نقد و بررسی فیلم لوپر ( Looper )
Looper یک تجربه فوق العاده فیلم متحرک است. نه تنها یک “بسیار خوب” ، بلکه یک عالی. این برنامه در تمام سطوح ممکن ارائه می شود و اشتباهات آن اندک و جزئی است. این یک داستان علمی تخیلی/فانتزی هیجان انگیز با دوزهای درام سخت ، رویکردی تند است که تمایل هالیوود به فرمول را نفی می کند و یک فیلمنامه هوشمندانه است که با دقت و توجه به جزئیات طراحی شده است.
لوپر برای نویسنده/کارگردان رایان جانسون ، نشان دهنده پیگیری شایسته تلاش های قبلی خود ، Brick و The Brothers Bloom است. این بهترین عنوان در فیلم شناسی چشمگیر است.
سفر در زمان یک مفهوم فانتزی است و بنابراین ، فقط تابع قواعدی است که نویسنده بر آن تحمیل کرده است. اکثر فیلمسازانی که از آن استفاده می کنند به کلیشه ها متوسل می شوند و زمان زیادی را با دقت در نظر نمی گیرند که چه عواقبی می تواند داشته باشد. این در مورد لوپر صادق نیست.
اگرچه نمی توان تفسیر جانسون از سفر در زمان را بیش از هر گونه دیگری “واقع بینانه” دانست ، اما چنین احساسی دارد. قوانینی وجود دارد که فیلمنامه آنها را نقض نمی کند. مهمتر از همه ، به “پیچ و تاب” هایی که آنقدر رایج شده اند که دیگر تعجب آور نیستند ، متوسل نمی شود.
داستان سفر لوپر در زمان گذشته به اندازه کافی برای احساس صحت و سقم بدون جزئیات جزئیات درگیر شده است. این فیلم شخصیت های بسیار پیشرفته ، کنش و تعلیق فراوان ، حداقل یک سکانس ضرب وشتم خونین ، مجموعه ای از ابهامات اخلاقی و پایانی را ارائه می دهد که ناامید کننده نیست. از نظر فکری رضایت بخش و از نظر احساسی قوی است. این یک داستان قانع کننده است که به بهترین شکل قابل تصور روایت می شود ، و بدون شک آن را در میان بهترین های سال قرار می دهد.
اکثر اقدامات در کانزاس ، حدود 2044 اتفاق می افتد. جهان با آنچه امروز است متفاوت نیست. شهرها بزرگتر و کثیف تر هستند ، اما زندگی روستایی تقریباً یکسان است. هنوز مزارع ذرت ، خانه های مجردی و تکه هایی برای خرد کردن چوب وجود دارد. عنصر جنایتکار در حال قدرت گرفتن است ، اما آنها قدرت ظالمانه ای ندارند که در آینده 30 سال به دست خواهند آورد. در اوایل دهه 2070 ، سفر در زمان کشف شد ، اما غیرقانونی است و فقط توسط قوی ترین جنایتکاران مورد استفاده قرار می گیرد. از آنجا که اجساد در آینده قابل دفع نیستند ،
فیلم لوپر
کسانی که از اتحادیه ها مضحک هستند با گراز بسته می شوند و به زمان 2044 باز می گردند ، جایی که توسط یک “حلقه” با اسلحه شکاری ملاقات می کنند. او کار را به پایان می رساند ، پاداش خود را می گیرد (میله های نقره به قربانی بسته شده است) و منتظر مأموریت بعدی خود می ماند. هنگامی که تصمیم برای قطع تماس لوپر گرفته می شود ، نسخه بعدی او برای حذف ارسال می شود (“بستن حلقه”). هنگامی که او این کار را انجام داد ، ساعت 30 سال عمر می گذرد.
جو (جوزف گوردون لویت) یک بازیگر لوپ است. در واقع ، او فقط یک بازیگر لوپ نیست ، او یکی از بهترین ها در اصطبل کوچکی است که توسط آقا باند (جف دنیلز) اداره می شود. با این حال ،
زمانی می رسد که جو مرتکب اشتباه می شود و دوست (پل دانو) را که گم کرده است پناه می دهد. بلافاصله پس از آن ، به جو وظیفه ای داده می شود که او را با شخص آینده خود (بروس ویلیس) رو در رو می کند. وقتی تردید می کند ، پیر جو او را ناک اوت می کند و فرار می کند.
این امر جو را در وضعیت بدی قرار می دهد. مگر اینکه او به سرعت مسائل را اصلاح کند ، نه تنها در آینده ، بلکه در زمان حال نیز مرده است. یک گفتگوی کوتاه با پیر جو به او سرنخ هایی در مورد اهداف خود پیر و مکانی که او در نهایت به آنجا می رود ، می دهد. بنابراین جو به آنجا سفر می کند ،
نه برای محافظت از سارا (امیلی بلانت) ، زن صاحب خانه ، یا پسرش ، سید (پیرس گاگنون) ، بلکه برای متوقف کردن پیر جو و بازگرداندن زندگی او. و او در هر رویارویی یک مزیت مشخص دارد: او می تواند خود آینده خود را بکشد اما پیر جو نمی تواند متقابلاً پاسخ دهد.
