صفحه اصلی > سینما : فیلم بالهای کبوتر
ads

فیلم بالهای کبوتر

فیلم بالهای کبوتر

نقد فیلم بالهای کبوتر

فیلم بالهای کبوتر : من به دردسر بزرگی افتاده ام. به احساس و عاطفه ام شک نکن. فقط بگذار کمی صبر کنم و بیندیشم. کاترین – قهرمان داستان محله ی واشنگتن اثر هنری جیمز – این نامه ی سه سطری را برای محبوبش می نویسد تا فرصتی برای پیوستن به او بیابد. چیزی که کاترین از محبویش می خواهد، چندان زیاد نیست: کمی صبر و اندیشه».

با مقاله نقد فیلم بالهای کبوتر همراه ما باشید به قلم سعید عقیقی

داستانهای هنری جیمز در رویکردی بی طرفانه از نظر شخصیت پردازی، فاصله ای خویشتن دارانه از وقایع حساس، و با نثری موجز که روشن کنندهی عمق اندیشهی آدمهاست، در همین محدودهی «صبر و اندیشه» می گذرند. در همین فاصلهی کوتاه است که روابط عاطفی گسسته می شود، حس تردید بر شخصیت ها مسئولی می گردد و سردی رسوخ یافته در تار و پود روابط انسانی به خوانندهی آثار نیز راه می یابد.

بیشتر بخوانید : فیلم شورش بی دلیل

به همین دلیل، سردی درام های عاطفی طبقه ی اشراف، در داستانهای جیمز از توصیف های شوق انگیز عامه پسند خالی است. جای این توصیف را انسجام طرح داستانی و پیشبرد آن، روان شناسی دقیق شخصیتها و پرورش هوشمندانه ی روابط عاطفی انسان انگلو – آمریکایی در آستانهی پا گذاشتن به دورانی جدید گرفته است. نکته ی جالب اینکه، پس از یک قرن نام هنری جیمز به واسطهی اقتباس های پیایی از آثار او در سینما، بیش از پیش بر سر زبان هاست.

اکنون می توان به نشانه های واضحی در آثار او پرداخت که امروز هم موضوع روز است: تقابل فرهنگی (میان دو نوع سبک زندگی انگلیسی و آمریکایی)، تقابل طبقاتی (برخورد اشرافیت رو به زوال انگلیسی با نوکیسه گی تاجرمآبانهی آمریکایی) و سرانجام، زن محوری (به عنوان عنصری جدا نشدنی و قابل بحث در آثار او) که البته در هر . می توان تأثیر ادبیات پیشرو اروپا (بویژه آثار گوستاو فلوبر) را در کار وی جستجو کرد.

ایده ی اصلی، یافتن راه هایی برای درک فیلم های برگرفته از آثار او و در رأس آنها، فیلم بالهای کبوتر است. اگر بخواهیم از نامه ی سه سطری کاترین در محله ی واشنگتن وام بگیریم، باید بگوییم اقتباس های سینمایی آثار هنری جیمز به رغم آنکه احساس و عاطفهی بیننده را در راه یابی به دنیای او جلب می کنند، اما باید درباره شان کمی صبر کرد و اندیشید. نکند آنها هم به دردسری بزرگ افتاده اند؟

بیوگرافی نیکول کیدمن
بیشتر بخوانید

دردسر بزرگ در برگردان تصویری آثار جیمز، افتادن به دام «عظمت» است. طراحی صحنه و لباس پر و پیمان و صحنه های عظیم برای نمایش اشرافیت سرخورده و رو به زوال انگلیسی و شکل گرفتن روابط ناپایدار در دل آن، این خطر را به وجود می آورد که فیلم بالهای کبوتر ، بیش از اقتضای پیشبرد حوادث فیلم بالهای کبوتر ، بر انبوه وسایل و لباس ها مکث کند و در واقع، طراحی صحنه و لباس جای کشش نمایش را بگیرد؛ چیزی که اغلب آثار جیمز آیوری را به عنوان یکی از نام های آشنا در این زمینه، تا حد زیادی به سمت خود کشانده است.

