صفحه اصلی > بیوگرافی/مشاهیر : زندگینامه جرج واشنگتن
ads

زندگینامه جرج واشنگتن

جرج واشنگتن

زندگینامه جرج واشنگتن : 

جورج واشنگتن ، پدر بنیانگذار ایالات متحده ، ارتش قاره را در جنگ انقلاب به پیروزی رساند و اولین رئیس جمهور آمریکا بود.

جورج واشنگتن کی بود؟

جورج واشنگتن صاحب یک مزارع ویرجینیا بود که در طول جنگ انقلاب آمریکا به عنوان ژنرال و فرمانده کل ارتش های استعمارگر فعالیت می کرد و بعداً اولین رئیس جمهور ایالات متحده شد و از 1789 تا 1797 خدمت کرد.

زندگی اولیه و خانواده

واشنگتن در 22 فوریه 1732 در شهرستان وست مورلند ، ویرجینیا متولد شد. او بزرگترین فرزند شش فرزند آگوستین و مری بود که همه آنها در بزرگسالی زنده ماندند.

این خانواده در نهر پاپ در شهرستان وست مورلند ، ویرجینیا زندگی می کردند. آنها از اعضای مرفه متوسط “طبقه متوسط” ویرجینیا بودند.

واشنگتن می تواند حضور خانواده وی در آمریکای شمالی را از پدربزرگش ، جان واشنگتن ، که از انگلستان به ویرجینیا مهاجرت کرده است ، ردیابی کند. این خانواده در انگلستان دارای تمایز خاصی بودند و توسط هنری هشتم زمینی به آنها اعطا شد.

اما بسیاری از ثروت خانواده در انگلستان تحت حکومت پوریتانی الیور کرامول از بین رفت. در سال 1657 ، پدر بزرگ واشنگتن ، لارنس واشنگتن ، به ویرجینیا مهاجرت کرد. تا زمان تولد پدر واشنگتن ، آگوستین ، در سال 1694 ، اطلاعات کمی در مورد خانواده در دسترس است.

آگوستین واشنگتن مردی جاه طلب بود که زمین می گرفت و مردم را به بردگی می گرفت ، آسیاب می ساخت و توتون می کشت. برای مدتی علاقه ای به افتتاح معادن آهن داشت. او با همسر اولش جین باتلر ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. جین در سال 1729 درگذشت و آگوستین در سال 1731 با مری بال ازدواج کرد.

کوه ورنون

در 1735 ، آگوستین خانواده را از رودخانه Potomac به خانه دیگری در واشنگتن منتقل کرد ، Little Hunting Creek Plantation – که بعداً به Mount Vernon تغییر نام داد.

آنها دوباره در سال 1738 به مزرعه فری در رودخانه Rappahannock ، مقابل فردریکسبورگ ، ویرجینیا نقل مکان کردند ، جایی که واشنگتن بیشتر دوران جوانی خود را در آنجا گذراند.

دوران کودکی و تحصیل

اطلاعات کمی در مورد دوران کودکی واشنگتن وجود دارد ، که بسیاری از افسانه ها را به وجود آورد که بعداً زندگینامه نویسان برای پر کردن این فاصله تهیه کردند. از جمله این داستانها می توان به این نکته اشاره کرد که واشنگتن یک دلار نقره ای به پوتوماک انداخت و پس از قطع درخت گیلاس جایزه پدرش ، آشکارا به جنایت خود اعتراف کرد.

مشخص است که از هفت تا 15 سالگی ، واشنگتن به صورت خانگی آموزش دید و با سکستون کلیسای محلی و بعداً معلم مدرسه در ریاضیات عملی ، جغرافیا ، لاتین و کلاسیک انگلیسی درس خواند.

اما بیشتر دانش او در بقیه عمر خود از طریق آشنایی با جنگلداران و سرپرست مزارع بود. در اوایل نوجوانی ، او به پرورش دخانیات ، جمع آوری سهام و نقشه برداری تسلط داشت.

پدر واشنگتن در 11 سالگی درگذشت و او بخش برادر ناتنی اش ، لارنس شد ، که تربیت خوبی برای او داشت. لارنس وارث کشتزار کوچک هانتینگ کریک این خانواده بود و با آن فیرفکس ، دختر سرهنگ ویلیام فیرفکس ، پدرسالار خانواده مرفه فیرفکس ازدواج کرد. واشنگتن تحت سرپرستی او در جنبه های ظریف فرهنگ استعماری آموزش دید.

در سال 1748 ، هنگامی که او 16 ساله بود ، واشنگتن با یک گروه نقشه بردار در حال نقشه برداری از زمین در قلمرو غربی ویرجینیا بود. سال بعد ، با کمک لرد فیرفکس ، واشنگتن مأموریتی به عنوان نقشه بردار رسمی شهرستان کالپر دریافت کرد.

او به مدت دو سال مشغول بررسی زمین در شهرستانهای کالپر ، فردریک و آگوستا بود. این تجربه او را باهوش کرده و بدن و ذهن او را سخت کرده است. این امر همچنین علاقه او را به مالکیت زمین های غربی برانگیخت ، علاقه ای که در طول زندگی او با خرید زمینی سوداگرانه و اعتقاد به این که آینده ملت در استعمار غرب قرار دارد ، برانگیخت.

