمان، آنها تنها مستعمره‌هایی بودند که مستقیماً بار استبداد بریتانیا را احساس کرده بودند. ویرجینیا بزرگترین مستعمره بریتانیا بود و نیوانگلند به حمایت مستعمرات جنوبی نیاز داشت.

از ملاحظات سیاسی و نیروی شخصیتی که بگذریم، واشنگتن لزوماً واجد شرایط جنگ با قدرتمندترین کشور جهان نبود. آموزش و تجربه واشنگتن عمدتاً در جنگ های مرزی با تعداد کمی از سربازان بود. او در سبک میدان باز جنگ که توسط ژنرال های فرمانده انگلیسی تمرین می شد، آموزش ندیده بود.

او همچنین هیچ تجربه عملی در مانور دادن بر تشکیلات بزرگ پیاده نظام، فرماندهی سواره نظام یا توپخانه، یا حفظ جریان تدارکات برای هزاران مرد در میدان نداشت. اما او شجاع و مصمم و باهوش بود که یک قدم از دشمن جلوتر بود.

جورج واشنگتن و ارتش کوچکش در اوایل مارس 1776 با قرار دادن توپخانه بر فراز بوستون، در ارتفاعات دورچستر، طعم پیروزی را چشیدند و انگلیسی ها را مجبور به عقب نشینی کردند. واشنگتن سپس نیروهای خود را به شهر نیویورک منتقل کرد. اما در ماه ژوئن، یک فرمانده جدید بریتانیا، سر ویلیام هاو، با بزرگترین نیروی اعزامی که بریتانیا تا به امروز مستقر کرده بود، وارد مستعمرات شد.

بیوگرافی بیل گیتس
بیشتر بخوانید

عبور از دلاور

در اوت 1776، ارتش بریتانیا حمله ای را آغاز کرد و به سرعت شهر نیویورک را در بزرگترین نبرد جنگ تصرف کرد. ارتش واشنگتن شکست خورد و متحمل تسلیم شدن 2800 نفر شد.

او به بقایای ارتش خود دستور داد تا از رودخانه دلاور به پنسیلوانیا عقب نشینی کنند. ژنرال هاو با اطمینان از پایان یافتن جنگ در چند ماه، نیروهای خود را در ترنتون و پرینستون زمستانی کرد و واشنگتن را برای حمله در زمان و مکانی که انتخاب کرد باز گذاشت.

در شب کریسمس سال 1776، جورج واشنگتن و افرادش از رودخانه دلاور بازگشتند و به مزدوران هسینی در ترنتون حمله کردند و آنها را وادار به تسلیم کردند. چند روز بعد، واشینگتن با فرار از نیرویی که برای نابودی ارتش او فرستاده شده بود، دوباره به بریتانیا حمله کرد، این بار در پرینستون، و ضرری تحقیرآمیز به آنها وارد کرد.

پیروزی ها و شکست ها

استراتژی ژنرال هاو تصرف شهرهای استعماری و توقف شورش در مراکز کلیدی اقتصادی و سیاسی بود. او هرگز این باور را که زمانی که آمریکایی ها از شهرهای اصلی خود محروم شوند، شورش ها از بین خواهد رفت را رها نکرد.

در تابستان 1777، او حمله ای را علیه فیلادلفیا انجام داد. واشنگتن در ارتش خود برای دفاع از شهر حرکت کرد اما در نبرد براندیواین شکست خورد. دو هفته بعد فیلادلفیا سقوط کرد.

در اواخر تابستان 1777، ارتش بریتانیا نیروی بزرگی را به فرماندهی جان بورگوین در جنوب کبک به ساراتوگا، نیویورک فرستاد تا شورش را بین نیوانگلند و مستعمرات جنوبی تقسیم کند. اما این استراتژی نتیجه معکوس داد، زیرا بورگوین در نبرد ساراتوگا توسط ارتش آمریکا به رهبری هوراسیو گیتس و بندیکت آرنولد به دام افتاد.

