نقد فیلم دیو و دلبر / نقد فیلم Beauty and the Beast
قبل از فیلم دیو و دلبر دیزنی در سال 1991 و مدتها قبل از شروع امضا Be جانوران در اورلاندو ، ژان کوکتو فیلم ” فیلم دیو و دلبر ” را در سال 1946 در فرانسه فیلمبرداری کرد. این یکی از جادویی ترین فیلم هاست. قبل از روزهای جلوه های رایانه ای و آرایش موجودات مدرن ، در اینجا یک فانتزی زنده با عکس های ترفند و جلوه های حیرت انگیز وجود دارد که به ما وحشی می دهد که مانند یک انسان تنها است و مانند یک حیوان از او سو تفاهم می شود.
با مقاله نقد فیلم دیو و دلبر با بامدادی ها همراه باشید.
کوکتو ، شاعر و سوررئالیست ، “فیلم کودک” نمی ساخت بلکه در حال اقتباس از یک داستان کلاسیک فرانسوی بود که احساس کرد پس از درد و رنج جنگ جهانی دوم پیام ویژه ای دارد: هر کسی که کودکی ناخوشایندی داشته باشد ممکن است به عنوان یک جانور بزرگ شود .
فیلم دیو و دلبر
کسانی که با کارتون 1991 آشنا هستند برخی از عناصر داستان را تشخیص می دهند ، اما مطمئنا لحن آن را تشخیص نمی دهند. کوکتو با استفاده از تصاویر دلهره آور و نمادهای جسورانه فرویدی نشان می دهد که احساسات در ناخودآگاه شخصیت های او در حال جوشیدن است. شوت خارق العاده ای را در نظر بگیرید که بل در پشت میز غذاخوری قلعه برای اولین ورودی Beast منتظر می ماند.
پشت سر او ظاهر می شود و بی صدا نزدیک می شود. او حضور او را حس می کند و شروع به واکنش نشان می دهد به طوری که بعضی از بینندگان آن را ترسناک توصیف کرده اند ، اگرچه کاملاً ارگاسم است. قبل از اینکه حتی او را ببیند ، تا عمق او برانگیخته می شود و چند ثانیه بعد ، چون به او می گوید نمی تواند ازدواج کند – یک جانور! – با چاقویی بیش از یک چاقو بازی می کند.
خانه Beast یکی از عجیب ترین مواردی است که در فیلم دیو و دلبر ساخته شده است – Xanadu با دالی عبور کرد. سالن ورودی آن با شمعدانی است که توسط بازوهای زنده انسان که از دیوارها امتداد دارد ، پوشانده شده است. این مجسمه ها زنده هستند و چشمان آنها پیشرفت شخصیت ها را دنبال می کند (آیا آنها اسیر وحش هستند که توسط جادوها زندانی شده اند؟).
دروازه ها و درها خودشان را باز می کنند. وقتی دختر خوشگل برای اولین بار وارد دام Beast می شود ، به نظر می رسد که رویایی خود را چند فوت بالاتر از زمین می دود. بعداً ، پاهایش به هیچ وجه تکان نمی خورند ، اما انگار که توسط یک نیروی مغناطیسی کشیده شده ، او سر می خورد.
(این اثر توسط اسپایک لی وام گرفته شده است.) او با دیدن دود از نوک انگشتان وحش آشفته می شود – نشانه ای از کشته شدن او. هنگامی که او را به اتاق تخت خود حمل می کند ، لباس های مشترک در یک طرف در و لباس ملکه در طرف دیگر دارد.
بل به عنوان گروگان به قلعه آمده است. او در خانه با پدرش ، دو خواهر نامهربان و یک برادر احمقانه زندگی می کند ، که دوست خوش تیپ آنها می خواهد با او ازدواج کند. اما او نمی تواند ازدواج کند ، زیرا باید از پاپا مراقبت کند.
