فیلم یک محکوم به مرگ گریخت
فیلم یک محکوم به مرگ گریخت : فیلم های رابرت برسون اغلب در مورد افرادی است که با ناامیدی خاصی روبرو می شوند. موضوع او این است که چگونه آنها سعی می کنند در برابر شرایط غیر قابل تحمل پیروز شوند. نقشه های او درباره موفقیت آنها نیست ، بلکه نحوه تحمل آنها است. او این داستان ها را به سبک بدون تزئین ، بدون ستاره های سینما ، جلوه های ویژه ، هیجان های ساختگی و تنش بالا بیان می کند.
بهترین مینی سریال های نتفلیکس
فیلم های او ، به ظاهر خالی از عناصر دلپذیر مخاطب ، بسیاری از افراد را در محاصره هیپنوتیزم نگه می دارد. هیچ “ارزش سرگرمی” برای حواس پرتی ما وجود ندارد ، فقط وقایع واقعی داستان ها است. آنها نشان می دهند که بسیاری از فیلم ها فقط شامل انحراف برای چشم و ذهن هستند و فقط از ویژگی های سطحی شخصیت های آنها استفاده می کنند.
” فیلم یک محکوم به مرگ گریخت ” (1956) را در نظر بگیرید. فیلم یک محکوم به مرگ گریخت درباره مردی است که در سال 1943 در مونتلوک ، یک اردوگاه زندان نازی ها در لیون ، در داخل فرانسه اشغال شده توسط آلمان ، به مرگ محکوم شد. در شلیکی که حتی قبل از عنوان ها به دست می آید ، می فهمیم که 7000 مرد در آنجا در جنگ کشته شده اند.
سپس با مبارز مقاومت فونتین (فرانسوا لتریر) که به هر دلیلی باور دارد یکی از آنها خواهد بود ، ملاقات می کنیم. این شخصیت براساس خاطرات پس از جنگ توسط آندره دیوینی ساخته شده است که درست در روزی که قرار بود بمیرد از مونتلو فرار کرد.
بهترین سریال های خارجی
اگر دیدید که این مرد روی تختخوابش نشسته و به دیوار خیره شده است ، یا سرش را در دستان خود گرفته است ، او را سرزنش نمی کنید. گزینه های او چیست؟ سلول او کوچک است ، دیوارها و در ضخیم است ، دیوارهای زندان بلند است ، نگهبانان نازی در خارج هستند.
او بیشتر اوقات روز در سلول انفرادی است ، اگرچه گاهی اوقات می تواند پیام های موجود در یک کد را لمس کند ، یا در زمان شستشو به طور مخفیانه تبادل یادداشت کند. در طی دوران حبس ، مرد دیگری که از این طریق “ملاقات” کرده است در تلاش برای فرار تیرباران می شود.
روش فونتین استفاده از روش خود برسون است: بررسی دقیق جزئیات برجسته. در فیلم های او هیچ “عکس زیبایی” وجود ندارد. هیچ تاثیری ندارد هیچ تأکید بر ظاهر فیزیکی بازیگران نیست. هیچ بزرگنمایی فانتزی یا عکس دیگری که توجه را جلب کند. او از واژگان اصلی عکس های بلند ، متوسط ، نزدیک و درج استفاده می کند تا آنچه را که باید درباره هر صحنه گفته شود ، بیان کند. بدون برش شوک مبتنی بر واقعیت ، ویرایش آرام.
بهترین فیلم های درام تاریخ سینما
به این ترتیب ، ما شاهد بررسی فونتین سلول خود هستیم. ما این را به خوبی او می دانیم. می بینیم که او چگونه بر روی یک قفسه ایستاده است تا از پنجره ای بلند و ممنوع نگاه کند. ما می بینیم که بشقاب های غذا چگونه وارد و خارج می شوند و چگونه نگهبانان می توانند او را از یک سوراخ سوراخ ببینند. ما شاهد روال عادی زندانیان هستیم که به سمت شستشوی صبح حرکت می کنند.
آنچه که ما زیاد نمی بینیم محافظان نازی است. فیگورهای آنها البته در برخی از عکس ها دیده می شود ، اما هیچ اشاره ای به آنها نمی شود. هیچ یک به یک شخصیت برجسته تبدیل نمی شود. هیچ کدام نامی ندارند. گفتگو مجسم است. هیچ یک از کلیشه های معمول در مورد نگهبان سادیست یا نگهبان دوستانه وجود ندارد.
حتی تعداد کمی از زندانیان دیگر برای ما بسیار آشنا هستند. فونتین آنها را در حال گذر می بیند. اگرچه مردان در زندان کشته می شوند ، اما این اتفاق روی صفحه نمی افتد. تنظیمات شومی وجود ندارد. فقط صداهای خارج از صفحه.
بنابراین بیشتر آنچه اتفاق می افتد ، همانطور که باید در سلول فونتین اتفاق می افتد. با نگاه دقیق هر جزئیات ، فونتین راهی برای عبور از درب ابداع می کند و امیدوار است که از دیوار عبور کند. من به شما نمی گویم که او چه کاری انجام می دهد ، چیزی که فیلم عمدتا در مورد آن است.