بدون حمایت هاو، که نتوانست به موقع به او دسترسی پیدا کند، بورگوین مجبور شد کل ارتش 6200 نفری خود را تسلیم کند. این پیروزی نقطه عطف بزرگی در جنگ بود زیرا فرانسه را تشویق کرد تا آشکارا با آرمان استقلال طلبانه آمریکا متحد شود.

از طریق همه اینها، واشنگتن یک درس مهم را کشف کرد: ماهیت سیاسی جنگ به اندازه ماهیت نظامی مهم بود. واشنگتن شروع به درک این نکته کرد که پیروزی های نظامی به اندازه زنده نگه داشتن مقاومت مهم هستند.

آمریکایی ها به این باور رسیدند که می توانند بدون شکست دادن ارتش بریتانیا به هدف خود یعنی استقلال برسند. در همین حال، ژنرال انگلیسی هاو به استراتژی تصرف شهرهای استعماری به امید خفه کردن شورش چسبیده بود.

هاو نمی دانست که تصرف شهرهایی مانند فیلادلفیا و نیویورک قدرت استعماری را از بین نمی برد. کنگره فقط وسایل خود را جمع می کرد و در جای دیگری تشکیل جلسه می داد.

دره فورج

تاریک ترین زمان برای جورج واشنگتن و ارتش قاره ای در زمستان 1777 در ولی فورج، پنسیلوانیا بود. این نیروی 11000 نفری به مناطق زمستانی رفتند و طی شش ماه آینده هزاران نفر را متحمل شدند که عمدتاً به دلیل بیماری بودند. اما ارتش هنوز دست نخورده و با نظم نسبتاً خوبی از زمستان بیرون آمد.

با درک اینکه استراتژی آنها برای تصرف شهرهای استعماری شکست خورده بود، فرماندهی بریتانیا سر هنری کلینتون را جایگزین ژنرال هاو کرد. ارتش بریتانیا فیلادلفیا را برای بازگشت به شهر نیویورک تخلیه کرد.

جورج واشنگتن و افرادش چندین ضربه سریع به ارتش در حال حرکت وارد کردند و به جناح بریتانیا در نزدیکی دادگاه مونموث حمله کردند. اگرچه یک بن بست تاکتیکی بود، اما این رویارویی نشان داد که ارتش واشنگتن قادر به نبرد در میدان آزاد است.

در باقیمانده جنگ، واشنگتن راضی بود که بریتانیایی ها را در نیویورک محبوس نگه دارد، اگرچه او هرگز ایده بازپس گیری شهر را به کلی رها نکرد. اتحاد با فرانسه یک ارتش بزرگ فرانسوی و یک ناوگان دریایی را به همراه داشت.

جورج واشنگتن و همتایان فرانسوی اش تصمیم گرفتند به کلینتون اجازه دهند و به ژنرال بریتانیایی چارلز کورنوالیس در یورک تاون ویرجینیا حمله کنند. کورنوالیس در مواجهه با ارتش های فرانسوی و استعماری و ناوگان فرانسوی 29 کشتی جنگی در پشت خود، تا جایی که می توانست مقاومت کرد، اما در 19 اکتبر 1781، نیروهای خود را تسلیم کرد.

پیروزی جنگ انقلابی

جورج واشنگتن راهی نداشت که بداند پیروزی یورک تاون جنگ را به پایان می رساند.

بریتانیا هنوز 26000 سرباز داشت که نیویورک، چارلستون و ساوانا را اشغال کرده بودند، به علاوه ناوگان بزرگی از کشتی های جنگی در مستعمرات. در سال 1782، ارتش و نیروی دریایی فرانسه ترک کردند، خزانه قاره خالی شد، و بسیاری از سربازان او چندین سال حقوق نگرفته بودند.

هنگامی که جورج واشنگتن کنگره را متقاعد کرد که در مارس 1783 به سربازان پاداش 5 ساله بدهد، از شورش تقریباً اجتناب شد.

جورج واشنگتن

جورج واشنگتن

آمریکایی ها استقلال خود را به دست آورده بودند. واشنگتن رسماً با سربازانش خداحافظی کرد و در 23 دسامبر 1783 از کمیسیون خود به عنوان فرمانده کل ارتش استعفا داد و به کوه ورنون بازگشت.