در ژوئیه 1752 ، برادر واشنگتن ، لارنس ، بر اثر بیماری سل درگذشت و او را وارث سرزمین واشنگتن کرد. تنها فرزند لارنس ، سارا ، دو ماه بعد درگذشت و واشنگتن رئیس یکی از برجسته ترین املاک ویرجینیا ، مونت ورنون شد. او 20 ساله بود.

او در طول زندگی خود کشاورزی را به عنوان یکی از شرافتمندترین مشاغل در اختیار داشت و بیشتر به کوه ورنون افتخار می کرد. واشنگتن به تدریج مالکیت زمین های خود را در آنجا به حدود 8000 هکتار افزایش می دهد

حرفه نظامی قبل از انقلاب

در اوایل دهه 1750 ، فرانسه و انگلیس در صلح بودند. با این حال ، ارتش فرانسه اشغال بسیاری از دره اوهایو را آغاز کرده بود و از منافع زمینی پادشاه ، به ویژه صید کننده های خز و مهاجران فرانسوی محافظت می کرد. اما مناطق مرزی این منطقه نامشخص و مستعد اختلاف بین دو کشور بود.

واشنگتن نشانه های اولیه رهبری طبیعی را نشان داد و اندکی پس از مرگ لارنس ، رابرت دینویدی ، فرماندار ویرجینیا ، جانشین واشنگتن را با درجه سرگرد در شبه نظامیان ویرجینیا منصوب کرد.

جنگ فرانسه و هند

در 31 اکتبر 1753 ، دینویدی واشنگتن را به فورت لوبیوف ، واقع در واترفورد فعلی پنسیلوانیا ، فرستاد تا به فرانسوی ها هشدار دهد که خود را از سرزمینی که انگلیس ادعا می کند ، خارج کنند. فرانسوی ها مودبانه قبول نکردند و واشنگتن با عجله به ویلیامسبورگ ، پایتخت استعمار ویرجینیا بازگشت.

دینویدی واشنگتن را با نیروهای خود به عقب فرستاد و آنها یک پست در Great Meadows ایجاد کردند. نیروهای کوچک واشنگتن به یک پست فرانسوی در فورت دوکن حمله کردند و فرمانده کولون دی ژامونویل و 9 نفر دیگر را کشتند و بقیه را اسیر کردند. جنگ فرانسه و هند آغاز شده بود.

ضدحمله فرانسوی ها واشنگتن و افرادش را به پست خود در گریت میدوز (که بعداً “نیازی قلعه” نامیده شد) برانگیخت. پس از محاصره یک روزه ، واشنگتن تسلیم شد و به زودی آزاد شد و به ویلیامزبورگ بازگشت و قول داد که قلعه دیگری در این منطقه احداث نخواهد کرد. رودخانه اوهایو

اگرچه کمی از دستگیری شرمسار بود ، اما از اینکه از خانه Burgesses تشکر کرد و نام او را در روزنامه های لندن ذکر کرد ، قدردانی کرد.

واشنگتن درجه افتخاری سرهنگ را دریافت کرد و در سال 1755 به ارتش ژنرال ادوارد برادوک در ویرجینیا پیوست. انگلیسی ها طرحی را برای حمله سه جانبه به نیروهای فرانسوی که به فورت دوکسن ، فورت نیاگارا و کرون پوینت حمله می کردند ، طراحی کرده بودند.

در طی این برخورد ، فرانسوی ها و متحدان هندی آنها براداک را کمین کردند ، که به شدت مجروح شد. واشنگتن با چهار سوراخ گلوله در شنل خود و دو اسب از زیر او به بیرون پرتاب شد و از آسیب نجات یافت. اگرچه او شجاعانه جنگید ، اما نمی توانست کم کاری کند تا بتواند عقب نشینی کند و ارتش شکست خورده را به محل امن بازگرداند.

بیوگرافی سیمون بولیوار
بیشتر بخوانید

فرمانده نیروهای نظامی ویرجینیا

در آگوست 1755 ، واشنگتن در 23 سالگی فرمانده تمام سربازان ویرجینیا شد. او برای گشت زنی و حفاظت از حدود 400 مایل مرز با حدود 700 نیروی مستعمراتی بی انضباط و قانونگذار استعمار ویرجینیا که مایل به حمایت از وی نبود ، به مرز اعزام شد.

این یک وظیفه ناامید کننده بود. در ماههای پایانی سال 1757 ، سلامتی او ناموفق بود و او با اسهال خونی به خانه فرستاده شد.

در سال 1758 ، واشنگتن در عملیات دیگری برای تسخیر فورت دوکن به وظیفه بازگشت. یک حادثه آتش سوزی دوستانه رخ داد که در آن 14 نفر کشته و 26 نفر از افراد واشنگتن زخمی شدند. با این حال ، انگلیسی ها توانستند یک فتح بزرگ را بدست آورند ، فورت دوکن را تسخیر کرده و دره اوهایو را تحت کنترل خود درآورند.

واشنگتن در دسامبر 1758 از هنگ ویرجینیا بازنشسته شد. تجربه او در طول جنگ عموماً ناامیدکننده بود ، زیرا تصمیمات کلیدی به آرامی گرفته شد ، حمایت ضعیف قانونگذار استعمار و افراد کم آموزش دیده بود.

