هانا آرنت و کتاب توتالیتاریسم
چگونه کار کلاسیک هانا آرنت و کتاب توتالیتاریسم آمریکای امروز را روشن می کند
ظهور پوپولیسم راست گرا در اروپا و ایالات متحده ، که با انتخاب دونالد ترامپ برجسته شده است ، موجب افزایش نگرانی در مورد احتمال شکل های جدید استبداد شده است. در جستجوی بینش ، بسیاری از مفسران به كتابی روی آورده اند كه حدود 65 سال پیش منتشر شده است – كتاب هانا آرنت “ریشه های توتالیتاریسم”. آرنت یک روشنفکر یهودی آلمانی بود که با ظهور آدولف هیتلر در سال 1933 از آلمان فرار کرد ، تا سال 1941 در پاریس به عنوان یک پناهنده بی تاب و فعال صهیونیست زندگی کرد و سپس به ایالات متحده فرار کرد و در آن ساکن شد.
بیشتر بخوانید:بهترین کتاب های کافکا
با مقاله هانا آرنت و کتاب توتالیتاریسم با بامدادی ها همراه شوید.
” کتاب توتالیتاریسم ” که برای اولین بار در سال 1951 منتشر شد ، براساس تحقیق و تحریریه ای بود که در دهه 1940 انجام شد. هدف اصلی این کتاب درک توتالیتاریسم است ، نوعی دیکتاتوری بسیج و نسل کشی که توسط استالینیسم در روسیه شوروی و هیتلریسم در آلمان نازی تجسم یافته است و در یک گزارش روشن از سیستم اردوگاه های کار اجباری و مرگ که آرنت معتقد بود قانون توتالیتر را تعریف می کند ، به اوج خود می رسد . اولین کلمات کتاب نشان دهنده خلق و خوی است:
هانا آرنت و کتاب توتالیتاریسم
دو جنگ جهانی در یک نسل ، که توسط زنجیره ای بی وقفه از جنگ ها و انقلاب های محلی از یکدیگر جدا شده اند ، و به دنبال آن هیچ معاهده صلح برای مغلوبان و هیچ مهلتی برای پیروز وجود ندارد ، با پیش بینی جنگ جهانی سوم بین دو ابرقدرت باقی مانده به پایان رسیده است. این لحظه انتظار مانند آرامشی است که پس از مرگ همه امیدها برطرف می شود. . . تحت متنوع ترین شرایط و شرایط متفاوت ، ما شاهد توسعه پدیده های مشابه هستیم – بی خانمانی در مقیاسی بی سابقه ، بی ریشه ای تا عمق بی سابقه. . . آینده ما هرگز غیرقابل پیش بینی نبوده است ، و هرگز به نیروهای سیاسی وابسته وابسته نبوده ایم که نمی توانند از قوانین عقل سلیم و منافع شخصی خود پیروی کنند – نیروهایی که مانند دیوانگی محض به نظر می رسند ، اگر با معیارهای قرن های دیگر قضاوت شوند.
چطور چنین کتابی می تواند اینقدر قدرتمندانه با لحظه کنونی ما صحبت کند؟ پاسخ کوتاه این است که ما نیز در زمانهای تاریکی زندگی می کنیم ، حتی اگر آنها متفاوت و شاید کمتر تاریک باشند ، و “ریشه ها” مجموعه ای از سالات اساسی را در مورد چگونگی ظلم به استبداد و اشکال خطرناک غیرانسانی که می تواند منجر شود ایجاد می کند .