فیلم مهره هفتم
او به تنهایی اقدام به فرار نمی کند ، اما من شخص دیگر را توصیف نمی کنم ، مگر اینکه مشاهده کنم که فونتین احساس می کند یا باید سعی کند او را همراه خود کند یا او را بکشد. برسون با اعتماد به او ، فونتین را نشان می دهد كه ایمانی به یك همنوع دارد كه كلام اصلی حرفهای او در فیلم است. در واقع ، اگر فونتین او را همراهی نکرده ، سوال خوبی است که آیا فرار او می تواند موفق باشد؟
فرانسوا لتریر با بازی فونتین ، مردی با ظاهر معمولی است. برسون کار با ستاره ها را انتخاب نکرد. در واقع ، ممکن است بسیاری از ستاره ها از نحوه توصیف بازیگران به عنوان “مدل” ناراضی باشند. نقش آنها در یک فیلم برسون مجسم سازی یک شخصیت ، انجام اعمال جسمی ، قابل قبول به نظر رسیدن و جلب توجه بیجا نیست.
او می خواست “بازیگری” نداشته باشد. هر کاری که یک بازیگر در آوردن سبک یا عجیب و غریب بودن به یک نقش انجام می داد ضروری نبود. همه چیز در مورد واقعیت شخصیت ، وضعیت و رفتار او بود. بله ، همه ما ستاره های سینما را دوست داریم. اما تا حدی هر شلیکی که دارند مربوط به آنها است. اگر کسی متوجه آنها نشود آنها تماس نمی گیرند. به همین دلیل است که حتی افراد اضافی رویای کمی “تجارت” را در سر می پرورانند. از نظر تئوری ، شما باید بتوانید یک فیلم برسون ببینید ، دو روز بعد با بازیگر شام بروید و او را نشناسید.
معرفی فیلم رستگاری در شاوشنک
این یک بازبینی غیرمعمول فیلم یک محکوم به مرگ گریخت بوده است ، بیشتر توصیف آنچه اتفاق نمی افتد. آیا فیلم یک محکوم به مرگ گریخت یک حفره ثابت است؟ تعداد کمی از فیلم ها به نظر من جذاب تر رسیده اند. یک مرد خواهد مرد ، یا فرار خواهد کرد. اینجا سلول اوست. او آرزو دارد. او از ذهن خود استفاده می کند. ما در هر ثانیه از راه او را دنبال می کنیم. روایتی پراکنده وجود دارد ، احتمالاً بر اساس کتاب اصلی آندره دیوینی است ، اما فقط آنچه را که واقعاً اتفاق می افتد توصیف می کند و هیچ تفکر انتزاعی را بیان نمی کند.
تماشای فیلمی مانند ” فیلم یک محکوم به مرگ گریخت ” مانند یک درس در سینما است. این کار با نمایش همه چیزهایی که در یک فیلم ضروری نیستند را آموزش می دهد. با برداشت ضمنی ، این نشان می دهد بیشتر مواردی که ما به آنها عادت کرده ایم زائد است. نمی توانم به یک شوت غیرضروری در ” فیلم یک محکوم به مرگ گریخت ” فکر کنم.
اگر عکسهای غیرضروری را از مثلاً “Transformers: Revenge of the Fallen” مایکل بی حذف کنید ، دو فیلم کوتاه تر برای شما باقی می ماند: (1) مونتاژ اکشن جلوه های ویژه ، که علاقه برخی از افراد به آن است ؛ (2) مونتاژ نکات طرح و گفتگوی توضیحی ضروری ، که کوتاه تر از (1) خواهد بود. کل فیلم سر و صدا بین آن دو فیلم کوچک است.
در پایان فیلم Bay چه آموخته اید؟ هیچ چیز ، زیرا شخصیت ها و ربات ها کاملاً غیرممکن هستند. ممکن است در عمل بیش از حد پخته شده ارزش وجود داشته باشد ، و من نمی گویم که وجود ندارد. من از بعضی فیلم های اکشن برای آنچه که بودند بسیار لذت بردم. من ” فیلم یک محکوم به مرگ گریخت ” را هم به خاطر آنچه هست ، هم برای آنچه که نیست و هم به خاطر آنچه از آن آموخته ام تحسین می کنم.
آن چه بود؟ در کتاب معروف پل شریدر ، سبک متعالی در فیلم ، سه کارگردان در نظر گرفته شده اند: یاسوجیرو اوزو ، رابرت برسون ، کارل درایر. شریدر احساس می کند استعلا در کار آنها نهفته است.
به جای اینکه خود را درگیر بحث عمیق استعلایی کنیم ، ممکن است با سطح سودمندی از سطح مهد کودک شروع کنیم. ساده ترین مثل برای اگزیستانسیالیسم را می توان در کتاب افسانه سیزیف آلبر کامو یافت. او فقط 120 صفحه طول می کشد ، اما ما فقط به یک پاراگراف نیاز داریم:
سیزیفوس مردی بود که محکوم شد عمر خود را با هل دادن سنگی به کوه ، و دیدن دوباره غلتیدن آن به پایین ، سپری کند. به نظر من در پایین کوه مرگ است. هل دادن سنگ زندگی است. دست کشیدن از سنگ خونین وسوسه انگیز است ، اما کامو (همچنین از طرفداران مقاومت) گفت که لازم است قیام کنیم.
در مونتلوک ، 7000 مرد درگذشت ، اما فونتین موافقت نکرد که او باید یکی از آنها باشد. حداقل اگر سنگی که روی سرش از پایین می لولید او را خرد کرد ، حداقل سعی کرد. احتمالاً مربوط به این فیلم است که برسون یکی از اعضای مقاومت بود و توسط نازی ها زندانی شد.
فیلم موسیو وردو
” فیلم یک محکوم به مرگ گریخت ” در حال پخش در هولو است.
پایان نقد فیلم یک محکوم به مرگ گریخت