نقد فیلم تیک، تیک… بوم! :
اگر میدانید چند دقیقه در سال وجود دارد، اگر حداقل هشت نفر از افسانههای برادوی را بشناسید که صبحانه یکشنبه را در یک صحنه ناهار میخورند (و اگر برخی از آنها را روی صحنه دیدهاید)، و اگر از این موضوع خوشحال هستید. گفت: صحنه ناهار خوری به یک شماره موزیکال در مورد … یکشنبه صبحانه تبدیل می شود،
سپس شما “تیک، تیک… بوم!” نامه ای عاشقانه به موزیکال های برادوی و هنرمندانی که آنها را خلق می کنند. این یک موزیکال در مورد ساخت یک موزیکال بر اساس یک برنامه زندگینامهای یک نفره توسط جاناتان لارسون، نویسنده/آهنگساز فوقالعاده بااستعداد «Rent» است که درست قبل از افتتاحیه نمایش درگذشت.
این همچنین ادای احترام و ابراز قدردانی است برای عبور تقریباً باتوم مانند حمایت کسانی که لارسون آنها را گونه ای در حال محو شدن توصیف می کند، خالقان تئاتر موزیکال. تشکر لارسون شامل برجستهترین هنرمند تئاتر موزیکال قرن بیستم، استفان ساندهیم، مربی اولیهای است که در این فیلم توسط بردلی ویتفورد بازی کرد. (ساندهایم در حال عبور از کمکی بود که از یک غول دیگر برادوی، اسکار همرستین دریافت کرد.) و “فیلم تیک، تیک… بوم!” همچنین تشکری از لارسون از کارگردان لین مانوئل میراندا،
فیلم تیک، تیک… بوم!
خالق و ستاره «همیلتون» است که شاید جانشین او دیده شود.میراندا که در نقش لارسون در اجرای تئاتری این نمایشنامه ایفای نقش کرد، فیلم را با نگاهی عمیق کارگردانی می کند. درک اشتیاق، مبارزه و شور و نشاط یک هنرمند متعهد به یک هنر است که برای زنده کردن آن به پول زیاد و افراد زیادی نیاز دارد. نمایش یک نفره که داستان را روایت می کند.
میراندا «اجاره» را در هفدهمین سالگرد تولدش دید و تجربهای دگرگونکننده بود و برای اولین بار به او نشان داد که تئاتر موزیکال نیازی به گاوچرانها، فرار اتریشیها از دست نازیها یا قاتلهای شاد دهه 1920 شیکاگو ندارد. آنها می توانند داستان افرادی باشند که میراندا هر روز می دید. چند سال بعد، در حالی که او هنوز در کالج بود، میراندا شروع به ساختن برنده جایزه تونی “در ارتفاعات” کرد، که در محله ای که او در آن بزرگ شده بود.
لارسون (اندرو گارفیلد) خیلی سریع متوجه نشد که محیط او می تواند منبع کار او باشد. “فیلم تیک، تیک… بوم!” زمانی که او در آستانه 30 سالگی است شروع می شود و هنوز با یک موزیکال علمی-تخیلی دیستوپیایی و آینده نگر که هشت سال روی آن کار کرده است، دست و پنجه نرم می کند.
قرار است اولین تولید کارگاهی خود را دریافت کند، که هیجانانگیز و وحشتناک است، بهویژه به این دلیل که او هنوز تکنوازی نقش دوم حیاتی را برای شخصیتی به نام الیزابت که نقطه عطف نمایش است، ننوشته است. همچنین، او پولی ندارد، بهترین دوست و هم اتاقی اش در حال نقل مکان کردن است،
دوست دخترش باید بداند که آیا او باید شغلی را در برکشایرز بپذیرد یا خیر، و دوست نزدیکش به دلیل ایدز در بیمارستان بستری است، همان بیماری که باعث مرگ سه نفر شده است. دوستانش، همه در 20 سالگی. عنوان فیلم اشاره به فشار درونی و بیرونی او دارد.
مانند کیتس، او “ترس دارد که قبل از اینکه قلم [ش] مغز تیمی [ش] را جمع کند، دیگر وجود نداشته باشد.” چیزهای زیادی در درون او وجود دارد که او می خواهد به اشتراک بگذارد. موسیقی مانند آب از یک آبفشان از او خارج می شود. او حتی یک آهنگ احمقانه کوچک در مورد شکر در غذاخوری که در آن به عنوان گارسون کار می کند می نویسد.
گارفیلد به طرز ماهرانه ای احساس فوریت لارسون و اعتماد به نفس، جاه طلبی و سرخوردگی درهم آمیخته هنرمندی را که حرف های زیادی برای گفتن دارد و در عین حال مجبور است با واقعیت های زندگی روزمره سر و کار داشته باشد، از جمله ناامید کردن مردمی که برای حمایت از آنها بسیار هزینه کرده اند را به خوبی منتقل می کند. به او. او میخواهد دیدگاههای خود را درباره آنچه در جهان میگذرد در کارش قرار دهد، اما همانطور که کسی به او یادآوری میکند،
فیلم تیک، تیک… بوم!
در حالی که ممکن است فکر میکند حرفهای زیادی برای گفتن دارد، برای نجات جنگلهای بارانی آنجا نیست. اما وقتی برای اولین تولید کارگاهیاش جلوی بازیگران میایستد و به آنها میگوید که اکنون عضوی از خانواده هستند، میبینیم که او وارد خودی میشود که میترکید تا تبدیل شود، مانند یک نوازنده که بالاخره ابزاری به او داده شده تا صداها را خلق کند. او نیاز به اشتراک گذاری دارد
پیشنمایشهای زیادی از «اجاره» وجود دارد، بنابراین به نظر میرسد پیشنویسی خشن برای موزیکال کنونی نمادین است. دوستی است که او متهم به فروش و نابودی ایدز و عصبانیت از پاسخ ناکافی می کند. (این امر به ویژه در بحبوحه همه گیری کووید-19 طنین انداز است.) برق لارسون خاموش می شود و او باید شمعی روشن می کند. سپس پیام دستگاه منشی تلفنی او، نام یکی از دوستانش، دوست دختری که یک رقصنده است،
ملاقاتی با افراد تجاری که پول زیادی برای ارائه دارند اما نمی دانند واقعاً چه چیزی اهمیت دارد، وجود دارد – حتی آهنگ ها نیز نکاتی از این موضوع دارند. ملودی های “اجاره”. ترانه «یکشنبه» او، با این حال، اشاره ای به سوندهایم است، که «یکشنبه در پارک با جورج»، مانند این داستان خلق هنر، در فیلم به چشم می خورد.
برخی از مردم از احساس لارسون از اهمیت خود و بی توجهی به اطرافیانش ناامید خواهند شد. اما بچههای تئاتر در هر سنی درک خواهند کرد که این اهمیت خود او نیست که او از آن هیجان زده است، به اندازه اهمیت
فیلم تیک، تیک… بوم!
پایان مقاله نقد فیلم تیک، تیک… بوم!
مجله با دوربین
بیشتر بخوانید:
نقد فیلم رفیق اجاره ای | نقد فیلم روزهای بهشت | معرفی و نقد سریال برکینگ بد | درباره اقتصاد کلان بیاموزید | زندگینامه چارلز دیکنز بیاموزید : ۱۶ رمان از چارلز دیکنز | سریال خیلی نزدیک | نقد فیلم هشت و نیم فلینی | فیلم علفهای شناور | سبک موسیقی رمانتیک | نقد فیلم جنگ ستارگان |