بیشتر بخوانید:کتاب عقاید یک دلقک
“اختلاف ناگوار بین علت و معلول” کتاب توتالیتاریسم
” کتاب توتالیتاریسم ” از ظهور جنگ جهانی اول و رکود بزرگ ، ظهور توتالیتاریسم ، به ویژه نوع نازی آن است. همانطور که آرنت روشن کرد ، علاقه او درک ریشه های توتالیتاریسم است ، نه توضیح “علل” آن. عناصری که با هم ظهور آن را امکان پذیر کردند – یهودی ستیزی ، امپریالیسم ، نژادپرستی ، بحران های امپراتوری های چند ملیتی پس از جنگ جهانی اول ، آوارگی مردم توسط جنگ و تغییرات تکنولوژیکی – مهم بودند. اما “تبلور” آنها در نتیجه وحشتناکی که توتالیتاریسم بود ، نه قابل پیش بینی بود و نه اجتناب ناپذیر. در حالی که گزارش وی از این “عناصر” مهار کننده است ، اما نگرانی آورتر نحوه پیوند دادن آنها به نتیجه عظیم الجثه ای است که آنها به وجود آورده اند. ” کتاب توتالیتاریسم ” “اختلاف ناگوار بین علت و معلول” را ترسیم می کند ، که وحشت دهه 1940 را برای بسیاری تعجب آور و تکان دهنده ساخته است. یکی از دلایلی که امروزه این کتاب به شدت طنین انداز است ، تثبیت آن بر روی راهی است که بسیاری از “بدی ها” که مدتهاست مسلم است ، می توانند در کنار هم قرار بگیرند و باعث ایجاد بدی از وحشت و وحشت شوند که توسط هیچ کس ، حتی حتی خود قهرمانان اصلی پیش بینی نشده است. درس: آزادی شکننده است ، و وقتی عوام فریبان صحبت می کنند و دیگران شروع به پیروی از آنها می کنند ، عاقلانه است که به آنها توجه کنیم.
بیگانگی و افراط گرایی سیاسی کتاب توتالیتاریسم
یکی از زیرمجموعه های ” کتاب توتالیتاریسم ” این است که در دهه 1930 ، در سراسر اروپا بحران کلیت مشروعیت وجود داشت. تعداد زیادی از مردم احساس خلع ید ، محرومیت از حقوق ، قطع ارتباط با نهادهای مسلط اجتماعی را داشتند. سیستم احزاب سیاسی و به طور کلی دولت پارلمانی به عنوان فاسد و الیگارشی در نظر گرفته می شدند. چنین محیطی زمینه مناسبی برای یک “ذهنیت اوباش” بود ، که در آن غیرخودی ها – یهودیان ، روما ، اسلاوها ، همجنسگرایان ، “روشنفکران جهان وطن” – می توانستند به هلاکت برسند و یک منجی را هوس کند: “جمعیت همیشه فریاد” قوی مرد ، “رهبر بزرگ” است. زیرا اوباش از جامعه ای که از آن مستثنی است و همچنین پارلمان که نماینده آن نیست ، متنفر است. “
بیشتر بخوانید:بهترین کتاب های ادبیات ترکیه
و به گفته آرنت ، جامعه ای که دچار رنجش است ، برای دستکاری در تبلیغات عوام فریبانه های شورانگیز آماده است: “آنچه مردم را متقاعد می کند ، واقعیت نیستند و حتی واقعیت های اختراعی نیستند ، بلکه تنها قوام سیستمی است که احتمالاً بخشی از آن هستند. . . تبلیغات توتالیتر با این فرار از واقعیت به داستان منجر می شود. . . [و] فقط در مواردی می تواند به عقل سلیم توهین کند که عقل سلیم اعتبار خود را از دست داده باشد. ” بدبینی تحقیر حقیقت توسل به ولع توده مردم برای داستانهای ساده توطئه شرورانه. استیفن کی بانون از اخبار Breitbart ممکن است ” کتاب توتالیتاریسم ” را نخوانده باشد ، اما مشخص است که او صفحه ای را از حرکات تحلیل شده آرنت برداشته است.
بحران نمایندگی سیاسی کتاب توتالیتاریسم
در دموکراسی های جمعی مدرن ، احزاب سیاسی نقش اساسی در ساختار انتخابات رقابتی و پیوند شهروندان با دولت دارند. به گفته آرنت ، شرط اصلی ظهور توتالیتاریسم بحران در عملکرد و مشروعیت سیاست های حزبی و دولت پارلمانی بود: “موفقیت جنبش های توتالیتر در میان توده ها به معنای پایان دادن به دو توهم کشورهای تحت حاکمیت دمکراتیک بود. و به ویژه از دولت های ملی اروپا و سیستم حزبی آنها. اولین مورد این بود که مردم در اکثریت آن در دولت مشارکت فعال داشتند و هر فردی با حزب خود یا شخص دیگری همدردی می کرد. . . دومین . . . این بود که این توده های بی تفاوت از نظر سیاسی اهمیتی ندارند ، اینکه آنها واقعاً بی طرف هستند و چیزی بیش از شرایط عقب مانده بی نظیر برای زندگی سیاسی ملت نیستند. “
به طور خلاصه ، رأی دهندگان رها شده از وابستگی های حزبی متعارف تحت تأثیر جنبش های ضد سیستم ، احزاب و رهبران قرار گرفتند ، که قول می دادند چیزی جدید و متفاوت باشد و جذابیت آنها عمدتا در جدید و متفاوت بودن آنها بود. چنین درخواست هایی می تواند از نظر سیاسی انرژی زا باشد. اما با سوق دادن چنین حرکات ضدسیستمی به سمت قدرت سیاسی ، این توسل به تازگی به خاطر خود می تواند نوعی اعمال قدرت دیکتاتوری را که با اسناد قانونی ، رویه های پارلمانی یا محدودیت های قانون اساسی مهار نشده توجیه کند.
