سینمای نوآر : بین پایان اولین چرخه نو نوآر که توسط عناوین جدید هالیوود مانند ” فیلم محله چینی ها ” و “The Good Goodbye” رواج یافته است ، و قبل از ظهور هیجان هیجان انگیز به عنوان ژانر قابل شناسایی با ورودی هایی مانند “Fatal Attraction” و “Basic Instinct” ، “کل گروهی از فیلم ها وجود داشتند که ریشه در نئو نوآر داشتند اما به طور قابل توجهی سطح جنسیت و خشونت خود را بالا می بردند.
با مقاله سینمای نوآر با بامدادی ها همراه باشید.
” سینمای نوآر ” ممکن است بهترین توصیف کننده برای آنها باشد. این فیلم ها تمام افراط و تفریط دهه هشتاد را خیس کرده و آنها را درست در مقابل ریگانیسم بانشاطی که در حال شکستن طبقه متوسط و ضعیف مردم با لبخندهای خنده دار بود ، انداخت. ممکن است در آمریکا صبح باشد ، اما در این فیلم ها برای همیشه نیمه شب بود.
سینمای نوآر
1981 ” فیلم گرمای بدن ” یک فیلم مهم انتقالی از سبک دهه به دهه بعدی بود. یکی از آخرین نئو نوآرهای عالی ، همچنین به دنبال علاقه به عرق تابیده بر بدن خوابیده روی تخت پس از یک آزمایش غیرقانونی به اندازه طرح آزمایشی معمول آن ، منتظر دهه آینده است. این یک اسلحه در کوچه ای تاریک نیست که زندگی یک مرد را از بین ببرد ، به همان اندازه که یک دامن مداد قرمز تنگ است که در یک فضای داخلی کاملا سفید قرار گرفته است.
کاتلین ترنر دارای ابرنواختر چرخش ستاره ای به عنوان “Body Heat’s” femme fatale بود. اما سه سال بعد او حتی بیشتر به شبکه گره خورده جنسی و قتل در “جنایات شور” کن راسل می رود. این فیلم نه کاملا نو نوآر است ، نه یک هیجان انگیز کاملاً وابسته به عشق شهوانی است و به نظر می رسد تمام کوکائین از بینی آنتونی پرکینز همبازی شده است.
طرح “جنایات اشتیاق” مربوط به یک طراح موفق (ترنر) است که به عنوان یک کارگر جنسی در حال سرویس دادن به یک مجموعه پرچمدار از ارتفاع پایین است ، محقق خصوصی با دنبال کردن او و واعظ خیابانی روان پرکینز وسواس “نجات” روح خود را در در صورت لزوم هزینه زندگی خودش.
و با این حال این توصیف فقط باعث خراش سطح عجیب و غریب فیلم می شود ، همانطور که انتظار می رود راسل در راس آن باشد. پرکینز سطل هایش را عرق می کند و وحشتناک است ، مانند هری پاول که در یک میهمانی مدار غلط داروهای باشگاهی مصرف کرده است.
فیلم اما متعلق به ترنر است. چیزی زشت ، خطرناک و غیرقابل حل در عملکرد او و فیلم وجود دارد. و به همین ترتیب ، یک چیز خوب صادقانه تر است. این احساس وجود دارد که شرور واقعی آن مصرف گرایی خارج از کنترل دهه است و اینکه چگونه این مصرف گرایی باعث می شود همه چیز به اندازه کافی کافی نباشد ، باعث می شود مردم خودشان را به محصول تبدیل کنند.
سینمای نوآر
ایده دهه هشتاد به موازات femme fatale نیز کاملاً در “کسی که مراقب من است” ساخته ریدلی اسکات احساس می شود. وارث میمی راجرز ، که شاهد یک قتل است ، می توانست به راحتی به عنوان پرزرق و برق بودن فیلم تنظیم شود ، تهدید به از بین بردن ازدواج پلیس طبقه کارگر (تام برنگر) که برای محافظت از او تعیین شده بود. اما فیلم بسیار جالبتر از اینهاست.
بی پناه و بی دردسر و در مکانهای داخلی و دیدنی پنت هاوس راجرز ، از جای خود خارج شد و شروع به سقوط او کرد. و او به نوبه خود به او علاقه مند می شود ، زیرا Berenger هنوز یک MBA پیاده روی نیست که او مرتباً آرنج را با او در موزه های موزه مالش می دهد.
این فیلم در حال درک ماجرای آنها است در حالی که هرگز او را به خاطر خیانت عمیقی که به اعتماد همسرش (لورین براکو) خیانت کرده است ، رها نمی کند. عملکرد Bracco پرتوی مخفی پشتیبانی فیلم از فروپاشی در گسترش شهر و کشور است. او دهانی خاکی و مبتذل است ، نه به عنوان توجیهی برای اینکه چرا باید برگنر با راجرز صحبت کند ، بلکه برای نشان دادن اینکه آنها چه مسابقه خوبی داشتند. و اینکه چرا آنها پس از اوج گرفتن فیلم به یکدیگر برمی گردند.