واشنگتن برای دریافت کمیسیون از ارتش انگلیس درخواست کرد اما رد شد. در سال 1758 ، وی از مأموریت خود استعفا داد و ناامید به مونت ورنون بازگشت. در همان سال ، او وارد سیاست شد و به عنوان خانه ویرجینیا انتخاب شد.

جرج واشنگتن

جرج واشنگتن

مارتا واشنگتن

یک ماه پس از ترک ارتش ، واشنگتن با مارتا داندریج کاستیس ، بیوه ای ازدواج کرد که تنها چند ماه از او بزرگتر بود. مارتا ثروت قابل توجهی را برای ازدواج به ارمغان آورد: یک ملک 18000 هکتاری ، که واشنگتن شخصاً 6000 هکتار از آن را به دست آورد.

واشنگتن با این زمین و زمینی که برای خدمت سربازی خود اعطا کرد ، به یکی از ثروتمندترین صاحبان زمین در ویرجینیا تبدیل شد. این ازدواج همچنین دو فرزند خردسال مارتا ، به ترتیب جان (جکی) و مارتا (پتسی) را به ارمغان آورد که شش و چهار ساله بودند.

واشنگتن محبت زیادی به هر دوی آنها داشت و هنگامی که پتسی درست قبل از انقلاب درگذشت ، دلش سوخت. جکی در جریان انقلاب مرد و واشنگتن دو فرزندش را به فرزند خواندگی پذیرفت.

مردم برده شده

واشنگتن در دوران بازنشستگی خود از شبه نظامیان ویرجینیا تا آغاز انقلاب ، خود را وقف مراقبت و توسعه زمین های خود کرد ، در تناوب محصولات زراعی ، مدیریت دامداری و همگام با آخرین پیشرفت های علمی.

در دهه 1790 ، واشنگتن بیش از 300 نفر را به بردگی در مونت ورنون نگه داشت. گفته می شد که او از نهاد برده داری خوشش نمی آید ، اما واقعیت قانونی بودن آن را پذیرفت.

واشنگتن ، در وصیت خود ، نارضایتی خود را از بردگی آشکار کرد ، زیرا دستور داد که تمام مردگان برده خود پس از مرگ همسرش مارتا ، آزاد شوند. (با این حال ، این عمل سخاوتمندانه در مورد کمتر از نیمی از بردگان مونت ورنون اعمال می شد: این افراد برده دار متعلق به خانواده کاستیس پس از مرگ به نوه های مارتا داده شدند.)

واشنگتن عاشق اسب سواری ، شکار روباه ، ماهیگیری و دوچرخه سواری بود. او شش روز در هفته کار می کرد و اغلب کت خود را در می آورد و با کارگران خود کارهای دستی انجام می داد. او صاحب زمینی مبتکر و مسئول بود ، گاو و اسب پرورش می داد و از باغ های میوه اش مراقبت می کرد.

دندان ها

در مورد این واقعیت که واشنگتن در بیشتر زندگی بزرگسالان خود از دندان های مصنوعی یا پروتزهای مصنوعی استفاده کرده است ، صحبت های زیادی صورت گرفته است. در واقع ، نامه نگاری واشنگتن با دوستان و خانواده اش اشاره مکرری به دندان درد ، لثه های ملتهب و مشکلات مختلف دندان دارد.

در 24 سالگی واشنگتن یک دندان کشیده بود و در زمان افتتاحیه خود در 1789 فقط یک دندان طبیعی برای او باقی مانده بود. اما همانطور که برخی افسانه ها نشان می دهند دندان های کاذب او از چوب نبوده است.

در عوض ، دندانهای کاذب واشنگتن از دندانهای انسان – از جمله دندانهای افراد برده شده و دندانهای کشیده شده خود – از عاج ، دندان حیوانات و فلزات مختلف ساخته شده است.

به گفته برخی مورخان ، مشکلات دندانپزشکی واشنگتن ، احتمالاً بر شکل صورت او تأثیر گذاشته و ممکن است به رفتار آرام و مبهم او کمک کرده باشد: در طول کنوانسیون قانون اساسی ، واشنگتن تنها یک بار خطاب به افراد برجسته تجمع کرد.

انقلاب امریکایی

اگرچه قانون اعلامیه بریتانیا در سال 1763 – ممنوعیت شهرک های فراتر از آلژنیک – باعث تحریک واشنگتن شد و او با قانون تمبر 1765 مخالفت کرد ، اما او تا زمان اعتراض گسترده به قوانین تاونشند در 1767 ، نقش اصلی را در مقاومت فزاینده استعمار در برابر بریتانیا نداشت. به

نامه های او در این دوره نشان می دهد که او کاملاً با اعلام استقلال مستعمرات مخالف بود. با این حال ، تا سال 1767 ، او مخالف مقاومت در برابر آنچه او معتقد بود نقض اساسی توسط تاج و تخت حقوق انگلیسی ها است ، بود.

در سال 1769 ، واشنگتن قطعنامه ای را به مجلس Burgesses ارائه کرد که از ویرجینیا خواسته بود تا زمان لغو قوانین ، کالاهای انگلیسی را تحریم کند.

پس از تصویب قوانین اجباری در 1774 ، واشنگتن ریاست جلسه ای را بر عهده داشت که در آن تصمیمات Fairfax تصویب شد و خواستار تشکیل کنگره قاره ای و استفاده از مقاومت مسلحانه به عنوان آخرین راه حل شد. او در مارس 1775 به عنوان نماینده اولین کنگره قاره ای انتخاب شد.

