یک تفاوت اساسی بین ” فیلم سکوت بره ها ” و دنباله آن ، “فیلم هانیبال” این است که اولی ترسناک ، درگیر و آزار دهنده است ، در حالی که دومی فقط نگران کننده است. اگر با آدمخوار شروع کنید ، ساخت یک نمایش گیک به اندازه کافی آسان است.
با مقاله نقد فیلم سکوت بره ها با بامدادی ها همراه باشید.
راز ” فیلم سکوت بره ها ” این است که با آدم خوار شروع نمی شود – از طریق چشم و ذهن یک زن جوان به او می رسد. “سکوت بره ها” داستان کلاریس استارلینگ ، کارآموز FBI با بازی جودی فاستر است و داستان او را بدون وقفه قابل توجهی دنبال می کند.
نقد فیلم سکوت بره ها
دکتر هانیبال لکتر در قلب داستان کمین می کند ، یک حضور بدخواه اما به نوعی دوست داشتنی – دوست داشتنی چون او کلاریس را دوست دارد و به او کمک می کند. اما لکتر ، با بازی آنتونی هاپکینز ، نمایش جانبی است و کلاریس در رینگ مرکزی است.
محبوبیت فیلم Jonathan Demme احتمالاً تا زمانی ادامه دارد که بازار ترسیدن وجود داشته باشد. مانند “فیلم نوسفراتو” ، “فیلم روانی” و “فیلم هالووین” نشان می دهد که بهترین هیجان ها پیر نمی شوند. ترس یک احساس جهانی و یک احساس بی انتها است. اما ” فیلم سکوت بره ها ” صرفاً یک نمایش مهیج نیست. این همچنین در مورد دو نفر از به یاد ماندنی ترین شخصیت های تاریخ فیلم است ، کلاریس استارلینگ و هانیبال لکتر ، و روابط عجیب و غریب آنها (“مردم می گویند ما عاشق هستیم” ، لکتر خسته می کند).
آنها بسیار مشترک هستند. هردو توسط دنیایی که می خواهند در آن ساکن شوند ، طرد می شوند – لکتر ، توسط نژاد بشر زیرا او یک قاتل زنجیره ای و آدم خوار است ، و کلاریس ، توسط حرفه اجرای قانون به دلیل اینکه زن است.
هر دو احساس ناتوانی می کنند – لکتر به دلیل اینکه در یک زندان امنیتی حداکثر حبس است (و هنگام حرکت مانند کینگ کنگ ، بند و بندهایش را بسته است) ، و کلاریس چون او توسط مردانی احاطه شده است که بر بالای او برج می زنند و او را با چشمان خود دوست می دارند.
هر دو از قدرت اقناع خود برای فرار از دام خود استفاده می كنند – لكتر قادر است خود را از شر آفات سلول بعدی خلاص كند و از زبان خود خفه شود و كلاریس می تواند لكر را ترغیب كند تا در جستجوی او به او كمك كند. قاتل زنجیره ای به نام Buffalo Bill. و هر دو زخمهای مشابه کودکی دارند.
لکتر وقتی می فهمد کلاریس پدر و مادرش را در سنین پایین از دست داده ، نزد اقوامش فرستاده می شود ، در حقیقت یتیمی مورد بی مهری قرار گرفته است ، او را تحت تأثیر قرار می دهد. و خود لکتر قربانی کودک آزاری شد (در مسیر تفسیر DVD ، دم می گوید از این که این موضوع را بیشتر زیر خط نکشیده ابراز تأسف می کند).
این مضامین موازی با الگوهای استراتژی بصری منعکس می شوند. توجه داشته باشید که هم لکتر در سلول زندان خود و هم بوفالو بیل در زیرزمین وی پس از پایین آمدن از چندین پله و عبور از چندین درب توسط استارلینگ وارد محل می شوند. آنها در جهانهای زیرین زندگی می کنند.
