نقد فیلم فریادها و نجواها
نقد فیلم فریادها و نجواها : ‘ فیلم فریادها و نجواها ” ما را در مقبره ای از ترس ، درد و نفرت قرار داده است و برای مقابله با این احساسات قدرتمند ، عشق ایثارگرانه احضار می کند. فکر می کنم این روش اینگمار برگمان برای درمان تنفر از خود و حسادت نسبت به کسانی است که ایمان دارند.
بیشتر بخوانید : بهترین فیلمهای هیچکاک
داستان او که در داخل یک خانه بزرگ سوئدی در زمین یک ملک بزرگ اتفاق می افتد ، یک زن در حال مرگ به نام اگنس و کسانی را که با او منتظر آمده اند نشان می دهد: خواهرانش ماریا و کارین ، خدمتکار آنا. سه مرد از کنار یکدیگر رد می شوند ، دو شوهر و یک دکتر ، و در پایان نقش کوچکی برای کشیش وجود دارد ، اما این اساساً داستان زنانی است که با یک تاریخ دردناک به هم پیوند خورده اند.
با نقد فیلم فریادها و نجواها همره ما باشید.
این یک خانواده هیولایی است. ماریا (لیو اولمان) پر پرواز و کم عمق است ، شوهرش را کلاهبرداری می کند و هنگامی که پس از اطلاع از خیانت همسر خود را با چاقو خدشه زد ، از کمک به او امتناع می ورزد. کارین (اینگرید توولین) سرد و خصمانه است ، از شوهرش متنفر است ، در یک مکان صمیمی خود را با خرده شیشه بریده و سپس وقتی خون روی صورتش را می مالد ، پیروزمندانه لبخند می زند. در یکی از ویران کننده ترین صحنه های فیلم ، کارین به ماریا می گوید که چقدر همیشه از او متنفر بوده است.
اگنس (هریت اندرسون) ، خواهر در حال مرگ ، در یک بوته درد گرفتار شده است. گاهی اوقات جیغ می کشد ، صدای حیوانات زخمی می شود و سپس آنا (کاری سیلوان) به سراغش می آید ، سرش را به سینه هایش می گیرد و سعی می کند او را دلداری دهد.
بیشتر بخوانید : بهترین فیلمهای آل پاچینو
آنا شخص کاملاً خوبی در فیلم است ، که برای روح دختر مرده خود از درگاه خداوند دعا می کند ، و در حالی که خانواده از روح خود غذا می خورند ، در پس زمینه سکوت می کند. او اگنس را دوست دارد و اگر دیگران را دوست داشت دوست داشت.
برگمن هرگز فیلم دیگری به این دردناک نساخت. دیدن آن لمس افراطی احساس انسان است. این بسیار شخصی است ، به طوری که در حریم خصوصی نفوذ می کند ، ما تقریباً می خواهیم نگاهمان را دور کنیم.
” فیلم پرسونا ” (1966) به آن اشاره می کند ، به ویژه با استفاده از تصاویر نزدیک برای نشان دادن رمز و راز شخصیت ؛ هیچ مدیر دیگری با چهره انسان کار بیشتری نکرده است. گویی ” فیلم فریادها و نجواها ” ، ساخته شده در سال 1972 ، او را به پایان تلاش خود برای زخم رنجش کشاند. فیلم های بعدی او به واقع گرایی بیشتر ، خاطرات معقول تر از زندگی و شکست های او (برای هیچ کارگردانی پیوسته زندگینامه ای نیست) برمی گردد.
بیشتر بخوانید : بهترین فیلم های کوروساوا
و در انتهای فیلم “Faithless” (2000) به کارگردانی اولمان از فیلمنامه اش وجود دارد که در آن پیرمردی بازیگران (یا اشباح) را احضار می کند تا به او کمک کند تا از پشیمانی خود برای آسیب رساندن به دیگران کنار بیاید.
” فیلم فریادها و نجواها ” توسط Sven Nykvist ، فیلمبردار قدیمی خود ، در خانه ای که کاغذ دیواری ها ، فرش ها و پرده ها قرمز خون عمیق است ، عکسبرداری شده است.