به مدت چهار سال، جورج واشنگتن تلاش کرد تا رویای خود را برای از سرگیری زندگی به عنوان یک کشاورز نجیب زاده محقق کند و به مزارع کوه ورنون که بسیار نادیده گرفته شده بود، مراقبت و توجهی را که شایسته آن بود، ارائه دهد.

جنگ برای خانواده جورج واشنگتن پرهزینه بود، زمین‌های بی‌توجه، عدم صادرات کالا، و کاهش ارزش پول کاغذی. اما واشنگتن توانست ثروت خود را با کمک زمین سخاوتمندانه کنگره برای خدمت سربازی خود ترمیم کند و بار دیگر سودآور شود.

کنوانسیون قانون اساسی

در سال 1787، جورج واشنگتن دوباره به وظیفه کشورش فراخوانده شد. از زمان استقلال، جمهوری جوان بر اساس اصول کنفدراسیون، ساختار حکومتی که قدرت را با ایالت‌ها متمرکز می‌کرد، دست و پنجه نرم می‌کرد.

اما ایالات متحد نبودند. آنها بین خود بر سر مرزها و حقوق کشتیرانی جنگیدند و از مشارکت در پرداخت بدهی های جنگی کشور خودداری کردند. در برخی موارد، قانونگذاران ایالتی سیاست های مالیاتی ظالمانه ای را بر شهروندان خود تحمیل کردند.

واشنگتن به شدت از وضعیت اوضاع ناامید شده بود، اما به آرامی متوجه شد که باید کاری در مورد آن انجام شود. شاید او مطمئن نبود که زمان آن به این زودی پس از انقلاب برای انجام تغییرات اساسی در تجربه دموکراتیک مناسب باشد. یا شاید چون امیدوار بود به خدمت دعوت نشود، غیرمتعهد ماند.

اما زمانی که شورش شیس در ماساچوست شروع شد، جورج واشنگتن می‌دانست که برای بهبود دولت این کشور باید کاری انجام داد. در سال 1786، کنگره کنگره ای را تصویب کرد که در فیلادلفیا برای اصلاح اصول کنفدراسیون برگزار می شود.

در کنوانسیون قانون اساسی، واشنگتن به اتفاق آرا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. واشنگتن، جیمز مدیسون و الکساندر همیلتون به این نتیجه رسیده بودند که اصلاحات لازم نیست، بلکه قانون اساسی جدیدی است که به دولت ملی اختیارات بیشتری می دهد.

بیوگرافی مکالی کالکین
بیشتر بخوانید

در پایان، کنوانسیون طرحی برای دولت ارائه کرد که نه تنها به مشکلات کنونی کشور رسیدگی می‌کرد، بلکه در طول زمان نیز پایدار بود. پس از به تعویق افتادن کنوانسیون، شهرت و حمایت واشنگتن از دولت جدید برای تصویب قانون اساسی جدید ایالات متحده ضروری بود.

اپوزیسیون اگر سازمان‌یافته نباشد، بسیار سرسخت بود، زیرا بسیاری از شخصیت‌های برجسته سیاسی آمریکا – از جمله پاتریک هنری و سام آدامز – دولت پیشنهادی را به‌عنوان قدرت‌گیری محکوم می‌کردند. حتی در ویرجینیا بومی جورج واشنگتن ، قانون اساسی تنها با یک رأی تصویب شد.

بیشتر بخوانید: زندگینامه جو بایدن | زندگی شخصی و سیاسی

جورج واشنگتن: ریاست جمهوری

جورج واشنگتن همچنان به امید بازنشستگی در مونت ورنون محبوبش، بار دیگر برای خدمت به این کشور فراخوانده شد.

در طول انتخابات ریاست جمهوری سال 1789، او از هر انتخاب کننده ای به کالج الکترال، تنها رئیس جمهور در تاریخ آمریکا که با تایید اتفاق آرا انتخاب شد، رای دریافت کرد. او در سالن فدرال در شهر نیویورک، پایتخت آن زمان ایالات متحده سوگند یاد کرد.