به روشی که به نظر می رسد فیلم همیشه به کلاریس نگاه می کند توجه کنید: دوربین دید در زندگی او جای مردان دقیق را می گیرد و وقتی او وارد فضاهای خطرناک می شود ، به جای اینکه خودش را دنبال کند ، منتظر اوست.
به استفاده مداوم از قرمز ، سفید و آبی توجه داشته باشید: نه تنها در صحنه های FBI ، بلکه همچنین در پرچمی که روی ماشین در انبار ذخیره شده ، پرچم های دیگر در لانه بیل و حتی کیک فارغ التحصیلی در انتها (جایی که عقاب ایالات متحده در یخ زدگی یک یادآوری وحشتناک از روشی است که لکتر به یک مأمور امنیتی که با عقاب به دیواره های قفس خود گسترش داده بود ، دوخته است.
موسیقی متن فیلم نیز مضامین را از طریق خود حمل می کند. در بسیاری از نقاط بازدم و آه وجود دارد ، مانند زمانی که پیله پروانه کولی از حلق اولین قربانی بیل خارج می شود. تنفس بسیار سنگین. صدای غرغرهای زیرزمینی و گریه های دوردست ، تقریباً خیلی کم برای شنیدن ، در نقاط مهم وجود دارد.
صدای مانیتور قلب وجود دارد. موسیقی غم انگیز هوارد شور لحن شادی آفرینی می کند. هنگامی که موسیقی متن می خواهد وحشت ایجاد کند ، مانند زمانی که کلاریس در زیرزمین بیل است ، نفس نفس کشیدن ترسیده او را با صدای نفس کشیدن بیل و جیغ های دختر اسیر مخلوط می کند – و سپس پارس دیوانه وار سگ را اضافه می کند ، که از نظر روانشناسی در سطح عمیق تر از هر چیز دیگری. سپس آن عینک های سبز را اضافه می کند تا او را در تاریکی ببیند.
نقد فیلم سکوت بره ها
جودی فاستر و آنتونی هاپکینز برنده اسکار بهترین بازیگر زن و بازیگر شدند (این فیلم همچنین برای بهترین فیلم ، برای کارگردانی دم و فیلمنامه تد تالی برنده شد و برای ویرایش و صداگذاری نامزد شد). نکته قابل توجه این است که آکادمی ، فیلمی که 13 ماه قبل از اسکارکست اکران شده است را به خاطر می سپارد ، چه رسد به اینکه ، معمولاً به فیلمهایی که هنوز در سینما هستند یا در ویدیو جدید هستند رأی می دهد. اما “سکوت” چنان واضح بود که نوعی از آن چشم پوشی کرد.
زمان اجرای نمایش هاپکینز بسیار کمتر از نمایشگر فاستر است ، اما تأثیر ناپذیری را برای مخاطبان ایجاد کرد. “ورودی” او فراموش نشدنی است. پس از آنکه کلاریس از آن پله ها پایین آمد و از آن درها و دروازه ها عبور کرد (که همگی جیر جیر می کنند) ، دوربین او را در حالی که برای اولین بار لکتر را در سلول خود می بیند ، POV را نشان می دهد. او چنین است. . . هنوز.
ایستاده ، با جلب توجه و آرامش ، با لباس پرش از زندان ، او مانند یک کار مومی از خودش به نظر می رسد. در ملاقات بعدی او ، او قائم است ، و پس از آن بسیار کمی عقب می افتد ، و سپس دهان خود را باز می کند ، و من حداقل ساخته شده است به فکر یک مار کبری. رویکرد او به شخصیت لکتر (هاپکینز در متن تفسیر خود می گوید) با الهام از HAL 9000 در “فیلم ادیسه 2001” ساخته شده است:
کلستر فاستر نه تنها یتیم بلکه دختری محروم از جنگل های عقب مانده است که برای رسیدن به جایی که هست زحمت کشیده و اعتماد به نفس کمتری نسبت به تصور خود دارد. با دیدن لاک ناخن یکی از قربانیان بیلز ، او حدس می زند که این دختر اهل “شهر” باشد ، کلمه ای که فقط توسط شخصی استفاده می شود که نیست. شجاع ترین لحظه او ممکن است هنگامی باشد که به معاونان کلانتر در حال تشییع جنازه دستور می دهد از اتاق در خانه تدفین بیرون بروند (“اکنون اینجا گوش کنید!”).