تجارت وی تهدید می شود و او در سفر به بندر دریایی می فهمد كه همه چیز را از دست داده است. در حالی که راهی خانه بود ، در یک شب طوفانی از طریق یک جنگل ، او در قلعه Beast اتفاق می افتد ، و اسیر می شود و به او می گویند باید بمیرد. Beast یک معامله پیشنهاد می کند: اگر سه روز دیگر برگردد می تواند به خانه خود برود ، یا می تواند یکی از دخترانش را بفرستد.
خواهران دیگر البته بو می کشند و بهانه می گیرند و پدرشان می گوید او پیر شده و تقریباً مرده است و خودش برمی گردد. اما بل ، لیز می خورد و سوار اسب سفید Beast می شود که راه قلعه را می داند. و اولین سخنان Beast به او می گوید: “تو خطری نداری.”
نقد فیلم دیو و دلبر
در واقع او نیست. Beast شاید این نکته را درک کرده است که دختری که جای پدرش را می گیرد قلب خوبی دارد. او به او می گوید که هر شب ساعت 7 همان سوال را از او می پرسد: “آیا تو همسر من خواهی شد؟” او لرزیده و می گوید هرگز با او ازدواج نمی کند اما سرانجام قلب او نرم می شود و او را ترحم می کند و می بیند که خوب است.
او یک دستکش جادویی به او می دهد که به او اجازه می دهد فوراً بین قلعه و خانه اش حرکت کند (کاملا از دیوار بیرون می آید) ، و کلید باغی که ثروتش در آن است ، فریبی وجود دارد. خواهران نقشه و نقشه می کشند ، اما البته دختر خوشگل غالب است.
پدرش از بستر مرگ برمی خیزد ، جانور در عوض در یک بیماری نهایی فرو می رود ، و هنگامی که او را به تظاهرات دعوت می کند ، سخنان مرگبار او رقت انگیز است: “اگر من یک مرد بودم ، شاید می توانستم. عشق آنها فقط می تواند روی زمین بلغزد و بمیرد. “
سپس یک مرگ دیگر وجود دارد ، یک دوست خانوادگی بی ایمان که می خواست با او ازدواج کند ، و هنگامی که بدن او به بدن وحش تبدیل می شود ، جانور دوباره زنده می شود و به شاهزاده ای تبدیل می شود که ظاهری ناخوشایند دارد – دوست مرده. و جای تعجب نیست ، زیرا هر سه – دوست ، Beast و شاهزاده – توسط Jean Marais بازی می شوند.
عجیب و غریب ، Marais به عنوان Beast چقدر جذاب است و به نظر می رسد چقدر کم عمق و سطحی به نظر می رسد به عنوان یک شاهزاده بزرگ حتی بل هم با خوشرویی به آغوش او نمی پرد ، اما به طرز امتحانی به نگاه جدیدش نگاه می کند و اعتراف می کند که دلش برای Beast تنگ شده است.
همین کار را کرد و مارلین دیتریش ، که در هنگام اکران بی امان اولین فیلم در استودیوی پاریس ، دست کوکو را گرفت. در حالی که شاهزاده از چشم فرو می زد و با لبخند خود را به عنوان معشوق جدید بل معرفی می کرد ، او به صفحه گفت: “جانور زیبای من کجاست؟”
نقد فیلم دیو و دلبر
کوکتو گرچه فیلمهای زیادی ساخت اما خود را در درجه اول یک فیلمساز بلکه یک شاعر نمی دانست. او همچنین نقاشی ، مجسمه سازی ، رمان و نمایشنامه نوشت و جریان های صحنه هنر پاریس را به هم زد. اولین فیلم وی ، سورئالیستی “خون یک شاعر” ، در سال 1930 ساخته شد ، درست در همان سال معروف “سالخورده دال” سالوادور دالی و لوئیس بونوئل.
هر دو فیلم توسط ویسكونت دو نوایل تولید شد كه پس از ایجاد شورش در فیلم دیگر ، اكران ككتو را به تأخیر انداخت (بونوئل نوشت كه جیب های خود را از سنگ پر می كند تا در صورت شارژ كردن صفحه به سمت تماشاگران پرتاب كند).
فیلم کوکتو شامل تصاویری بود که مشهور شدند ، مانند آینه ای که به استخر آب تبدیل می شود و وقتی دهانی از روی نقاشی پاک می شود و روی دست او چسبیده است.