به عنوان اولین رئیس جمهور، جورج واشنگتن با زیرکی آگاه بود که ریاست جمهوری او سابقه ای برای همه چیزهایی که در پی خواهد داشت ایجاد خواهد کرد. او با دقت به مسئولیت ها و وظایف دفتر خود توجه کرد و مراقب بود که از هیچ دربار سلطنتی اروپایی تقلید نکند. برای این منظور، او به جای نام‌های جذاب‌تری که پیشنهاد می‌شد، عنوان «آقای رئیس‌جمهور» را ترجیح داد.

او ابتدا حقوق 25000 دلاری را که کنگره برای ریاست جمهوری پیشنهاد کرده بود رد کرد، زیرا او قبلاً ثروتمند بود و می خواست از چهره خود به عنوان یک کارمند دولتی فداکار محافظت کند. با این حال، کنگره او را متقاعد کرد که غرامت را بپذیرد تا این تصور را ایجاد نکند که تنها مردان ثروتمند می توانند به عنوان رئیس جمهور خدمت کنند.

جورج واشنگتن ثابت کرد که یک مدیر توانا است. او خود را با برخی از تواناترین افراد کشور احاطه کرد و همیلتون را به عنوان وزیر خزانه داری و توماس جفرسون را به عنوان وزیر امور خارجه منصوب کرد. او عاقلانه اختیارات را تفویض کرد و قبل از تصمیم گیری مرتب با کابینه خود مشورت می کرد و به توصیه های آنها گوش می داد.

جورج واشنگتن اختیارات ریاست جمهوری گسترده ای را ایجاد کرد، اما همیشه با بالاترین صداقت، قدرت را با خویشتنداری و صداقت اعمال کرد. با انجام این کار، او معیاری را تعیین کرد که به ندرت توسط جانشینانش رعایت می شد، اما استانداردی را ایجاد کرد که بر اساس آن همه مورد قضاوت قرار می گرفتند.

دستاوردها

در اولین دوره ریاست جمهوری خود، جورج واشنگتن مجموعه ای از اقدامات پیشنهادی همیلتون، وزیر خزانه داری را برای کاهش بدهی های کشور و قرار دادن وضعیت مالی آن بر پایه های سالم اتخاذ کرد.

دولت او همچنین چندین معاهده صلح با قبایل بومی آمریکا منعقد کرد و لایحه ای را تصویب کرد که پایتخت کشور را در منطقه ای دائمی در امتداد رودخانه پوتوماک ایجاد کند.

شورش ویسکی

سپس، در سال 1791، جورج واشنگتن لایحه ای را امضا کرد که به کنگره اجازه می داد بر مشروبات الکلی مقطر مالیات وضع کند، که اعتراضات را در مناطق روستایی پنسیلوانیا برانگیخت.

به سرعت، اعتراضات به یک سرپیچی تمام عیار از قوانین فدرال موسوم به شورش ویسکی تبدیل شد. واشنگتن قانون شبه نظامیان در سال 1792 را مورد استناد قرار داد و شبه نظامیان محلی را از چندین ایالت برای سرکوب شورش فرا خواند.

جورج واشنگتن شخصاً فرماندهی را بر عهده گرفت و نیروها را به مناطق شورش رساند و نشان داد که دولت فدرال در صورت لزوم از زور برای اجرای قانون استفاده خواهد کرد. همچنین این تنها باری بود که یک رئیس‌جمهور مستقر ایالات متحده سربازان را به نبرد هدایت کرد.

پیمان جی

در امور خارجی، جورج واشنگتن رویکرد محتاطانه ای در پیش گرفت و متوجه شد که ملت جوان ضعیف نمی تواند تسلیم دسیسه های سیاسی اروپا شود. در سال 1793، فرانسه و بریتانیا بار دیگر در جنگ بودند.

به اصرار همیلتون، جورج واشنگتن اتحاد ایالات متحده با فرانسه را نادیده گرفت و مسیر بی طرفی را دنبال کرد. در سال 1794، او جان جی را به بریتانیا فرستاد تا در مورد یک معاهده (معروف به “پیمان جی”) برای تضمین صلح با بریتانیا و روشن کردن برخی مسائل باقی مانده از جنگ انقلاب مذاکره کند.