فرمانده کل ارتش قاره

پس از نبردهای لکسینگتون و کنکورد در آوریل 1775 ، اختلاف سیاسی بین بریتانیای کبیر و مستعمرات او در آمریکای شمالی به درگیری مسلحانه تبدیل شد. در ماه مه ، واشنگتن با پوشیدن لباس نظامی به دومین کنگره قاره ای در فیلادلفیا سفر کرد و این نشان می دهد که او برای جنگ آماده است.

در 15 ژوئن ، وی به عنوان سرلشکر و فرمانده کل نیروهای استعمارگر علیه بریتانیای کبیر منصوب شد. طبق معمول ، او به دنبال فرماندهی نبود ، اما با رقابت جدی روبرو نشد.

واشنگتن به دلایل متعددی بهترین انتخاب بود: او از اعتبار ، تجربه نظامی و کاریزمای این شغل برخوردار بود و ماه ها به کنگره مشاوره می داد.

زندگینامه جنیفر انیستون
بیشتر بخوانید

یکی دیگر از عوامل سیاسی بود: انقلاب در نیوانگلند آغاز شده بود و در آن زمان ، آنها تنها مستعمرات بودند که مستقیماً ضربه استبداد بریتانیا را احساس کرده بودند. ویرجینیا بزرگترین مستعمره بریتانیا بود و نیوانگلند به حمایت استعمار جنوب نیاز داشت.

ملاحظات سیاسی و نیروی شخصیت را کنار بگذاریم ، واشنگتن لزوماً واجد شرایط برای جنگ با قدرتمندترین ملت جهان نبود. آموزش و تجربه واشنگتن در درجه اول در جنگ مرزی با تعداد کمی سرباز بود. او در سبک نبرد در میدان باز که توسط ژنرالهای بریتانیایی تمرین می شود ، آموزش ندیده است.

او همچنین هیچ تجربه عملی در مانور نیروهای بزرگ پیاده نظام ، فرماندهی سواره نظام یا توپخانه و یا حفظ جریان تدارکات هزاران نفر در این میدان را نداشت. اما او آنقدر شجاع و مصمم و باهوش بود که یک قدم از دشمن جلوتر می رفت.

واشنگتن و ارتش کوچکش در اوایل مارس 1776 با قرار دادن توپخانه در بالای بوستون ، در ارتفاعات دورچستر ، طعم پیروزی را چشیدند و انگلیسی ها را مجبور به عقب نشینی کردند. واشنگتن سپس نیروهای خود را به شهر نیویورک منتقل کرد. اما در ماه ژوئن ، فرمانده جدید بریتانیایی ، سر ویلیام هو ، با بیشترین نیروی اعزامی که انگلیس تا به حال اعزام کرده بود ، به مستعمرات رسید.

عبور از دلاور

در اوت 1776 ، ارتش انگلیس حمله ای را آغاز کرد و به سرعت شهر نیویورک را در بزرگترین نبرد جنگ تصرف کرد. ارتش واشنگتن شکست خورد و از تسلیم 2800 نفر رنج برد.

او دستور داد بقایای ارتش خود را به سمت پنسیلوانیا در امتداد رودخانه دلاور عقب نشینی کنند. با اطمینان از اینکه جنگ چند ماه دیگر تمام می شود ، ژنرال هاو سربازان خود را در ترنتون و پرینستون زمستان گذراند و واشنگتن را برای حمله در زمان و مکان دلخواه آزاد گذاشت.

در شب کریسمس ، 1776 ، واشنگتن و افرادش از آن طرف رودخانه دلاور بازگشتند و به مزدوران بی خبر هسی در ترنتون حمله کردند و تسلیم آنها شدند. چند روز بعد ، واشنگتن با اجتناب از نیرویی که برای نابودی ارتش او اعزام شده بود ، بار دیگر به انگلیسی ها حمله کرد ، این بار در پرینستون ، و آنها را متحمل شرمساری کرد.

پیروزی ها و شکست ها

استراتژی ژنرال هوو تسخیر شهرهای استعماری و جلوگیری از شورش در مراکز مهم اقتصادی و سیاسی بود. او هرگز این اعتقاد را کنار نگذاشت که وقتی آمریکایی ها از شهرهای اصلی خود محروم شوند ، شورش خاموش می شود.

در تابستان 1777 ، او حمله ای را علیه فیلادلفیا انجام داد. واشنگتن برای دفاع از شهر به ارتش خود رفت اما در نبرد براندیواین شکست خورد. فیلادلفیا دو هفته بعد سقوط کرد.

در اواخر تابستان 1777 ، ارتش بریتانیا نیروی بزرگی را به فرماندهی جان بورگویان در جنوب کبک به سراتوگا ، نیویورک فرستاد تا شورش بین نیو انگلند و مستعمرات جنوبی را تقسیم کنند. اما این استراتژی نتیجه معکوس داد ، زیرا بورگوین در نبرد ساراتوگا در دام ارتشهای آمریکایی به رهبری هوراتیو گیتس و بندیکت آرنولد گرفتار شد.