«خون یک شاعر» یک فیلم هنری بود که توسط یک شاعر ساخته شد. ” فیلم دیو و دلبر ” فیلمی شاعرانه بود که توسط یک هنرمند ساخته شد. او این کار را به اصرار Marais ، عاشق سالهای طولانی خود ، بلند قد و تحمیل کننده ، با نمای فوق العاده و ظاهری بت دوست داشتنی – تضاد با کوکتوی لاغر ، سیگاری و ماهها فیلمبرداری فیلم ساخته شده است. بدبختی به دلیل یک بیماری دردناک پوستی که هر سه ساعت به پنی سیلین نیاز داشت.
از آنجا که کوکتو مطمئن نبود که مهارت فنی چنین تولید جاه طلبانه ای را دارد ، کارگردان رنه کلمنت (“ظهر بنفش”) را به عنوان مشاور فنی خود انتخاب کرد. فیلمبردار با استعداد هنری الكان برای كنترل تغییرات رویارویی بین واقع گرایی در فضای باز و فانتزی داخل خانه ، و كریستین برارد طراح تئاتر برای طراحی گریم ، صحنه ها و لباس ها (ایده های او براساس تصاویر گوستاو دوره بود).
این لباس ها بسیار ظریف بودند و گفته می شد “تا آنجا که بازیگران می توانند در آن بایستند”. تمام افکار کوکتو در مورد این روند در مجله او ، زیبایی و جانور: دفتر خاطرات یک فیلم حفظ شده است ، که نشان می دهد او با وجود سلامتی استقامت دارد.
ورود وی به تاریخ 18 اکتبر 1945: “با دردی غیر قابل تحمل از خواب بیدار شدم. از آنجا که نه خواب می توانم و نه بالا و پایین راه بروم ، با برداشتن این دفترچه و تلاش برای فریاد درد خود برای دوستان ناشناسی که این سطور را می خوانند ، خودم را آرام می کنم. “
ما وجود داریم فیلم او دوستان ما شده است. امشب که دوباره آن را تماشا کردم هیجان غیرمعمولی احساس کردم. دستگاه های آن به قراردادهای معمول روایت نفوذ می کنند و در سطح روانی عمیق تری جذاب هستند.
کوکتو می خواست شعری بسازد ، می خواست به جای کلمات از طریق تصاویر جذاب شود و اگرچه داستان به شکل افسانه ای آشنا است ، به نظر می رسد سطح آن جریان های عمیق تر و ناراحت کننده تری را پوشانده است. این یک “فیلم کودک” نیست. آیا حتی برای کودکان نیز مناسب است؟
بعضی از آنها توسط عکاسی سیاه و سفید و زیرنویس ها به تعویق خواهد افتاد (با این حال مختصر و خواندن آن آسان است). کسانی که از این موانع فراتر می روند ، فیلمی پیدا می کنند که ممکن است بسیار عمیق تر از کارتون دیزنی درگیر آنها شود ، زیرا این فقط یک موزیکال طنز جالب نیست بلکه مانند همه افسانه ها با آنچه که ما واقعاً از آن می ترسیم و آرزو داریم ، سروکار دارد.
من فکر می کنم کودکان باهوش تر و کنجکاو تر می توانند از آن لذت ببرند ، اگرچه اگر آنها در بزرگسالی برگردند ممکن است از مقدار بیشتری که وجود دارد متعجب شوند.
پایان مقاله نقد فیلم دیو و دلبر
منبع سایت مداد
بیشتر بخوانید:
نقد فیلم رنگ خدا|نقد فیلم دایره جعفر پناهی|نقد فیلم فروشنده|نقد فیلم درباره الی|نقد فیلم بچه های آسمان|نقد فیلم فصل کرگدن|نقد فیلم زمانی برای مستی اسب ها|نقد فیلم بادکنک سفید|نقد فیلم ۲۴ فریم|بهترین فیلم های مارتین اسکورسیزی|فیلم نوبت عاشقی|فیلم معجزه آبی