این اقدام جفرسون را خشمگین کرد که از فرانسوی‌ها حمایت کرد و احساس کرد که ایالات متحده باید به تعهدات خود در معاهده عمل کند. واشنگتن توانست حمایت عمومی را برای این معاهده بسیج کند که در تضمین تصویب در سنا تعیین کننده بود.

اگرچه این معاهده بحث برانگیز بود، اما با برداشتن قلعه‌های بریتانیا در امتداد مرزهای غربی، ایجاد مرز روشن بین کانادا و ایالات متحده، و مهم‌تر از همه، به تعویق انداختن جنگ با بریتانیا و ارائه بیش از یک دهه تجارت و توسعه پررونق، برای ایالات متحده مفید بود. کشور نوپا به شدت مورد نیاز است.

جورج واشنگتن

جورج واشنگتن

گروهای سیاسی

در تمام دو دوره ریاست جمهوری خود، جورج واشنگتن از تشدید تحزب در دولت و ملت نگران بود. قدرتی که توسط قانون اساسی به دولت فدرال اعطا شده بود برای تصمیمات مهم اتخاذ می شد و مردم برای تأثیرگذاری بر آن تصمیمات به هم پیوستند. تشکیل احزاب سیاسی در ابتدا بیشتر تحت تأثیر شخصیت بود تا مسائل.

به عنوان وزیر خزانه داری، همیلتون برای یک دولت ملی قوی و یک اقتصاد ساخته شده در صنعت فشار آورد. جفرسون، وزیر امور خارجه، مایل بود که دولت را کوچک نگه دارد و قدرت مرکزی را بیشتر در سطح محلی نگه دارد، جایی که آزادی شهروندان بهتر می توانست محافظت شود. او اقتصادی مبتنی بر کشاورزی را متصور بود.

کسانی که از دیدگاه همیلتون پیروی کردند، نام فدرالیست ها را به خود گرفتند و افرادی که مخالف این ایده ها بودند و تمایل داشتند به دیدگاه جفرسون متمایل شوند، خود را دموکرات-جمهوریخواه نامیدند. جورج واشنگتن تحزب سیاسی را تحقیر می کرد و معتقد بود که اختلافات ایدئولوژیک هرگز نباید نهادینه شوند. او شدیداً احساس می‌کرد که رهبران سیاسی باید آزاد باشند تا در مورد موضوعات مهم بحث کنند، بدون اینکه به وفاداری حزبی محدود شوند.

با این حال، جورج واشنگتن نمی تواند برای کند کردن توسعه احزاب سیاسی کاری انجام دهد. آرمان های ترویج شده توسط همیلتون و جفرسون یک سیستم دو حزبی ایجاد کرد که به طور قابل توجهی دوام داشت. این دیدگاه های متضاد ادامه بحث بر سر نقش صحیح دولت بود، بحثی که با مفهوم قانون اساسی آغاز شد و تا امروز ادامه دارد.

دولت جورج واشنگتن بدون منتقدانش نبود که آنچه را که آنها به عنوان کنوانسیون های اسراف آمیز در دفتر رئیس جمهور می دیدند، زیر سوال بردند. در طول دو دوره او، واشنگتن بهترین خانه‌های موجود را اجاره کرد و سوار بر کالسکه‌ای که توسط چهار اسب کشیده می‌شد، با افراد بیرونی و لاکی‌هایی با یونیفورم‌های ثروتمند رانده شد.

بیوگرافی فردی مرکوری
بیشتر بخوانید

او پس از غرق شدن در تماس‌گیرندگان، اعلام کرد که به جز پذیرایی هفتگی برنامه‌ریزی‌شده برای همه، فقط با قرار ملاقات با افراد ملاقات خواهد کرد. واشنگتن به طور مجلل پذیرایی می کرد، اما صرفاً در شام های خصوصی و پذیرایی ها با دعوت. برخی او را متهم کردند که مانند یک پادشاه رفتار می کند.

