نقد فیلم رستاخیز : آسیبهای روانی حاصل از رنجی در گذشته حال فرد را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. فیلم جدید آقای «اندرو سیمنز» از زنی با نام «مارگارت» میگوید که ۲۲ سال پیش بهعنوان دختری ۱۸ ساله دچار رنجی عمیق شده است.
فیلم رستاخیز با مرور زندگی روتین مارگارت آغاز میشود و ادامه مییابد. او دختری ۱۷ ساله با نام «ابیگیل» دارد و روابط آنها همان مکالمههای روزمره بین مادر و دختری نوجوان است. مارگارت یک شریک جنسی هم دارد که یکی از همکاران او در شرکت بایوتک است.
نقد فیلم رستاخیز
او هر روز صبح میدود و این دوندگی همچون فراری طاقتفرسا از چیزی یا کسی است. اما افتتاحیهی فیلم را نیز فراموش نکنیم که مارگارت در حال مکالمه با یک کارآموز دربارهی مشکلات شخصی این فرد است. این دختر از دوستپسری مینالد که مارگارت در توصیف این شخص از او فردی سادیستی یاد میکند. گویی این افتتاحیه و این مکالمه تعریفی کنایی از کل داستان فیلم است و مخاطب در طول فیلم تکتک آن جملات را در زندگی مارگارت شاهد است.
فیلم رستاخیز با دیگر آثار مشابه متفاوت است. کارگردان از ابتدا تا انتهای فیلم از زاویهدید مارگارت رخدادها را مینگرد. این انتخاب باعث میشود مخاطب در طول فیلم دائم از خود بپرسد این کابوسی در ذهن بیمار مارگارت است و آیا قرار است در پردهی گرهگشایی با مرور واقعیت ماجرا روبهرو شود؟ اما کارگردان صبور هیچگاه دوربین خود را از مارگارت دور نمیکند.
اینکه دیوید واقعاً وجود دارد یا ذهن مارگارت او را تجسم کرده است چیزی نیست که کارگردان در پی آن است. هدف کارگردان زدودن غبار از روی گذشتهای دردناک و ظهور دوبارهی فقدان است. فقدانی که با نفستنگیهای مارگارت اوج میگیرد و با شکافتن شکم آن دیوید گذشته و در آغوش گرفتن بنیامین نوزاد ادامه مییابد. این فیلم هم کابوسی دردناک است و هم مروری در ذهن یک رنجدیده.
نقد فیلم رستاخیز
شاید این انتخاب زاویهدید من را بهیاد فیلم «پدر» محصول ۲۰۲۱، میاندازد. اما در اینجا کارگردان برای لحظهای هم که شده از مارگارت رها نمیشود. دوربین فقط ذهن رنجدیدهی مارگارت و بهنوعی تحت تلقین دیوید را به ما نشان میدهد. شاید تنها نمایی که دوربین کمی از مارگارت دور است، همان صحنهی داخل اداره است که همکاران او را پشت دیوار شیشهای اتاقاش در حال تماشا هستند. فیلم «رستاخیز» معادی جسمانی در ذهن مارگارت است و حقیقتی ذهنی از دردی گذشته که اکنون و درست مقابل چشمان او تبدیل به واقعیتی محض میشود.
این نوع نگاه برای پرداختن به ذهن مالیخولیا و پارانوئید میتواند آبستن ایدههای ناب دیگری در سینما باشد. اندرو سیمنز در این پرداخت ساده و مملو از دوگانگی و تعلیق مخاطب را همراه ذهن فرد بیمار میکند. توجه داشته باشید که او با چند برش و نماهای معکوس به مخاطب نشان میدهد که هدفاش فقط رازآلودگی نیست. بهطور مثال صحنهای را بهیاد بیاورید که مارگارت سایهای را پشت پرده میبیند و بهسمت پنجره میرود.
نقد فیلم رستاخیز
کارگردان با یک برش و تغییر نما از بیرون مارگارت را در حال نگریستن نشان میدهد. اگر کارگردان قصد شوکه کردن مخاطب را داشت، نما را از پشت سر مارگارت تغییر نمیداد و با یک جامپاسکر مخاطب را در شوکی لحظهای فرو میبرد. اما برای او چشمان بیتاب و خستهی مارگارت مهم هستند و دنیا باید از زاویهدید این دو چشم مضطرب نگریسته شود.
پایان مقاله نقد و بررسی نقد فیلم رستاخیز
بیشتر بخوانید:
فیلم ژنرال | معرفی سبک موسیقی بوسا نووا | نقد فیلم مخمل آبی | معرفی دستگاهها و ردیف های موسیقی ایرانی | آلفرد هیچکاک | نقد فیلم My Neighbor Totoro – فیلم همسایه من توتورو | نقد و بررسی بازی Beat Saber | فیلم دزد دوچرخه | مکتب نئو اکسپرسیونیسم: تاریخ ، ویژگی ها و آثار هنری | فیلم اگه میتونی منو بگیر | نقد انیمیشن The Croods: A New Age | انیمیشن خانواده کرودها : عصر جدید | نقد فیلم قهرمان اصغر فرهادی | سرگیجه ای در جهان مدرن | نقد فیلم پدرخوانده 1 | The Godfather | عزیمتی به عظمت هنر هفتم