گویی نخستین نکته ای که باید بیننده را متوجه خود کند، جلوهی طراحی است، نه کاربرد کبوتر، خوشبختانه از کلیشه ی «فیلم طراحی صحنه و لباس» فاصله گرفته است. صحنه ی جذاب معرفی گذرای چند میهمان در اوایل فیلم بالهای کبوتر ، مؤید این ادعاست که گشایش مناسبی برای ورود به دنیای هنری جیمز هم به شمار می آید: «اون خان و دخترش را می بینی؟ از اون اشراف ورشکسته اند.

مادره دنبال آدم پولداری می گرده تا دختره را بهش بندازه… آها، شکار پیدا شد. اون شنل مشکی رو دیدی؟ بانک دار با برشی از فضای میهمانی به مثابه مشتی از خروار فضای لندن در اوایل قرن مواجه اما در حقیقت، این گوینده و شنونده اند که از دیگران متمایز می شوند و جایگاهشان هنگام صحبت درباره ی میهمانها، این تمایز را تشدید می کند.

بیشتر بخوانید :فیلم خانه ای روی آب

به تدریج، این تمایز و تفاوت را میان همین دو شخصیت نیز می گوینده یعنی رد مارک با گفتن این حرف ها سعی دارد خود را بیش از پیش به کیت نزدیک کند و در واقع، دختر را به همان فضایی که او از آن گریزان است. خاستگاه اجتماعی کیت و تعلق عاطفی اش نسبت به ژورنالیست جوان یعنی مرتون – به نوعی سرگردانی او میان مصلحت اندیشی اقتصادی اجتماعی و میل درونی اش می انجامد. در نمایش این سرگردانی بیشتر کارایی دارد تا تصاویر سافتلی به عنوان فیلم چرا که وضعیت کیت در آغازین فیلم بالهای کبوتر و پیش از ورود شخصیت میلی به ماجرا، مسیری را پیش روی فیلم بالهای کبوتر قرار داده که به نحو اجتناب ناپذیری فردی است.

فیلم 400 ضربه
بیشتر بخوانید

در این فیلم نامه نویس – حسین امینی تا حد زیادی بر کمیت متمرکز می شود و از پرداختن به ویژگیهای طرف دیگر ماجرا – یعنی مرتون بازمی ماند. به همین دلیل است که بر خلاف داستانهای جیمز، فیلم بالهای کبوتر چندان از آن فضای سرد و خنثی پیروی نمی کند. شخصیت کیت به عنوان نمونه ی دختر آزاد انگلیسی که به دنیای جدید روابط انسانی گذاشته و تلخی ناشی از ناپایداری آن را هم پذیرفته، در کنار شخصیت میلی قرار می گیرد که دوستی اش با کیت، رابطه اش با مرتون و تدریجی اش به مرگ، از او تصویری متناقض و در عین حال جذاب ساخته است.

آنچه در این میان کم رنگ تر جلوه می کند، رابطه ی میلی و مرتون است که با و تأنی کمتری به نمایش در می آید. در حالی که این رابطه به عنوان یکی از نقاط عطف فیلم بالهای کبوتر ، تأمل بیشتری را می طلبیده است. بهترین محمل فیلم بالهای کبوتر برای نمایش این رابطه ی سه نفره و نگاه هر یک از آنها رابطه، فصل جذاب رقص است که پیوستگی عاطفی، نیاز به تداوم دوستی و امکان ادامه ی این رابطه را به سادگی نشان می دهد. میلی با ته مایه ای از شخصیت داستان مشهور دیگر هنری جیمز یعنی دیزی میلر به نوعی برملا کنندهی تعارض، تناقض و بی انگیزه بودن شخصیت مرتون نیز هست.

بیشتر بخوانید : هنر ما قبل تاریخ

میلی همچون دیزی میلر، شخصیتی ایده آل، تکامل یافته و رو به مرگ است؛ در حالی که کیت احساسی برزخی، معلق و پذیرفتنی از خود بروز می دهد. او بخشی از تعلق اشرافی را از خود رانده و به دنیای یک روزنامه نگار جوان پا گذاشته است؛ اما نمی تواند میان دلبستگی عاطفی به میلی و رابطه اش با مرتون، تعادلی ایجاد کند. فصل مغازله ی نهایی، از این نظر به بهترین بخش فیلم بالهای کبوتر بدل می شود و در مجموعه تصاویر فیلم، جایگاهی خاص می کیت پس از گذراندن این سیر عاطفی و درونی، به نقطه ای رسیده که می تواند مهرش را به محبوبش ببخشد؛ اما نه زمانی که او به مردهای چون میلی می اندیشد.