بحث در مورد لوپر با هر جزئیاتی مستلزم آشکارسازی تحولات کوچک و بزرگ است که بهتر است به تنهایی کشف شود. داستان یک هزارتوی پیچ و خم نیست ، اما لزوماً قابل پیش بینی نیست و چند شگفتی واقعی وجود دارد که موثر عمل می کنند زیرا در زمینه روایت منطقی هستند ، نه به این دلیل که برای تحریک به سمت ما پرتاب شده اند.
یک واکنش عنصر سفر در زمان منجر به مواردی از سردرگمی جزئی می شود ، اما ، به ویژه برای کسانی که با این شاخه از داستان های علمی تخیلی/فانتزی آشنا هستند ، بسیاری از آنچه اتفاق می افتد منطقی است ، به این معنی که طبق قوانین جانسون تعیین می شود.
فیلم لوپر
نظر من درباره جوزف گوردون لویت به عنوان یک بازیگر با هر بازی جدید در حال افزایش است و علیرغم اینکه تحت پروتزهای عجیب و غریب صورت قرار گرفته است تا او را بیشتر شبیه “بروس ویلیس” جلوه دهد ، این نیز از این قاعده مستثنی نیست. توانایی و دامنه او همچنان تحت تأثیر قرار می گیرد. این نقش آسان نیست.
مستلزم این است که او بیشتر فیلم را به عنوان ضدقهرمان بگذراند. او بالاخره یک قاتل خونسرد است و از این نظر خوب است. با وجود این ، ما با او ارتباط برقرار می کنیم ، زیرا دانه های چیزی نجیب تر شروع به جوانه زدن می کند.
بروس ویلیس شایسته صدور صورتحساب دوم است. این فیلم گوردون لویت است. نقش ویلیس ، اگرچه تعیین کننده است ، اما کوچکتر است. با فیلم هایی مانند این و Moonrise Kingdom ، به راحتی می توان زباله های دور ریخته شده مانند نور سرد روز را بخشید. در بیشتر موارد ، بازی ویلیس در لوپر دراماتیک است ،
اما او فرصتی برای ضربه زدن به الاغ بزرگ پیدا می کند. یکی از نقاط قوت لوپر این است که به ویلیس ، مانند گوردون لویت ، فرصت های متنوعی برای عبور از کلیشه ها می دهد.
نه تنها سکانس های اکشن بلکه صحنه هایی با قدرت نمایشی شدید در اختیار او قرار می گیرد. لحظه ای وجود دارد که ممکن است از پیر جو متنفر باشید اما همانطور که ویلیس بیان کرده است ، شاید بیش از این که از خود متنفر باشد. و با آن نفرت یک درک نگران کننده ایجاد می شود.
بقیه بازیگران متشکل از بازیگران فرعی هستند که کارهای فوق العاده ای را در ظاهر انجام می دهند که از چند صحنه (پل دانو) تا بخش قابل توجهی از مدت زمان اجرا (امیلی بلانت) متفاوت است.
عملکرد ضعیفی پیدا نمی شود. جف دنیلز به عنوان سرپرست سندیکا به طرز شگفت انگیزی موافق است و پیپر پرابو به عنوان یک قلابدار/برنده کن دلسوز که به شیوه های مختلف با جو و خود بزرگترش تعامل دارد. امیلی بلانت ممکن است جذاب ترین خردکن چوب در تاریخ فیلم های متحرک باشد.
برای من ، یک فیلم عالی فیلمی است که در آن همه عناصر به خوبی انجام شده باشد. آنها مانند یک سمفونی با هم ترکیب می شوند. اینجا قضیه همین است. فیلمنامه هوشمندانه و هوشمندانه است. این علاقه من را برانگیخت و من را درگیر خود کرد. شخصیت ها به خوبی گردآوری شده اند و قدرتمند به تصویر کشیده شده اند.
بسیاری از اقدامات و تعلیق ، و حتی کمی طنز و عاشقانه در هم آمیخته است. برخی از سوالات عمیقاً نگران کننده وجود دارد که هیچ پاسخی آسان ندارند. (یادآور فرضیه سفر در زمان هستم: اگر می توانستید به سال 1889 سفر کنید و کنار یک تخت کودک حاوی آدولف هیتلر بایستید ، آیا می توانید نوزاد را خفه کنید؟)
فیلم لوپر
جهت هنری چشمگیر است و دنیایی آینده نگر را می شناسد که در عین حال متفاوت است. به همه اینها یک عنصر احساسی قوی دارد. لوپر همان کاری را انجام می دهد که سینمای درجه یک باید انجام دهد: منحرف ، سرگرم کننده و غنی می شود. این بر جهان بینی من یا شیوه زندگی روزمره من تأثیر نمی گذارد ، اما به زودی آن را فراموش نمی کنم و از دیدن آن سپاسگزارم.
پایان مقاله نقد و بررسی فیلم لوپر ( Looper )
مجله نگاه
بیشتر بخوانید:
۱۳ نقل قول الهام بخش از لس براون | چگونه یک فیلمبردار شویم | بهترین فیلم های چارلی کافمن | نقد فیلم حرکت ناگهانی ممنوع | مُرداب ژرف تناقض | نقد فیلم این گروه خشن | فیلم خشم مردانه | نقاشی دوشیزگان آوینیون | نقد فیلم خیابان ترس | نقد فیلم جاده یخی | نقد فیلم مورتال کمبت |