صفحه اصلی > سینما : نقد فیلم naked
ads

نقد فیلم naked

فیلم naked

نقد فیلم naked

(فیلم naked) اثری است تلخ و گزنده که پیرامون زیست تباه و نکبت بار شخصیت اصلی خود (جانی _ دیویدتیولیس) پرسه میزند. اثرِ شخصیت‌محور (مایک‌لی) را به طیف وسیعی نمیتوان پیشنهاد داد چرا که اصولا ممکن است فیلمی دوست داشتنی و حتی قابل تماشا نباشد، عریان آگاهانه از ایجاد سمپاتی پرهیز میکند، فیلمنامه‌ای پر فراز وفرود و به طبع ، داستانِ قابل تعریفی هم ندارد و سکانسهای شاد و مفرحش نیز در برابر حجم انبوهی از سکانسهای تاریک و مایوس کننده آن،

بسیار ناچیز هستند… اما با تمام این اوصاف عریان اثر ارزشمند و قابل توجه ای است که دیدنش برای عاشقان سینما و از آن مهمتر عاشقان تنهایی و سکوت و البته (جنون) واجب است .درونمایه فیلم naked بر فردیت و اهمیت آن درجامعه مدرن کنونی تاکید میکند. فردیتی که اگرچه درتضاد با باورهای رایج است اما مایک لی شخصیتی عجیب و دور از شمایل آدمیزادی را خلق نموده و بدون مماشات یا باج دادن به مخاطب ،تا به انتها پای اوایستاده و اصطلاحا ، پشت ِاین فردیت عجیب را خالی نمیکند.

نخستین سکانس از عریان همچون دریچه ای میان جهان نا امن و دهشتناک اثر با ذهن و قلب مخاطب ، بیرحمانه بر او میتازد. دوربین به عنوان شاخص‌ترین ابزارِ کارگردان، با تکنیک روی دست به سرعت به جانی و زنی فاحشه نزدیک میشود. لرزش های پیاپی دوربین و فاصله ای که لنز آن با سوژه ها برقرار میکند (در ابتدا با فاصله از آنها قرار میگیرد و ناگهان به آنها نزدیک شده و اندازه نما را بسته میکند) مخاطب را بواقع شوکه میسازند، مخاطبی که در این لحظات هیچگونه شناختی نسبت به سوژه های داخل قاب نداشته و تنها شاهد یک آمیزش جنسی به شکلی وحشیانه و تجاوز گونه است ،

موقعیت این رخداد هراس انگیز هم در نوع خود جالب است : کوچه ای خلوت با نورپردازی که تاریکی بر تمام نقاط حاکم است و منبع نور تنها بر سوژه ها میتابد : چرا که فیلم naked اساسا در مورد جانی ،افکارش ، جهان بینی ها و کنش و واکنش های شخصیتی اوست . سکانس با فرار جانی و زن فاحشه به دو سمت مختلف و گریختن هردو از مهلکه به پایان میرسد. گویا جانی به خواسته خود رسیده و دلیلی برای ماندن ندارد . بُعد حیوانی را ارضا نموده و ادامه راه را در جایی دیگر جستجو میکند.

فیلم naked

فیلم naked

همانطور که در ابتدا نیز اشاره شد عریان پیرامون زیست جانی است، در دقایق ابتدایی و پس از ورود جانی به شهری جدید و پیگیری او برای ملاقات با دوست دختر خود (لوئیس) گمان میرود پیرنگ اثر پیرامون رابطه این دو و فراز و فرود های آن باشد اما در ادامه شاهد موقعیتهایی گوناگون هستیم که در تمامی آنها افرادی برای دقایقی وارد زندگی جانی شده و در ادامه نیز پرونده حضور آنها بسته میشود و این مسیر با ورود افراد دیگر ادامه می یابد،

نقد فیلم خانه بازی ها
بیشتر بخوانید

درواقع پیرنگ حالتی (اپیزودیک) به خود گرفته و آشکارا حضور جانی در تمام آنها بعنوان نقطه اشتراک اپیزودها درنظر گرفته میشود. عریان شامل نمایش موقعیتهایی گوناگون ، با افرادی مختلف میشود که همگی در راستای شناساندن بیشتر و بهتر جانی کارکرد دارند .