بدون حمایت هوو ، که نتوانست به موقع به او برسد ، بورگوین مجبور شد کل ارتش 6200 نفری خود را تسلیم کند. این پیروزی نقطه عطف بزرگی در جنگ بود زیرا فرانسه را تشویق کرد تا آشکارا با استقلال آمریکا متحد شود.

با همه اینها ، واشنگتن درس مهمی را کشف کرد: ماهیت سیاسی جنگ به اندازه درس نظامی اهمیت داشت. واشنگتن فهمید که پیروزی های نظامی به اندازه زنده ماندن مقاومت مهم است.

جرج واشنگتن

جرج واشنگتن

آمریکایی ها باور کردند که بدون شکست بریتانیا می توانند به هدف استقلال خود برسند. در همین حال ، ژنرال انگلیسی هاو به امید خفه کردن شورش به استراتژی تسخیر شهرهای مستعمراتی پایبند بود.

هاو نمی دانست که تصرف شهرهایی مانند فیلادلفیا و نیویورک قدرت استعمار را از بین نمی برد. کنگره فقط وسایل خود را جمع کرده و در جای دیگری ملاقات می کند.

دره فورج

تاریک ترین زمان برای واشنگتن و ارتش قاره در زمستان 1777 در Valley Forge ، پنسیلوانیا بود. نیروهای 11000 نفری وارد فصل زمستان شدند و طی شش ماه آینده هزاران نفر کشته شدند که بیشتر آنها بر اثر بیماری بودند. اما ارتش از زمستان هنوز سالم و در وضعیت نسبتاً خوب بیرون آمد.

فرماندهی بریتانیا با درک استراتژی خود برای تصرف شهرهای استعماری ، ژنرال هوو را جایگزین سر هنری کلینتون کرد. ارتش بریتانیا فیلادلفیا را برای بازگشت به شهر نیویورک تخلیه کرد. واشنگتن و افرادش چندین ضربه سریع به ارتش در حال حرکت وارد کردند و به جناح بریتانیا در نزدیک دادگاه مونموث حمله کردند. این رویار هرچند تاکتیکی بود ، اما ثابت کرد که ارتش واشنگتن قادر به نبرد در میدان باز است.

در باقی جنگ ، واشنگتن به حفظ انگلیسی ها در نیویورک اکتفا کرد ، اگرچه او هرگز ایده بازپس گیری شهر را به طور کامل کنار نگذاشت. اتحاد با فرانسه ارتش بزرگ فرانسه و ناوگان نیروی دریایی را به ارمغان آورده بود.

واشنگتن و همتایان فرانسوی او تصمیم گرفتند که کلینتون را رها کنند و به ژنرال انگلیسی چارلز کورنوالیس در یورک تاون ، ویرجینیا حمله کنند. کورنوالیس در مواجهه با ارتشهای مستعمره و فرانسه و ناوگان فرانسوی 29 کشتی جنگی در پشت سر ، تا آنجا که می توانست ایستادگی کرد ، اما در 19 اکتبر 1781 ، نیروهای خود را تسلیم کرد.

پیروزی جنگ انقلاب

واشنگتن به هیچ وجه نمی دانست که پیروزی یورک تاون جنگ را به پایان می رساند.

بریتانیایی ها هنوز 26000 سرباز داشتند که شهر نیویورک ، چارلستون و ساوانا را اشغال کردند ، به علاوه یک ناوگان بزرگ کشتی های جنگی در مستعمرات. در سال 1782 ، ارتش و نیروی دریایی فرانسه خارج شدند ، خزانه داری قاره خالی شد و اکثر سربازان وی چندین سال حقوق نگرفته بودند.

وقتی واشنگتن کنگره را متقاعد کرد که پاداشی پنج ساله برای سربازان در مارس 1783 متقاعد کند ، از یک شورش تقریباً اجتناب شد.

آمریکایی ها استقلال خود را به دست آورده بودند. واشنگتن به طور رسمی از سربازانش خداحافظی کرد و در 23 دسامبر 1783 ، وی ماموریت خود را به عنوان فرمانده کل ارتش استعفا داد و به کوه ورنون بازگشت.

واشنگتن به مدت چهار سال تلاش کرد تا رویای خود را برای از سرگیری زندگی به عنوان یک کشاورز جنتلمن برآورده کند و به مزارع مونت ورنون که بسیار مورد غفلت قرار گرفته بود توجه و توجه لازم را داشته باشد.

این جنگ برای خانواده واشنگتن گران تمام شده بود ، چرا که زمین ها نادیده گرفته شده بود ، هیچ گونه صادرات کالا وجود نداشت و پول کاغذی کاهش یافته بود. اما واشنگتن توانست ثروت خود را با کمک زمینی سخاوتمندانه کنگره برای خدمت سربازی خود تعمیر کند و بار دیگر سودآور شود.

بیوگرافی کمونیسم بزرگ فیدل کاسترو
بیشتر بخوانید

کنوانسیون قانون اساسی

در سال 1787 ، واشنگتن دوباره به وظیفه کشورش فراخوانده شد. از زمان استقلال ، جمهوری جوان بر اساس مواد کنفدراسیون ، ساختار حکومتی که قدرت را با دولتها متمرکز می کرد ، مبارزه می کرد.

اما ایالت ها متحد نبودند. آنها در مورد مرزها و حقوق ناوبری بین خود جنگیدند و از مشارکت در پرداخت بدهی جنگ ملت خودداری کردند. در برخی موارد ، قانونگذاران ایالتی سیاستهای مالیاتی استبدادی را بر شهروندان خود اعمال کردند.