بیشتر بخوانید:بهترین کتاب های ویلیام فاکنر
هانا آرنت و کتاب توتالیتاریسم
“انحطاط دولت ملت و پایان حقوق بشر” کتاب توتالیتاریسم
یکی از درخشان ترین ویژگی های “مبدأ” نحوه ترسیم ارتباط ریشه های “داخلی” و “جهانی” توتالیتاریسم ، به ویژه نقش جنگ جهانی اول در افشای حدود حاکمیت ملی ، ایجاد بحران پناهجویان حماسی است. نسبت و دروغ گفتن هنجارهای تثبیت شده “حقوق بشر”.
“قبل از اینکه سیاست تمامیت خواهانه آگاهانه به ساختار تمدن اروپا حمله کند و بخشی از آن را تخریب کند ، انفجار 1914 و عواقب شدید آن از بی ثباتی به اندازه کافی نمای سیستم سیاسی اروپا را شکسته بود تا قاب پنهان آن را برهنه کند. این مواجهه های قابل مشاهده ، رنج گروههای بیشتری از مردم بود که ناگهان اعمال قوانین جهان پیرامون آنها متوقف شده بود. “
در میان این گروه ها نه تنها “طبقات متوسط محروم ، بیکاران ، بازنشستگان کوچک ، مستمری بگیران” ، بلکه همچنین پناهندگان بدون تابعیت (“آوارگان”) و اقلیت های قومی نیز وجود داشتند که منزوی شدند ، به دام افتادند و از شناسایی قانونی محروم شدند ، “مشکلات” تنظیم ، داخلی یا اخراج می شود.
هر چه دولت های ملی فردی ناتوان تر باشند و با چالش های پیش روی خود مقابله کنند ، وسوسه بستن صفوف و بستن مرزها بیشتر می شود. مردماني كه از نتايج جنگ زائد شدند از نظر حقوقي و سياسي زائد شدند. فضای سوظن و بی قانونی گسترش یافته است. و “همان عبارت” حقوق بشر “برای همه افراد ذینفع – قربانیان ، آزار و شکنجه ها ، نظاره گران – شواهدی از آرمان گرایی ناامید کننده یا ریاکاری ضعیف و نابخردانه است.” بدین ترتیب پایه و اساس اردوگاه های کار اجباری و اردوگاه های مرگ فراهم شد.