مایک‌لی آگاهانه سعی میکند تا درام را به شیوه معمول پیش نبرد. اگرچه در عریان با شخصیتی مواجه هستیم غیرعادی و تک افتاده ، اما مایک لی در پی آن است تا نگاه بی طرفی به زندگی او داشته باشد و به ورطه شعار دادن و احیانا پند آموزی( روشی سهل که ممکن است باب میل مخاطب کلیشه پسند هم باشد) نیفتد،

به همین دلیل عریان تلاش نمیکند تا مشکل جانی را ریشه یابی کند ، در عریان خبری از مرز بندی های رایج نیست، اصولا در عریان با فیلمی طرف نیستیم که در انتها ، جامعه یا گذشته جانی را در فلاکت امروزش مقصر بداند، مایک لی تنها به نمایش چند روزه ای از زیست هدر شده جانی میپردازد، بدون مماشات و با بیرحمی گزنده مخاطب را با شخصیتی عجیب آشنا میکند و تنها روایت چنین زیستی را وظیفه خود میداند.

جانی به معنای واقعی کلمه ترحم برانگیز است. تحصیلات دانشگاهی دارد (روانشناسی)، مغزش انباری از اطلاعات و مفاهیم علمی / اعتقادی / جامعه شناسانه /فلسفی و… است . به مطالعه علاقه دارد و در صورت یافتن اندک زمانی از مطالعه دریغ نمیکند. جانی یک هدر شده است.(سکانس گپ زدن ابتدایی جانی با همخانه لوئیس را به یاد آورید : جانی پر حرف ،

بدبین، دارای وسواس فکری است و‌ به اعتقادش زندگی دیگران بیهوده و‌پوچ است ! بر خلاف همخانه لوئیس که دختری است ولنگار که تنها در لحظه زندگی میکند و رابطه اش با جانی وابسته به سکس و لذت شهوانی است و اصلا به کلام جانی اهمیتی نمیدهد).

شهروندی که طبیعتا میتوانست با انتخاب یک زندگی با ثبات به مانند دیگران ادامه حیات دهد، شغلی انتخاب کند، خانواده تشکیل دهد و زندگی را با رسیدگی به امور روزانه سپری کند. جانی حتی در مرتبه ای بالاتر میتوانست از دانش و آگاهی خود در جهت آموزش و ارتقا دیگران نیز بهره گیرد.

مغز جانی همچون یک هارد چند ترابایتی است که انواع و اقسام دیتا در آن یافت میشود. جانی از توانایی کلامی مناسبی هم برخوردار است و میتواند به راحتی با اقشار مختلف هم صحبت شود.
اما مشکل اصلی در آن است که جانی دقیقا مسیر خلاف زندگی عادی را برگزیده است. بی خانمان است .شغلی ندارد. از هوش و استعدادش تنها به منظور گذراندن وقت (هم کلام شدن با دیگران) بهره میبرد و اصولا زندگی نمیکند.

فیلم ام
بیشتر بخوانید

فیلم naked

فیلم naked

جانی گویا به کائنات و انسانهای پیرامون خویش دهان کجی نموده و خانه به دوشی و ول گردی را پیش میگیرد. جانی دچار یاس فلسفی است، فردی که بهترین دوران زندگی را در پی کسب علم و دانش گذاشته است اما در عمل هیچگونه بهره برداری مفید و قابل توجه ای از آن نمیکند، چرا که در جهان بینی شخصی همچون جانی ،

زندگی به گذران وقت و هم صحبتی با دیگران و تامین نیازهای غریزی خلاصه میشود . مسئله جالب توجه آن است که جانی به شکلی خود آگاه ،هیچگونه تلاشی برای برون رفت از این آشفته بازار ندارد، اعتقادش همین است و به این دهان کجی نمودن ایمان دارد .
آشکارا جانی در چنین موقعیت غیر قابل تحملی تنها به فکر تامین نیازهای اولیه خود است: غذایی برای خوردن، مکانی برای استراحت و جنس مخالفی برای ارضا نیازهای جنسی!