برگمن در فیلمنامه خود می نویسد: “من به درون روح انسان فکر می کنم ،” به عنوان یک قرمز غشایی. ” همه خانمها با لباسهای سفید یا روتختی به کف طبقه به سبک قدیمی لباس می پوشند ، مگر بعد از مرگ اگنس ، وقتی کارین و ماریا به لباس سیاه می روند. در مقاله ای با دی وی دی ، منتقد پیتر کاوی از کارگردان نقل قول می کند: “همه فیلم های من را می توان سیاه و سفید در نظر گرفت ، به جز” فیلم فریادها و نجواها “
بله ، زیرا رنگ ها نمایانگر پیوندهای عاطفی اساسی آنها هستند ، با خون ، مرگ و معنویت. فقط چند مهلت وجود دارد. یک شلیک اولیه در محوطه املاک مشاهده می شود ، و توالی های کوتاهی در وسط و انتهای آن وجود دارد که خانواده در پارک سبز قدم می زنند. این لحظات ما را برای مدت کوتاهی از صحنه کلاستروفوبیک درد و مرگ رها می کند.
بیشتر بخوانید : کتاب عقاید یک دلقک
برگمان از بازگشتهای فوری به زندگی زنان استفاده می کند و آنها را با فریم های کامل قرمز عمیق آغاز و به پایان می رساند ، سپس در کلوزآپ هایی که صورت آنها نیمه روشن است محو می شوند یا از آنها خارج می شوند. این فلاش بک ها برای توضیح جزئیات زندگینامه ای نیستند ، بلکه برای گرفتن لحظاتی از احساسات شدید هستند ، مانند زمانی که ماریا با تردید پزشکی را که برای مراقبت از کودک آنا آمده است اغوا می کند ، یا وقتی که تولین با پیروزی خود را زخمی می کند تا شوهرش را حتی بیشتر مجروح کند.
یک بازگشت فوری شامل خواهران بازمانده و همسران آنها می شود که با خونسردی تصمیم می گیرند 12 سال خدمت صادقانه آنا را فقط با “پرداخت اندک و یادگاری از اگنس” پاداش دهند. صحنه دیگر نشان می دهد که ماریا از کارین می پرسد که آیا آنها نمی توانند دوست باشند و کارین با سرکشی به او ، فقط برای اجازه دادن به خواهرش ، لحظاتی بعد ، صورت او را نوازش می کند.
بیشتر بخوانید : بهترین کتاب های ادبیات هند
و سپس ، در صحنه ای که می بینیم آنها صحبت می کنند اما سخنان آنها را نمی شنویم ، این دو زن مانند بچه گربه های دوستانه یکدیگر را نوازش می کنند ، در حالی که چیزی را به نظر می رسد که مانند کلمات دوست داشتنی است. وقتی کارین بعداً این لحظه را به یاد می آورد ، ماریا با سردی خاطره را رد می کند.
زخم عمیقی این خانواده را زخم کرده است. به نظر می رسد اگنس و آنا هرگز ازدواج نمی کنند و در خانه خانوادگی با هم زندگی می کنند (احتمالاً به عنوان یک دوست) در خانه فرار کرده اند.
در اواخر فیلم یک سکانس رویایی خارق العاده ای وجود دارد که در آن اگنس مرده ابتدا از یک خواهر و سپس از خواهر دیگری می خواهد که او را نگه دارد و او را آرام کند. آنها او را رد می کنند. سپس آنا (که ریای آن ماست) در ترکیبی که آینه Pieta است ، او را دلداری می دهد.
به نظر می رسد در این صحنه عکسهایی وجود دارد که نشان می دهد اگنس دوباره به زندگی بازگشته است. آنها مبهم هستند ، تا زمانی که دست او به وضوح حرکت می کند ، اما به یاد داشته باشید ، این یک رویا است.
وقتی ” فیلم فریادها و نجواها ” اکران شد ، بیشتر از هر فیلم دیگری به جز ” فیلم مهر هفتم ” و ” فیلم پرسونا ” تأثیرگذار بود. در یک موفقیت خارق العاده برای یک فیلم خارجی ، نامزد اسکار بهترین فیلم ، کارگردانی ، فیلمنامه و فیلمبرداری شد. عجیب ، این تفسیرهای پیچیده زیادی را القا نمی کند ، از نوع فیلم های گیج کننده اخیر مانند “Memento” ، ” فیلم جاده مالهالند ” یا ” فیلم باشگاه مشت زنی “.