واشنگتن از وضعیت امور به شدت نگران بود ، اما به آرامی به این نتیجه رسید که در این زمینه باید کاری کرد. شاید او مطمئن نبود که زمان مناسبی به این زودی پس از انقلاب برای ایجاد تغییرات اساسی در آزمایش دموکراتیک است. یا شاید به این دلیل که امیدوار بود از وی برای خدمت دعوت نشود ، غیرمتعهد ماند.

اما هنگامی که شورش شایس در ماساچوست شروع شد ، واشنگتن می دانست که برای بهبود دولت کشور باید کاری کرد. در سال 1786 ، کنگره کنوانسیون تصویب کرد که در فیلادلفیا برای اصلاح مواد کنفدراسیون برگزار می شود.

در کنوانسیون قانون اساسی ، واشنگتن به اتفاق آرا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. واشنگتن ، جیمز مدیسون و الکساندر همیلتون به این نتیجه رسیده بودند که نیاز به اصلاحات نیست ، بلکه یک قانون اساسی جدید است که به دولت ملی اختیارات بیشتری می بخشد.

در پایان ، کنوانسیون طرحی را برای دولت ارائه داد که نه تنها مشکلات فعلی کشور را برطرف می کند ، بلکه در طول زمان پابرجا خواهد بود. پس از تعلیق کنوانسیون ، شهرت و حمایت واشنگتن از دولت جدید برای تصویب قانون اساسی جدید ایالات متحده ضروری است.

مخالفان ، اگر سازماندهی نشده باشند ، شدید بودند ، اگرچه بسیاری از شخصیت های برجسته سیاسی آمریکا – از جمله پاتریک هنری و سام آدامز – دولت پیشنهادی را به عنوان تصرف قدرت محکوم کردند. حتی در ویرجینیا ، واشنگتن ، قانون اساسی تنها با یک رای تصویب شد.

جورج واشنگتن: ریاست جمهوری

واشنگتن که هنوز به امید بازنشستگی به کوه محبوب ورنون بازنشسته شده بود ، بار دیگر برای خدمت به این کشور فراخوانده شد.

در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1789 ، وی از هر رای دهنده ای به کالج الکترال ، تنها رئیس جمهور در تاریخ آمریکا که با تأیید یکسان انتخاب شد ، رأی گرفت. او در فدرال هال در شهر نیویورک ، پایتخت ایالات متحده در آن زمان سوگند یاد کرد.

واشنگتن به عنوان اولین رئیس جمهور به شدت آگاه بود که ریاست جمهوری وی برای همه مواردی که در پی آن قرار می گیرند ، پیش زمینه ای خواهد بود. او با دقت به مسئولیت ها و وظایف دفتر خود پرداخت و هوشیار بود تا از هیچ دربار سلطنتی اروپا تقلید نکند. به همین منظور ، او عنوان “آقای رئیس جمهور” را ترجیح داد ، به جای اسامی تحمیلی تر که پیشنهاد شد.

وی در ابتدا دستمزد 25000 دلاری کنگره را به عنوان دفتر ریاست جمهوری پیشنهاد نداد ، زیرا او قبلاً ثروتمند بود و می خواست از چهره خود به عنوان یک کارمند عمومی فداکار محافظت کند. با این حال ، کنگره او را متقاعد کرد تا جبران خسارت را بپذیرد تا تصور نشود که فقط مردان ثروتمند می توانند به عنوان رئیس جمهور خدمت کنند.

واشنگتن ثابت کرد که مدیر خوبی است. او خود را با برخی از افراد توانمند کشور محاصره کرد و همیلتون را به عنوان وزیر خزانه داری و توماس جفرسون را به عنوان وزیر امور خارجه منصوب کرد. او عاقلانه اختیارات را واگذار می کرد و قبل از تصمیم گیری به طور منظم با کابینه خود مشورت می کرد و به توصیه های آنها گوش می داد.

واشنگتن اقتدار وسیع ریاست جمهوری ، اما همیشه با بالاترین صداقت و قدرت را با خویشتنداری و صداقت اعمال می کرد. با انجام این کار ، او استانداردی را تعیین کرد که جانشینانش به ندرت به آن دست می یافتند ، اما استانداردی را تعیین می کرد که بر اساس آن همه در مورد آن قضاوت می شدند.

دستاوردهای

واشنگتن در دوره اول ریاست جمهوری خود مجموعه اقداماتی را پیشنهاد کرد که توسط وزیر خزانه داری همیلتون برای کاهش بدهی های کشور و وضع مالی مناسب آن ارائه شد.

جرج واشنگتن

جرج واشنگتن

دولت وی همچنین چندین معاهده صلح با قبایل بومی آمریکا ایجاد کرد و لایحه ای مبنی بر ایجاد پایتخت کشور در یک منطقه دائمی در امتداد رودخانه پوتوماک تصویب کرد.

شورش ویسکی
سپس ، در سال 1791 ، واشنگتن لایحه ای را امضا کرد که به کنگره اجازه می دهد مالیات بر ارواح تقطیر شده تعیین کند ، که اعتراضاتی را در مناطق روستایی پنسیلوانیا برانگیخت.