راجرز فیلم را تنها می گذارد و فاجعه او این است که شکوه و عظمت سبک زندگی او هر فرصتی برای ارتباط واقعی را از بین برده است. اسکات از فیلم دهه 80 منهتن در “کسی که مراقب من باشد” به عنوان مکانی زیبا و تاریک استفاده می کند. زیرزمین های آسمان خراش های ناله آن مانند فضای داخلی Nostromo در “Alien” است. در چنین محیط خصمانه زندگی ، ازدواج به یکی از بندرگاه های امن آن تبدیل می شود.
اما اگر ازدواج بتواند احساس ایمنی را فراهم کند ، به همان اندازه می تواند به یک کابوس خشونت تبدیل شود. در همان سال “سفید چشم” یک هیجان خیره کننده کویری بود که در آن یک زن (کتی موریارتی) شروع به شک کرد که شوهرش ممکن است یک قاتل زنجیره ای باشد. این فیلم درک عمیقی دارد که وقتی می فهمید شخصی که دوستش دارید کار وحشتناکی انجام داده است ، اغلب اوقات دوست داشتن او را متوقف نمی کنید ، و این وضعیت را بدتر می کند.
سینمای نوآر
بازی حساس و بسیار پذیرای موریارتی ، احساسات و تصاویر فیلم را از شیک بالینی نمایش گالری دور نگه می دارد و آن را به چیزی بسیار عمیق تر درباره معاملات وحشتناک زنان برای وجود در این دنیا تبدیل می کند.
1987 نیز سال “جذابیت کشنده” بود. در آن فیلم ، زن دیگر قطعاً شرور بود و در اوج فیلم با خشونت به اوج خود اعزام شد. “جذابیت کشنده” یک موفقیت گسترده بود و چرخه جدیدی از داستان ها را که وسواس دوقلوی آمریکا را تغذیه می کرد افتتاح کرد: میل به دیدن فعالیت های جنسی و میل به دیدن افراد مجازات شده برای آن.
تریلرهای وابسته به عشق شهوانی در نوع خود ژانر جذابی است ، که در مورد اشتهای جنسی آمریکایی و تبعیض جنسی صادقانه تر از همه چیزهایی را که تصور می کنند بیان می کند. اما آنها به سرعت تبدیل به فرمول شدند. سینمای نوآر ذاتاً یک آفتاب پرست ژانر بود. “سفید چشم” با درخشش پوست وحشی خود به یک برش دهنده ، سپس یک درام مستقل ، سپس یک فیلم آزمایشی یا گاهی به طور هم زمان ، بیننده را مرتب ناآرام می کند.
آنها همچنین هرگز دندانهای سیاسی خود را از دست دادند ، همانطور که هیجان انگیزهای وابسته به عشق شهوانی می توانستند ، و روشی که چرخه دهه 90 تصاویر تعلیق شاید به بهترین وجه به عنوان “افراد ثروتمند سفیدپوست در معرض خطر” توصیف شود.
اتمیزه کردن کلینتون در جامعه به فیلمهای معروف سرازیر می شود ، جایی که هیچ جامعه بزرگتری برای شکست دادن شما وجود ندارد ، اما محاصره یا تعاونی کامل حومه ای شما ، می تواند توسط پرستار بچه از جهنم در “دستی که گهواره را خراب می کند” یا همسایه از جهنم در “ارتفاعات اقیانوس آرام”.
این طور نیست که این فیلم ها غیرسیاسی بوده اند ، اما نشان می دهد که چگونه فرهنگ بزرگتر به طور کامل این ایده را خراب کرده است که شکست های سیستمیک شکست شخصی است. سینمای نوآر همیشه مایل بود انگشت خود را به سمت مواردی مانند سرمایه داری یا نیروی پلیس خارج از کنترل مانند “امور داخلی” مایک فیگیس بکشد. در آن فیلم ، پلیس کج ریچارد گیر به طور م usesثر از LAPD به عنوان جزئیات امنیتی خصوصی خود در برابر بازرسان امور داخلی مصمم به سقوط وی استفاده می کند.
و در “خیابان هوشمند” ساخته جری شاتزبرگ ، این موتورهای دوقلوی نرم افزار و روزنامه نگاری است که جرم خوان را به سرگرمی خوانندگان یوپی تبدیل می کند ، زیرا یک خبرنگار گرسنه داستان را اختراع می کند و در این راه افراد زیادی را به قتل می رساند.
سینمای نوآر
سینمای نوآر خطای بزرگ زمان حال را برجسته می کند ، زیرا تصور می کند گذشته همه ظلم ها و وسواس های ناسالم آنها را بدون انتقاد پذیرفته است. این یکی از نمونه های بسیاری است که دهه پپسی نسل پوسیدگی هسته اصلی آن را درک کرده است. سینمای نوآر می دانست که اگر رفتاری در انسان مداوم باشد ، ما می خواهیم چیزی را که می دانیم برای ما خوب نیست ، بدانیم. این در دهه هشتاد درست مثل الان واقعیت داشت.
پایان مقاله سینمای نوآر
منبع سایت مداد
بیشتر بخوانید:
فیلم بوی خوش موفقیت|بهترین فیلم های آدری هپبورن|مل بروکس|نقد انیمیشن up|نقد فیلم شیطان را بران|فیلم بدنام|نقد فیلم روزهای بهشت|روانشناسی بازار سرمایه|معرفی سبک موسیقی راک