نام انگلیسی: Avatar: The Way of Water
نام فارسی: فیلم آواتار: مسیر آبي
ژانر: اکشن، علمی-تخیلی
امتیاز: ۳ از ۴ – 〇⬤⬤⬤
مصطفی ملکی
در پنج دههی اخیر زمانی که نامهایی چون «جیمز کامرون»، «استیون اسپیلبرگ»، «جورج لوکاس»، «مارتین اسکورسیزی» و «فرانسیس فورد کاپولا» به گوش مخاطب سینما میخورد، ناخودآگاه همهی آثار این فیلمسازان هالیوودی را در ذهن مرور میکند. بیشک هر کدام از این نامها را باید ارکان سینمای هالیوود طی ۵ دههی اخیر دانست.
از «فیلم جنگ ستارگان» جورج لوکاس، «فیلم پدرخوانده»ی کاپولا، «فیلم راننده تاکسی» اسکورسیزی تا «فیلم ترمیناتور» کامرون را هر مخاطبی در سینما مشاهده کرده و همین باعث ماندگاری این نامها در سینمای هالیوود شده است. اما بگذارید این دایره را تنگتر کنیم و کامرون، لوکاس و اسپیلبرگ را به گونهای دیگر بنگریم.
اسپیلبرگ و لوکاس یک دهه زودتر از کامرون وارد سینمای بلاکباستر شدند. اما کامرون با اثر ترمیناتور خیلی زود به این جرگه پیوست. پس از تایتانیک بود که آزمونوخطاهای کامرون در سینما به پایان رسید.
او در سال ۱۹۹۷ اثر پرهزینهی تایتانیک را روی پرده برد و سپس ۱۲ سال بعد انقلاب تکنیکی خود را در قامت آواتار به سینمای بلاکباستری نشان داد. کامرون از همان ابتدا با همکاری کمپانی فاکس آثار خود را روی پرده میبرد و همین باعث شد این کمپانی طی این ۱۲ سال بودجهی خود را در اختیار ماجراجویی جدید کامرون قرار دهد.
جیمز کامرون بهاندازهی پل شریدر، اسکورسیزی و کاپولا قصهگوست. اما تفاوت او با دیگران این است که حتی بهاندازهی یک دهه برای خلق دنیای جدید خود زمان میگذارد. بههمین سبب بود که پس از روی پرده رفتن آواتار در سال ۲۰۰۹، گسترهی عظیمی از مخاطبان محو داستانسرایی کامرون شدند.
آواتار او فرقی اساسی با دیگر دنیاهای علمی-تخیلی، ابرقهرمانی و در نهایت سینمای بلاکباستری داشت. فیلم آواتار: مسیر آبي هر قدر غرق در تکنیکهای جدید سینمایی بود، بههمان اندازه پیرنگی قدرتمند داشت.
کامرون در آوتار در سیارهای خیالی با نام پاندورا سعی کرد تاریخ ایالات متحده و شکلگیری آن را با مخاطب به اشتراک بگذارد. «ناوی»ها گویی همان بومیان آمریکای شمالی بودند که بهیکباره خود را در محاصرهی مهاجرانی از آسمان میدیدند و برای دفاع از سرزمین مقدس خود تلاش میکردند.
از دیگر سو، کامرون سعی کرد طعنهای نرم و قابل اعتنا به آثار ابرقهرمانی و علمی-تخیلی بزند و اینبار انسان را همچون مهاجمان بیگانه تصویر کرد. همین روابط عمیق بین تاریخ و یک اثر داستانی باعث گیرایی داستان کامرون در آواتار شد. کمپانی فاکس از همان ابتدا عنوان کرده بود که آواتار در همان اثر اول به پایان نخواهد رسید و قرار است این مسیر همچنان ادامه پیدا کند.
حال در فیلم آواتار: مسیر آبي، جیمز کامرون بار دیگر مخاطب را به سیارهی پاندورا میکشاند. در مرورهای گذشته در باب آثار مختلف عنوان کردیم که یک فیلمساز پس از خلق دنیایی جدید، مسئولیت دارد مخاطب را در چارچوب منطق دنیای خود به پیش ببرد.
کامرون در همان اثر اول این کادربندی را با موفقیت انجام داد و مخاطب بهراحتی درون دنیایی که او خلق کرده بود غوطهور شد. در فیلم آواتار: مسیر آبي مخاطب با آمادگی ذهنی و پذیرفتن این دنیا پا به درون ماجراجویی جدیدی میگذارد که طی سه ساعت و با ضربآهنگی سینوسی قرار است او را سرگرم کند.
یکی از نقاط قوت کامرون در آثارش این است که داستان را فدای زمان فیلم نمیکند. او ابتدا دنیای خود را خلق میکند و رخدادها را در دکوپاژهایی وسواسگونه میچیند و سپس به زمان فیلم مینگرد. بههمین سبب است که آثار او از زمانبندی ۹۰ دقیقه و ۱۲۰ دقیقه پیروی نمیکنند. زمانی که فیلمساز اینگونه عریض به اثر خود مینگرد، مخاطب نیز لاجرم با احترام فیلم آواتار: مسیر آبي را دنبال میکند.
فیلم آواتار: مسیر آبي نهتنها قدرت روایی بالایی دارد، بلکه بهلحاظ تکنیکهای سینمایی نیز دچار ارتقاء شده است. مخاطبی که همچون تکنسین به این فاصلهی بیش از یک دهه بین دو قسمت فیلم مینگرد.
بهراحتی این پیشرفت را در فیلم آواتار: مسیر آبي شاهد است. جلوههای ویژهی منحصربهفرد فیلم آواتار: مسیر آبي در دنیایی که هم پر هیجان است و هم چشمنواز، مخاطب را بهراحتی از پردهی سبز و دیگر حربههای استودیویی جدا میکند.
کامرون همانقدر که قصهگوی خوبیست، بههمان میزان تکنسینی قدرتمند است. جمعشدن این دو خاصیت در یک فیلمساز، شخصی همچون کامرون را میسازد که در سینمای بلاکباستری هالیوود هم بیرقیب است و هم بهتنهایی روی قله ایستاده است.
جیمز کامرون بیآنکه آلودهی هیاهوی مارول و کاراکترهای نخنمای آن شود، با تأمل دنیایی جدید با کاراکترهایی منحصربهفرد را خلق میکند و مخاطب را به درون این هیاهوی غریب دعوت میکند.