با این حال، با توجه به اینکه ریاست‌جمهوری جورج واشنگتن سابقه‌ای را برای کسانی که باید از آن پیروی کنند، ایجاد می‌کند، مراقب بود که از دام سلطنت اجتناب کند. در مراسم عمومی، او با لباس نظامی و لباس سلطنتی ظاهر نمی شد. در عوض، طبق رسم معمول، کت و شلوار مخملی مشکی با سگک های طلایی و موهای پودر شده پوشید. رفتار محتاطانه او بیشتر به دلیل احتیاط ذاتی بود تا هر احساس وقار بیش از حد.

بازنشستگی

جورج واشنگتن با تمایل به بازگشت به مونت ورنون و کشاورزی‌اش و احساس کاهش قدرت بدنی‌اش با افزایش سن، از تسلیم شدن در برابر فشارها برای خدمت در دوره سوم خودداری کرد، حتی اگر احتمالاً با هیچ مخالفتی مواجه نمی‌شد.

بیشتر بخوانید: زندگینامه دونالد ترامپ | زندگی شخصی و سیاسی

با انجام این کار، او دوباره به سابقه «نخستین رئیس جمهور» بودن توجه داشت و تصمیم به ایجاد یک انتقال مسالمت آمیز دولت گرفت.

آدرس خداحافظی

در آخرین ماه های ریاست جمهوری خود، جورج واشنگتن احساس کرد که باید آخرین معیار از خود را به کشورش بدهد. او با کمک همیلتون، سخنرانی خداحافظی خود را با مردم آمریکا نوشت که از هموطنانش می‌خواست اتحادیه را گرامی بدارند و از حزب‌گرایی و اتحادهای خارجی دائمی اجتناب کنند.

در مارس 1797، او دولت را به جان آدامز سپرد و به ماونت ورنون بازگشت و مصمم بود آخرین سال های زندگی خود را به عنوان یک کشاورز نجیب زاده ساده زندگی کند. آخرین اقدام رسمی او عفو شرکت کنندگان در شورش ویسکی بود.

پس از بازگشت به کوه ورنون در بهار 1797، واشنگتن احساس آرامش و موفقیت کرد. او دولت را در دستان توانا، با آرامش، بدهی هایش به خوبی مدیریت کرده بود و مسیر شکوفایی را در پیش گرفته بود.

او بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به عملیات و مدیریت مزرعه کرد. اگرچه تصور می‌شد که او ثروتمند است، اما دارایی‌های زمینی‌اش فقط اندکی سودآور بود.

مرگ

در یک روز سرد دسامبر در سال 1799، واشنگتن بیشتر وقت خود را صرف بازرسی مزرعه سوار بر اسب در طوفان برفی کرد. وقتی به خانه برگشت، با عجله شامش را با لباس خیس خورد و بعد به رختخواب رفت.

صبح روز بعد، در 13 دسامبر، او با گلودرد شدید از خواب بیدار شد و به طور فزاینده ای خشن شد. او زود بازنشسته شد، اما حدود ساعت 3 صبح از خواب بیدار شد و به مارتا گفت که به شدت بیمار است. این بیماری پیشرفت کرد تا اینکه در اواخر عصر 14 دسامبر 1799 درگذشت.

خبر مرگ جورج واشنگتن در سن 67 سالگی در سراسر کشور پخش شد و ملت را در ماتم عمیق فرو برد. بسیاری از شهرها و شهرها مراسم تشییع جنازه ای برگزار کردند و صدها مداحی برای قدردانی از قهرمان کشته شده خود ارائه کردند. هنگامی که خبر این مرگ به اروپا رسید، ناوگان بریتانیا به یاد او ادای احترام کرد و ناپلئون دستور داد ده روز عزاداری شود.

میراث

جورج واشنگتن می توانست یک پادشاه باشد. در عوض، شهروندی را انتخاب کرد. او سوابق زیادی را برای دولت ملی و ریاست جمهوری ایجاد کرد: محدودیت دو دوره ای در مقام ریاست جمهوری که تنها یک بار توسط فرانکلین دی. روزولت شکسته شد، بعداً در متمم بیست و دوم قانون اساسی به تصویب رسید.

او قدرت ریاست جمهوری را به عنوان بخشی از سه شاخه دولت متبلور کرد که می تواند در مواقع لزوم اعمال قدرت کند، اما کنترل ها و موازنه های قدرت ذاتی سیستم را نیز بپذیرد.