پس به همین دلیل مایک‌لی در میزانسن های خود از رنگ های خاکستری ، سیاه ، قهوه‌ای بهره میبرد. نماهای عریان چه داخلی باشند و چه خارجی ،غالبا شامل این سه رنگ میشوند، همانگونه که عریان تماما حول محور نکبت و خفقانی است که بر زندگی جانی چنگ انداخته است پس طبیعتا رنگهایی گرم و جاندار و نشاط آور همچون قرمز، زرد ، آبی و ….. نیز جایی در بافت بصری ندارند، رنگ بندی که در تمام جزییات همچون پوشش شخصیتها‌ ، وسائل خانه و اماکن مختلف ، رنگ در و دیوار ساختمانها و وسایل نقلیه هم رعایت میشود تا عریان همچون دایره بسته ای از رنگ های تیره و دلمرده باشد.

فیلم naked علاوه بر بحث رنگ شناسی ، از نماهایی مهندسی شده و جذاب نیز بهره میبرد: آشکارا بنا به شرایط متفاوت جانی ، فیلم naked شامل نماهایی تکنفره از او در خیابان، کافه و… میشود. نماهایی با کارکردی فرمال که حسی از یک ویرانه یا یک ناکجا آباد را به مخاطب القا میکنند، گویا تمام شهر و ساکنان آن در تنهایی و انزوا جانی شریک میشوند.
گویا جانی همچون روحی پرسه زنان در نقاط مختلف جا به جا میشود و با شخص یا مکانی دلبستگی پیدا نمیکند.

مایک لی تنها به نماهای تکنفره بسنده نمیکند و در سایر موارد نیز چشم مخاطب را به چالش میکشد :
نمایی را به یاد آورید که جانی در کنار خیابان ایستاده و چشمان فرصت طلب او به مانند همیشه مشغول نظاره رفت و آمد دیگران است، نمایی که به مخاطب گوشزد میکند جانی تنها در پی یافتن فردی است تا اندک لحظاتی با او وقت گذرانده و پس از آن سوژه تازه ای برا خود شکار کند.

فیلم 13th
بیشتر بخوانید

در نمایی از عریان ، قاب به دو نیمه مساوی تقسیم میشود: جانی و دختری ولگرد را به شکل تمام قد در قاب داریم (سمت راست قاب ) و در سمت چپ قاب دو سگ خیابانی حضور دارند. نمایی که بر تشابه میان زیست انسان و حیوان اشاره میکند، مایک لی تاکید میکند انسانی همچون جانی و همراه بی خانمان او بواقع تفاوتی با حیوانات خیابانی ندارند، هردو تنها به فکر خوردن، خوابیدن و آمیزش جنسی هستند، هردو در پایین ترین مرتبه از زندگی و درموضع حقارت و ضعف. به واقع هردو عریان و بی پناه و آسیب پذیر .

نمای درخشان دیگر نمایی لانگ شات است که جانی بدون حرکت در قاب به شکل ایستاده حضور دارد، دختر و پسر بی خانمان مشغول نزاع با یکدیگر هستند و پس از یک دور چرخیدن اطراف جانی ، قاب را ترک میکنند. جانی همچنان در قاب باقی مانده و حضور یک بی خانمان دیگر در پس زمینه قاب ، مه نیمه غلیظ و ساختمانهای قدیمی و بی سکنه همگی یادآور وخامت اوضاع و انزوا و تک افتادگی همیشگی جانی میشوند. جانی گویا متعلق به شخص یا مکان خاصی نیست و با هر رخداد پیرامونش اوست که تنها میماند .