بیشتر بخوانید: 100 فیلم برتر تاریخ
سیاست فراتر از ناامیدی کتاب توتالیتاریسم
در ” کتاب توتالیتاریسم ” تقریباً هیچ سیاستی فراتر از تصمیمات و فرایندهایی که در سلطه کامل اتفاق افتاد ، وجود ندارد. این یک کتاب تاریک است ، که در زمان تاریکی نوشته شده و تاریک ترین لحظه تاریخ مدرن اروپا (و مسلماً جهان) را بازتاب می دهد. اما بدون امید نیست. آرنت در پیشگفتار خود ، شکل جدیدی از حکمرانی فراملی را در نظر می گیرد و تأکید می کند که “کرامت انسانی به تضمین جدیدی احتیاج دارد که فقط در یک اصل سیاسی جدید ، در یک قانون جدید در زمین یافت می شود ، که اعتبار آن این بار باید کل بشریت را درک کند. در حالی که قدرت آن باید کاملاً محدود ، ریشه دار و تحت کنترل نهادهای سرزمینی تازه تأسیس باشد. ” و در نتیجه گیری او اصرار دارد که همیشه احتمال تجدید وجود دارد: این آغاز نوید است ، تنها “پیامی” است که پایان می تواند همیشه تولید کند. آغاز ، قبل از اینکه به یک واقعه تاریخی تبدیل شود ، عالی ترین ظرفیت انسان است. از نظر سیاسی ، با آزادی انسان یکسان است. . . این آغاز با هر تولد جدید تضمین می شود. در واقع همه انسانها هستند. “
آرنت در کارهای بعدی خود به طور گسترده در مورد احیای سیاست کرامت انسانی ، خودمختاری و شهروندی فعال تأمل کرد. در حالی که وی به شدت تمایل به سیاست زدایی از فردگرایی لیبرال مدرن را بسیار منتقد می دانست ، وی اعتقاد جدی به حاکمیت قانون و اهمیت محدودیت های قانون اساسی و خارج از قانون اساسی در قدرت سیاسی داشت. این موضوع در “بحران های جمهوری” در سال 1972 ، با جمع آوری چهار مقاله که در میان بحران های مشروعیت مرتبط با جنگ ویتنام ، ظهور جنبش های چپ جدید و قدرت سیاه ، و نیرنگ و اقتدارگرایی دولت نیکسون نوشته شده است ، به وضوح مشخص است. . در کتاب “نافرمانی مدنی” که در ابتدا در New York Review of Books منتشر شد ، وی تکرار بسیاری از مشاهدات ارائه شده در ” کتاب توتالیتاریسم ” بیش از 20 سال قبل است. او می نویسد: “خود دولت نماینده امروز دچار بحران شده است ، تا حدودی به دلیل از دست دادن آن. . . همه نهادهایی که اجازه مشارکت واقعی شهروندان را می دهند ، و بخشی از آن هم اکنون به شدت تحت تأثیر بیماری است که سیستم حزبی از آن رنج می برد: دیوان سالاری و گرایش دو حزب به نمایندگی از کسی غیر از ماشین های حزب. ” وی سپس به ارائه دفاع مستحكم از نافرمانی مدنی كه در “روح قوانین” جمهوری آمریكا استوار است و به عنوان عملی مناسب تر برای تصویب فرایندهای رضایت و مخالفت فعال است كه به تنهایی می تواند دموكراسی آمریكایی را احیا كند.
بیشتر بخوانید:کتاب هنر از دست دادن
آرنت فهمید که بحران های مشروعیت اواخر دهه 1960 که ایالات متحده و بسیاری از جوامع دیگر از جمله فرانسه ، آلمان ، مکزیک و چکسلواکی با آن روبرو هستند ، متفاوت از بحران های کشورهای اروپای جنگ بین جنگ است. وی تشخیص داد که ظهور توتالیتاریسم تمام عیار تنها خطری نیست که دموکراسی های لیبرال با آن روبرو هستند. در واقع ، او در “مبدا” خاطرنشان كرد كه “حتي ممكن است شرايط واقعي عصر ما شكل اصيل خود را به خود بگيرد – البته لزوماً ظالمانه تر نباشد – فقط زماني كه تماميت خواهي به گذشته تبديل شده باشد.” اما او به طرز درخشان اشکال بیگانگی و خلع ید را تشخیص داد که موجب کاهش کرامت انسانی ، تهدید آزادی و تقویت قدرت استبداد شد.
افزایش فعلی پوپولیسم راست در سراسر اروپای شرقی ، اروپای غربی و ایالات متحده چالش های منحصر به فردی را برای خود به همراه دارد. اینها تجزیه و تحلیل جدید و نسخه های جدید می خواهند. آرنت ” کتاب توتالیتاریسم ” را با مجموعه ای از معلم خود کارل یاسپرس آغاز می کند که به نظر مناسب است: “نه به گذشته تسلیم شوید و نه به آینده. آنچه مهم است حضور کامل است. “
گرچه ما نباید “تسلیم” گذشته شویم ، و همچنین نمی توانیم از آن و درسهای آن چشم پوشی کنیم. و به همین دلیل است که نوشته های هانا آرنت همچنان خوانده می شود.
بیشتر بخوانید:کتاب مسئله ی مرگ و زندگی
جفری سی ایزاک استاد علوم سیاسی جیمز اچ رودی در دانشگاه ایندیانا در بلومینگتون و سردبیر مسئول چشم انداز سیاست ، مجله ای از انجمن علوم سیاسی آمریکا است.
پایان مقاله هانا آرنت و کتاب توتالیتاریسم
منبع سایت مداد