جورج واشنگتن را نه تنها یک قهرمان نظامی و انقلابی می‌دانستند، بلکه مردی با اصالت شخصی، با احساس عمیق وظیفه، شرافت و میهن‌پرستی بود. برای بیش از 200 سال، واشنگتن برای موفقیت انقلاب و تولد ملت ضروری شناخته شده است.

اما مهمترین میراث او ممکن است این باشد که او اصرار داشت که غیرقابل استفاده است و ادعا می کرد که علت آزادی بزرگتر از هر فردی است.

جورج واشنگتن

جورج واشنگتن

حقایق کلی

نام: جورج واشنگتن
سال تولد: 1732
تاریخ تولد: 22 فوریه 1732
ایالت محل تولد: ویرجینیا
شهر تولد: شهرستان وست مورلند
کشور تولد: ایالات متحده آمریکا
جنسیت مذکر
معروف ترین: جورج واشنگتن، پدر بنیانگذار ایالات متحده، ارتش قاره ای را به پیروزی در جنگ انقلاب رهبری کرد و اولین رئیس جمهور آمریکا بود.
صنایع
سیاست ایالات متحده
علامت نجومی: حوت
سال مرگ: 1799
تاریخ مرگ: 14 دسامبر 1799
ایالت مرگ: ویرجینیا
شهر مرگ: کوه ورنون
کشور مرگ: ایالات متحده

بیشتر بخوانید: بیوگرافی فردی مرکوری

نقل قول ها

حسن نیت و عدالت را نسبت به همه ملت ها رعایت کنید. صلح و هماهنگی را به همه ترویج کن.

وقتی سرباز را فرض کردیم، شهروند را کنار نگذاشتیم.

با همه مودب باشید، اما با تعداد کمی صمیمی باشید.

حفظ آتش مقدس آزادی، و سرنوشت الگوی حکومت جمهوری خواهانه، انصافاً در آزمایشی که به دست مردم آمریکا سپرده شده، عمیقاً و شاید در نهایت مورد توجه قرار می گیرد.

ما هرگز نباید ناامید شویم، وضعیت قبلی ما امیدوارکننده نبوده و به سمت بهتر شدن تغییر کرده است، بنابراین من اعتماد دارم، دوباره این اتفاق خواهد افتاد. اگر دشواری‌های جدیدی پیش بیاید، فقط باید تلاش‌های جدیدی انجام دهیم و تلاش‌های خود را با مقتضیات زمانه تناسب دهیم.

هیچ خطای بزرگتر از انتظار یا محاسبه لطف واقعی از ملتی به ملت دیگر وجود ندارد.

حرکت من به سمت کرسی حکومت با احساساتی همراه خواهد بود که بی شباهت به مقصری است که به محل اعدام می رود.

دوستی واقعی گیاهی است که رشد آهسته دارد، و قبل از اینکه نامش را به خود اختصاص دهد، باید ضربه های سختی را متحمل شود و تحمل کند.

از میان همه خلق و خوها و عاداتی که به سعادت سیاسی می انجامد، دین و اخلاق پشتوانه های ضروری هستند.

صدای سوت گلوله ها را شنیدم و باور کنید چیزی جذاب در صدا وجود دارد.

انضباط روح یک ارتش است. اعداد کوچک را مهیب می کند. برای ضعیفان موفقیت و برای همه ارجمند است.

اساس نظام های سیاسی ما حق مردم برای ایجاد و تغییر قوانین اساسی حکومتی است. اما قانون اساسی که در هر زمان وجود داشته باشد، «تا زمانی که با یک اقدام صریح و معتبر کل مردم تغییر کند، مقدساً بر همگان واجب است».

من معتقدم که این اصل در مورد امور عمومی کمتر از امور خصوصی قابل استفاده نیست، که صداقت بهترین سیاست است.

آغوش آمریکا نه تنها برای پذیرایی از غریبه های مجلل و محترم، بلکه ستمدیدگان و تحت تعقیب همه ملت ها و مذاهب باز است.

دیدگاهتان را بنویسید

18 − پنج =