بیشتر بخوانید : بهترین کتاب های ادبیات مصر
شاید به این دلیل که تماشاگران جوان مرد ، که مشتاقترین بافنده تئوری هستند ، زیاد مورد توجه قرار نگرفتند ، یا شاید به این دلیل است که فیلم به سادگی فراتر از توضیح است: احساساتی که به تصویر می کشد و برانگیخته می شود ، خود گویای این مسئله است.
سخت خواهد بود که بگوییم هر یک از خواهران ، یا هر عمل آنها ، برای هر چیزی “ایستاده” است ، مگر راه غیرقابل توصیفی که زندگی می تواند ما را برکت دهد و مجازات کند.
برگمان ، متولد 1918 ، پسر وزیر لوتری ، یک مادام العمر اهل ادب و احترام بود (اگرچه در گفتگو با ارلند جوزفسون که در دی وی دی جدید قرار داشت ، او می گوید امیدوار است که همسرش را در زندگی بعدی ببیند). معنویت غالباً در مرکز فیلم های او قرار دارد و معمولاً شامل سکوت خدا در دنیای وحشت است.
این شوالیه در ” فیلم مهر هفتم ” با Death یک بازی شطرنج بازی می کند و یک وزیر لوتر وقتی به احتمال هولوکاست هسته ای فکر می کند ، به ” فیلم نور زمستانی ” ایمان پیدا می کند.
در ” فیلم فریادها و نجواها ” ایمان آنا ساده و مستقیم است. او شمعی روشن می کند ، در مقابل عکس دختر مرده خود زانو می زند و از خدا می خواهد که او را دوست داشته باشد. سپس او شمع را منفجر می کند و یک لقمه سالم از سیب می گیرد (با زمان بندی مناسب ، مقداری آب را قبل از افتادن رهگیری می کند).
هنگامی که اگنس می میرد ، صحنه های آماده سازی بدن او ما را به یاد گزارش کتاب مقدس از زنانی می اندازد که مسیح را از صلیب پایین آوردند و به نظر می رسد گریه های درد او از پدر می پرسد که چرا او را رها کرده است.
بیشتر بخوانید : بهترین کتاب های ادبیات ایتالیا
پایان فیلم فریادها و نجواها در استراتژی احساسی آن طاقت فرسا است. آنا را قبل از خانواده بی عاطفه صدا می کنند ، به او پول اندکی می دهند و می گویند در راه است. وی با ارائه “یادبود” ، صدای خود را برای تنها بار در فیلم فریادها و نجواها بلند می کند: “من چیزی نمی خواهم”.
اما بعدا متوجه می شویم که او چیزی را نگه داشته است. از کشو او یک بسته را برمی دارد و آن را باز می کند تا مجله اگنس را فاش کند ، و همانطور که می خواند در حالی که اگنس یک روز عالی در پاییز را یادآوری می کند ، زمانی که درد خیلی بد نبود ، و چهار زن چترهای چتری خود را برداشتند و در باغ “این خوشبختی است. من نمی توانم چیز بهتری بخواهم ، “او می نویسد. “من عمیقا از زندگی ام سپاسگزارم ، که چیزهای زیادی به من می دهد.”
یادگاری آنا قدردانی اگنس در برابر درد و مرگ است. وقتی کارین و ماریا به نقطه مرگ خود برسند ، احساس خواهیم کرد که آنها در برابر فراموشی بدون منابع ، دست خالی خواهند ماند. برگمان از فیلم های دیگر خود به روشنی بیان کرده است که احساس می کند ناقص ، گاه بی رحم ، گناهکار است.
بیشتر بخوانید : موتزارت کیست؟
ایمان آنا ایمان یک کودک ، کامل ، بدون سوال است ، و او به آن غبطه می خورد. ممکن است درست باشد ، ممکن است بی فایده باشد ، اما احساس آن بهتر از مردن در ناامیدی است.
پایان نقد فیلم فریادها و نجواها