یکی از کلیدهای جذابیت فیلم این است که مخاطبانی مانند هانیبال لکتر هستند. این تا حدی به این دلیل است که او استارلینگ را دوست دارد و ما احساس می کنیم که به او صدمه ای نخواهد زد. دلیل آن نیز این است که او در جستجوی بوفالو بیل و نجات دختر زندانی به او کمک می کند.
اما ممکن است به این دلیل باشد که هاپکینز ، به روشی ثابت و حیله گر ، چنین ذکاوت و سبکی را به شخصیت می آورد. او ممکن است آدمخوار باشد ، اما به عنوان یک مهمان مهمانی شام ارزش پول را می داد (اگر او شما را نمی خورد). حوصله اش سر نمی رود ، دوست دارد تفریح کند ، معیارهای خود را دارد و باهوش ترین فرد فیلم است.
او واقعاً با هیولاهای دیگر فیلم مانند نوسفراتو ، فرانكشتاین (به ویژه در “فیلم عروس فرانكشتاین”) ، كینگ كونگ و نورمن بیتس مقایسه می شود. آنها دو چیز مشترک دارند: آنها مطابق ذات خود رفتار می کنند و از آنها سو تفاهم نمی شود. هیچ کاری که این هیولاها انجام می دهند از نظر معنای متعارف اخلاقی “شر” نیست ، زیرا فاقد هرگونه حس اخلاقی هستند. آنها سخت گیر هستند و آنچه را که انجام می دهند انجام می دهند. آنها چاره ای ندارند.
در مناطقی که انتخاب دارند ، سعی می کنند کار درست را انجام دهند (نوسفراتو از این نظر استثناست که هرگز چاره ای ندارد). کونگ می خواهد فای ورائی را نجات دهد ، نورمن بیتس می خواهد یک چت و گپ دلپذیر انجام دهد و پیشنهاد مادرش را انجام دهد و دکتر لکتر به کلاریس کمک می کند زیرا او به هوش او توهین نمی کند و او محبت او را برمی انگیزد.
اگر این حقیقتاً ترسناک نباشد ، ممکن است همه این ویژگی ها برای اطمینان از دوام ” فیلم سکوت بره ها ” کافی نباشد (“هانیبال” ترسناک نیست و برای تمام موفقیت های خود در گیشه ، ماندگاری محدودی خواهد داشت). ” فیلم سکوت بره ها ” ابتدا در ساخت و معرفی هانیبال لکتر ترسناک است.
دوم در کشف و استخراج پیله در گلو. سوم در صحنه ای که پلیس ها از طبقات فوقانی منتظر ورود آسانسور هستند. چهارم در محل برش بین فضای داخلی خانه اشتباه در Calumet City و فضای داخلی خانه مناسب در Belvedere ، اوهایو.
نقد فیلم سکوت بره ها
پنجم در سکانس گسترده در خانه بوفالو بیل ، جایی که تد لوین یک روانپریش منزجر کننده واقعی ایجاد می کند (توجه کنید که زمان استارلینگ چه اندازه ای است که او را اندازه می کند و قبل از اینکه فریاد بکشد “فریز کن!” وضعیت را می خواند). ما هم به دلیل دستکاری هوشمندانه فیلم در داستان و تصویر ترسیده ایم و هم به دلایل بهتر – ما کلاریس را دوست داریم ، با او همذات پنداری می کنیم و از او می ترسیم. درست مثل لکتر.
پایان مقاله نقد فیلم سکوت بره ها
منبع سایت مداد
بیشتر بخوانید:
نقد فیلم حرص|کسب درآمد از کوچینگ|فیلم بدنام|سریال Sweet Tooth|تحلیل کتاب برادران کارامازوف|نقد کتاب وقتی نیچه گریست|سریال مداخله سگ|نقد فیلم نوشته بر باد