به سرعت ، اعتراضات به سرکشی گسترده از قوانین فدرال موسوم به شورش ویسکی تبدیل شد. واشنگتن با استناد به قانون شبه نظامیان 1792 ، شبه نظامیان محلی را از چندین ایالت فراخواند تا شورش را سرکوب کنند.

واشنگتن شخصاً فرماندهی را در دست گرفت و نیروهای خود را به مناطق شورش رساند و نشان داد که دولت فدرال در صورت لزوم برای اجرای قانون از زور استفاده خواهد کرد. این همچنین تنها باری بود که یک رئیس جمهور فعلی ایالات متحده نیروهای خود را به جنگ هدایت می کرد.

پیمان جی
در امور خارجی ، واشنگتن رویکرد محتاطانه ای در پیش گرفت و متوجه شد که ملت جوان ضعیف نمی تواند تسلیم دسیسه های سیاسی اروپا شود. در سال 1793 ، فرانسه و بریتانیای کبیر بار دیگر در جنگ بودند.

واشنگتن به اصرار همیلتون ، اتحاد آمریکا با فرانسه را نادیده گرفت و مسیر بی طرفی را دنبال کرد. در سال 1794 ، او جان جی را برای مذاکره درباره پیمانی (معروف به “معاهده جی”) به انگلستان فرستاد تا صلح با انگلیس را تأمین کند و برخی از مسائل مربوط به جنگ انقلاب را برطرف کند.

این اقدام خشم جفرسون را برانگیخت ، وی از فرانسوی ها حمایت کرد و احساس کرد که ایالات متحده باید به تعهدات معاهده خود عمل کند. واشنگتن توانست حمایت عمومی را از این پیمان بسیج کند ، که در تأیید مجلس سنا تعیین کننده بود.

اگرچه بحث برانگیز است ، اما با حذف قلعه های بریتانیا در مرزهای غربی ، ایجاد مرز مشخص بین کانادا و ایالات متحده ، و مهمتر از همه ، تأخیر در جنگ با بریتانیا و تأمین بیش از یک دهه تجارت و توسعه مرفه ، این معاهده برای ایالات متحده مفید واقع شد. کشور نوپایی که به شدت مورد نیاز است.

احزاب سیاسی

واشنگتن در تمام دو دوره ریاست جمهوری خود از افزایش حزب گرایی در داخل دولت و ملت ناراحت بود. قدرتی که به موجب قانون اساسی به دولت فدرال اعطا شده است ، تصمیمات مهمی اتخاذ می کند و مردم با یکدیگر متحد می شوند تا بر این تصمیمات تأثیر بگذارند. تشکیل احزاب سیاسی در ابتدا بیشتر تحت تأثیر شخصیت بود تا مسائل.

زندگینامه آدام درایور | زندگی شخصی و حرفه ای
بیشتر بخوانید

همیلتون به عنوان وزیر خزانه داری ، خواستار یک دولت ملی قوی و اقتصادی در صنعت بود. وزیر امور خارجه جفرسون می خواست دولت را کوچک نگه دارد و قدرت را بیشتر در سطح محلی نگه دارد ، جایی که آزادی شهروندان می تواند بهتر محافظت شود. او اقتصادی مبتنی بر کشاورزی را متصور شد.

کسانی که از دیدگاه همیلتون پیروی می کردند نام فدرالیست ها را گرفتند و افرادی که با این ایده ها مخالف بودند و تمایل داشتند به دیدگاه جفرسون متمایل شوند ، خود را جمهوری خواهان دموکرات نامیدند. واشنگتن با تحقیر حزب گرایی سیاسی اعتقاد داشت که اختلافات ایدئولوژیکی هرگز نباید نهادینه شود. او به شدت احساس می کرد که رهبران سیاسی باید آزاد باشند در مورد موضوعات مهم بدون محدودیت وفاداری به حزب بحث کنند.

با این حال ، واشنگتن نمی تواند کاری کند که توسعه احزاب سیاسی را کند کند. ایده آل هایی که توسط همیلتون و جفرسون ترویج شد ، یک سیستم دو حزبی ایجاد کرد که ماندگاری قابل توجهی داشت. این دیدگاه های متضاد نشان دهنده ادامه بحث بر سر نقش مناسب دولت بود ، بحثی که با تصویب قانون اساسی آغاز شد و امروز نیز ادامه دارد.

دولت واشنگتن بدون انتقاد از منتقدانش نبود که آنچه را که به عنوان کنوانسیون های زیاده خواه در دفتر رئیس جمهور می دانستند زیر سوال بردند. واشنگتن در دو دوره ریاست جمهوری خود بهترین خانه های اجاره ای را اجاره کرد و با یک اسب سواری که توسط چهار اسب کشیده شده بود حرکت می کرد و لباس های غنی و لباس های غنی در اختیار داشت.

پس از غرق شدن در تماس گیرندگان ، وی اعلام کرد که به جز پذیرش هفتگی برنامه ریزی شده برای همه باز است ، او فقط با قرار قبلی مردم را ملاقات می کند. واشنگتن بسیار باشکوه سرگرمی کرد ، اما در شام خصوصی و پذیرایی فقط به دعوت. برخی او را متهم کردند که مانند پادشاه رفتار می کند.