فیلم احمد جوان
بیشتر بخوانید

ادواردو سرا، جلوه ای متعالی به این صحنه بخشیده است. گویی این بار کیت است که به مفهوم زن ایده آل نزدیک می شود؛ در حالی که وداع با محبوب را به عنوان یک واقعیت پذیرفته است. ویژگی دیگری که سبب می شود فیلم بالهای کبوتر را بر محور شخصیت کیت استوار بدانیم، مقوله ی بازیگری است أليس الیوت در نقش میلی، تأثیر خارق العاده ای بر بیننده نمی گذارد و تاحدی به تیپ های رایج آثار مشابه نزدیک می شود. لینوس روش در نقش مرتون، ضعف های شخصیتی نقشی را که بازی می کند، به حرکات و نگاهش تسری می دهد و روی هم رفته، بازی ناموفقی دارد.

شاید، مهم ترین عنصر فیلم بالهای کبوتر ، بازی روان هلنا بونهم کارتر در نقش کیت کروی باشد که در مجموعه ای هماهنگ و خلاقانه از نظر صدا، شناخت شخصیت و لهجهی مناسب، درک خوب خود را از نقش بروز می دهد. به طور مشخص، نگاه های سنجیده و مناسی و لحن تردید آمیز و مؤثرش در صحنه های مکالمهاش در آینه، قابلیت های او را به وضوح نمایان می سازد شاید این طور به نظر بیاید که او در نقش هایی از این دست، به واسطه ی سابقه اش تبحر یافته یا حتی به کلیشه تبدیل شده است.

اما وقتی نتیجه ی کارش را مثلا با کار بازیگری دیگر تحت رهبری کارگردانی نامدارتر مقایسه کنیم، دستاورد کار او را بهتر درک خواهیم کرد: چین کمپیون در اقتباس اخیرش از تصویر یک زن اثر هنری جیمز، بازیگر خوبی چون بیکول کیدمن را به کار می گیرد که به دهها دلیل از جمله انتخاب نادرست چهره، دکوپاژ نادرست (که فیلم بالهای کبوتر را به مجموعه ای از نماهای درشت چهره ی نیکول کیدمن تبدیل کرده بود)، اقتباس ناهنجار و بالاخره، بلند پروازی بیش از حد در نمایش جبروت اشرافیت پایان قرن نوزدهم.

بیشتر بخوانید : بهترین کتاب های ادبیات ترکیه

به نتیجه ی نامناسبی دست یافت. برعکس، در فیلمی چون فیلم بالهای کبوتر که سازنده اش نسبت به کمیون ادعای کمتری دارد، بازی بونهم کارتر به نحوی دلپذیر و از طریق واکنش های کنترل شده، شخصیت مردد کیت را به تصویر می کشد؛ موفقیتی به مراتب بیش از کار کیت وینسلت در تایتانیک بالهای کبوتر، برایندی است از کار حسین امینی (فیلم نامه نویس)، ادواردو سرا (فیلم بردار) و هلنا بونهم کارتر (بازیگر) که زیر سایهی هنری جیمز گرد آمده اند و کار خود را کم وبیش به درستی انجام داده اند.

نقد فیلم اعلام قرمز
بیشتر بخوانید

اما هنوز در میان فیلم های برگرفته از آثار هنری جیمز، به نام کارگردانی برنخورده ایم که موفق شده باشد خود را از زیر نام بزرگ نویسنده رها کند و به مرز «اقتباسی درخشان از هنری جیمز برسد.

پایان مقاله نقد فیلم بالهای کبوتر

نویسنده و منتقد سینما شاعر و رمان نویس حدود 15 سال تجربه نوشتن داستان کوتاه , کارگردانی و دستیار کارگردانی. و مدیر مجموعه بامدادی ها.