نمای دیگر که بازهم بر شرایط آشفته جانی اشاره میکند نمایی است که دوربین از پشت پنجره اتاق ، جانی و زنی فاحشه را حین آمیزش جنسی به تصویر میکشد. در این نما گویی جانی و همراهش در محیطی تنگ و بسته و خفقان آور به شکلی کاملا غریزی و فاقد حس شور و عشق انسانی مشغول فعالیت هستند . فقدان عاطفه و عشق نیز یکی از معضلات مهم جانی بشمار میرود.
در بخش مربوط به آشنایی جانی با یک نگهبان شیفت شب نیز شاهد نمایی هستیم که بازهم نشان از احوال کلی جانی دارد:

نمایی دونفره از او و نگهبان که هردو سوژه در اتاقی کاملا تاریک هستند، تاریکی قاب دقیقا همراستا با مضمون دیالوگ های رد و بدل شده کارکرد دارد، دیالوگها مربوط به بدبینی و ناامیدی جانی از عاقبت کائنات است. او از وقوع آخرالزمان و نشانه های آن خبر میدهد(همچون فاجعه چرنوبیل) و همچنین معتقد است زندگی بعد از وقوع آخرالزمان نیز ادامه خواهد داشت!

نقد فیلم فرار از موگادیشو
بیشتر بخوانید

تلفیق وجه سمعی و بصری این نما ( تاریکی قاب و دیالوگهای نا امیدانه) سایر اعمال غیر منطقی جانی را توجیه میکند. جانی همزمان خود را آگاه به امور و بالاتر از سایرین میداند ، اما تنها به حرف زدن و ارائه طوطی وار دانش خود بسنده میکند، بدون آنکه تاثیری گذارد و یا احیانا تاثیری بپذیرد.

مایک لی اما همانطور که درابتدا نیزاشاره شدقصد پند آموزی یا ریشه یابی مصائب شخصیت عجیبش را ندارد پس به همین منظور فرجامی را درنظر میگیرد که از اثر بیرون نزده و متناسب با فرم روایی آن معنا پیدا میکند.
جانی در انتهای کار پس از گشت و‌گذار درشهر ،پس از هم نشینی و هم کلامی با افرادی از طبقات مختلف جامعه و پس از تکرار همیشگی فلسفه بافی های خود از جهان پیرامون و پیش بینی آینده ، در نهایت کتک خورده،

مورد سرقت واقع شده و بی پناه و بدون هدف، (فیلم naked) همچون همیشه به مسیرش ادامه میدهد تا شاید بتواند برای یک روز دیگر به زیست پر چالش خود ادامه دهد. از دیدگاه مایک لی هر عمل را عکس العملی است. پس اگر جانی در آغاز فیلم پس از سکسی تجاوز گونه و بیرحمانه از مهلکه میگریزد در پایان سفرش به شکلی قرینه‌وار قربانی میشود

(کتک خوردن از نصاب پوستر و به سرقت رفتن کیف او که تنها سرمایه زندگی اوست) وبه نوعی تاوان خطا ابتدایی را میپردازد، نما پایانی به واقع مشابه سکانس آغازین است: در نمایی لانگ، جانی را در قاب داریم که خسته ، زخمی و بی پناه به سمت دوربین در حرکت است .

جانی همان شخصیت آغازین است . جایی را برای ماندن، کسی را برای دوست داشتن و شغلی را برای انجام دادن درنظر نداشته و تنها پیش میرود . مایک لی در اثر خود جانی را فیلم naked و ضعیف و ترحم برانگیز ترسیم میکند . چه زمانی که برای ملاقات با دوست دختر خود به شهر دیگری نقل مکان میکند و چه زمانی که او را ترک میگوید. جانی عریان بودن را برمیگزیند و گویا هیچ اراده ای نمیتواند او را از این عریانی رهایی بخشد .

امتیاز : 9

فیلم naked

فیلم naked

پایان مقاله نقد فیلم naked

اینستاگرام رضا حقی

دیدگاهتان را بنویسید

3 + 14 =