با این حال ، با توجه به ریاست جمهوری او ، نمونه ای برای افراد بعدی خواهد بود ، او مراقب بود از تله های سلطنت جلوگیری کند. در مراسم عمومی ، او با لباس نظامی و لباس پادشاهی ظاهر نمی شد. در عوض ، او طبق رسم معمول ، کت و شلوار مخمل مشکی با سگک طلا و موهای پودری پوشیده بود. شیوه محفوظ او بیشتر به دلیل سستی خود ذاتی بود تا هرگونه احساس شأن بیش از حد.

بازنشستگی

واشنگتن با تمایل به بازگشت به مونت ورنون و کشاورزی و احساس کاهش قدرت فیزیکی با افزایش سن ، از تسلیم شدن در فشار برای خدمت در دوره سوم امتناع کرد ، حتی اگر او احتمالاً با هیچ مخالفتی روبرو نمی شد.

با انجام این کار ، او دوباره به سابقه “اولین رئیس جمهور” بودن توجه داشت و تصمیم گرفت که انتقال مسالمت آمیز دولت را ایجاد کند.

آدرس وداع

واشنگتن در واپسین ماه های ریاست جمهوری خود احساس کرد باید به کشور خود آخرین پیمانه از خود را بدهد. او با کمک همیلتون ، سخنرانی خداحافظی خود را برای مردم آمریکا نوشت که در آن از شهروندانش خواسته بود که اتحادیه را گرامی داشته و از احزاب و اتحادهای دائمی خارجی اجتناب کنند.

در مارس 1797 ، او دولت را به جان آدامز واگذار کرد و به مونت ورنون بازگشت ، تصمیم گرفت آخرین سالهای خود را به عنوان یک کشاورز جوانمرد ساده زندگی کند. آخرین اقدام رسمی او عفو شرکت کنندگان در شورش ویسکی بود.

در بازگشت به کوه ورنون در بهار 1797 ، واشنگتن احساس آرامش و موفقیت را در خود احساس کرد. او دولت را در دستان توانمند ، در صلح ، بدهی های خود را به خوبی مدیریت کرده و مسیر رفاه را رها کرده بود.

او بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به امور و مدیریت مزرعه کرد. اگرچه تصور می شد که او ثروتمند است ، اما مالکیت زمین هایش فقط سود کمی دارد.

مرگ

در یک روز سرد دسامبر در سال 1799 ، واشنگتن بخش اعظم آن را صرف بررسی مزرعه سوار بر اسب در یک طوفان برفی رانندگی کرد. وقتی به خانه برگشت ، شتابان را با لباس خیس خود شتاب خورد و سپس به رختخواب رفت.

صبح روز بعد ، در 13 دسامبر ، او با گلو درد شدید از خواب بیدار شد و به طور فزاینده ای خشن شد. او زود بازنشسته شد ، اما حوالی ساعت 3 بامداد از خواب بیدار شد و به مارتا گفت که احساس بیماری شدید می کند. این بیماری پیشرفت کرد تا اینکه او در اواخر شب 14 دسامبر 1799 درگذشت.

خبر مرگ واشنگتن در 67 سالگی در سراسر کشور پخش شد و کشور را در عزای عمیق فرو برد. بسیاری از شهرها و شهرها مراسم تشییع جنازه برگزار کردند و صدها مداحی برای تجلیل از قهرمان افتاده خود ارائه کردند. هنگامی که خبر این مرگ به اروپا رسید ناوگان انگلیسی به یاد او ادای احترام کردند و ناپلئون دستور عزاداری ده روزه را صادر کرد.

میراث

واشنگتن می توانست پادشاه باشد. در عوض ، او شهروندی را انتخاب کرد. او نمونه های زیادی برای دولت ملی و ریاست جمهوری ایجاد کرد: محدودیت دو دوره ای در قدرت ، که فقط یک بار توسط فرانکلین دی روزولت شکسته شد ، بعداً در متمم بیست و دوم قانون اساسی تأیید شد.

او قدرت ریاست جمهوری را به عنوان بخشی از سه قوه دولت ، متبلور کرد ، که می توانند در صورت لزوم از قدرت استفاده کنند ، اما همچنین کنترل ها و توازن قدرت ذاتی در سیستم را می پذیرند.

او نه تنها یک قهرمان نظامی و انقلابی تلقی می شد ، بلکه فردی با صداقت شخصی بزرگ ، با احساس عمیق وظیفه ، افتخار و وطن دوستی بود. بیش از 200 سال است که واشنگتن برای موفقیت انقلاب و تولد ملت ضروری است.

اما مهمترین میراث او ممکن است این باشد که او اصرار داشت که قابل قبول نیست و اظهار داشت که علت آزادی از هر فرد بزرگتر است.

جرج واشنگتن

جرج واشنگتن

پایان مقاله زندگینامه جرج واشنگتن

مجله نگاه

پیشتر بخوانید:

معرفی سبک موسیقی رپ | نحوه نوشتن بیانیه مطبوعاتی : ۵ نوع بیانیه مطبوعاتی | معرفی و نقد سریال برکینگ بد | نمایندگی کانن | تونر صورت چیست و چرا برای پاکسازی پوست توصیه می‌شود | نقد فیلم جاده یخی | دوره رنسانس در موسیقی | فیلم سعادت | فیلم جاده مالهالند | نقد فیلم اتاق موسیقی |

دیدگاهتان را بنویسید

چهار × 3 =