اکسپرسیونیسم در ادبیات
اکسپرسیونیسم در ادبیات به عنوان واکنشی علیه ماتریالیسم ، شکوفایی بورژوایی راضی ، مکانیزاسیون سریع و شهرنشینی و سلطه خانواده در جامعه اروپا قبل از جنگ جهانی اول بوجود آمد. این جنبش جریان ادبی غالب در آلمان در طول جنگ جهانی اول و بلافاصله پس از آن بود.
نویسندگان اکسپرسیونیست در جعل درامی از اعتراض اجتماعی قصد داشتند ایده های خود را از طریق سبک جدیدی منتقل کنند. نگرانی آنها بیش از آنکه با موقعیتهای خاص روبرو باشند ، مربوط به حقایق کلی بود. از این رو ، آنها در نمایش های خود به جای انواع شخصیت های کاملاً تکامل یافته ، به بررسی شاخصه های نمادین نماینده پرداختند.
تأکید نه بر دنیای خارج ، که صرفاً در مکان و زمان به صورت دقیق ترسیم شده و به سختی تعریف شده است ، بلکه بر وضعیت روانی فرد تأکید شده است. از این رو ، تقلید از زندگی در نمایش اکسپرسیونیستی با برانگیختگی خلسه انگیز حالات روحی جایگزین می شود.
شخصیت اصلی نمایشنامه اکسپرسیونیسم غالباً در مونولوگهای طولانی که با زبانی متمرکز ، بیضوی ، تقریباً تلگرامی که به تحلیل بیماری روحانی جوانان ، شورش علیه نسل قدیم و راهکارهای مختلف سیاسی یا انقلابی می پردازد ، دردسرهای خود را از بین می برد.
رشد درونی شخصیت اصلی از طریق مجموعه ای از تابلوها ، یا “ایستگاه” های پیوند خورده است ، که طی آن او علیه ارزش های سنتی قیام می کند و به دنبال یک دیدگاه معنوی بالاتر از زندگی است.
آگوست استریندبرگ و فرانک ودکیند پیشگامان برجسته درام اکسپرسیونیسم بودند ، اما اولین نمایش کامل اکسپرسیونیسم نمایشنامه “بتلر” ساخته “هاینهارد یوهانس سورژ” بود که در سال 1912 نوشته شد اما تا سال 1917 اجرا نشد. جنبش عبارت بودند از: گئورگ قیصر ، ارنست تولر ، پل كورنفلد ، فریتز فون اونروح ، والتر هاسنكلور و راینهارد گورینگ ، همه آلمان.
شعر اکسپرسیونیسم ، که همزمان با شعر دراماتیک آن به وجود آمد ، به همین ترتیب غیر ارجاعی بود و به دنبال غزلی سرخوشانه و سرودگونه بود که قدرت تداعی قابل توجهی داشته باشد. این شعر متراکم و محروم ، با استفاده از رشته های اسم و چند صفت و افعال مصدر ، روایت و توصیف را از بین برد تا به اصل احساس برسد.
شاعران اصلی اکسپرسیونیست گئورگ هیم ، ارنست استدلر ، آگوست استرام ، گوتفرید بن ، گئورگ تراکل و الس لاسکر-شولر از آلمان و شاعر چک ، فرانتس ورفل بودند. مضمون غالب آیه اکسپرسیونیسم ترس از زندگی شهری و دیدگاههای آخرالزمانی از فروپاشی تمدن بود. برخی از شاعران بدبین بودند و به ارزشهای هجوآمیز بورژوازی بسنده می كردند ، در حالی كه برخی دیگر بیشتر به اصلاحات سیاسی و اجتماعی توجه داشتند و ابراز امیدواری می كردند كه انقلابی در آینده رخ دهد.
در خارج از آلمان ، نمایشنامه نویسان که از تکنیک های نمایشی اکسپرسیونیست استفاده می کردند ، نویسندگان آمریکایی یوجین اونیل و المر رایس بودند.
اکسپرسیونیسم در هنرهای دیگر
فیلم های اکسپرسیونیست که تحت تأثیر تأثیر جدی صحنه اکسپرسیونیسم قرار گرفته اند ، می توانند از طریق دکور وضعیت ذهنی شخصیت اصلی را انتقال دهند. مشهورترین این فیلم ها رابرت وین کابینه دکتر کالیگاری (1920) است ، که در آن یک دیوانه درک خود از نحوه پناهندگی خود را بیان می کند. خیابان ها و ساختمان های نامناسب مجموعه پیش بینی هایی از جهان خودش است و شخصیت های دیگر با آرایش و لباس به نمادهای بصری انتزاع شده اند.
برانگیختن بیمارگونه فیلم از ترس ، تهدید و اضطراب و نور پردازی چشمگیر و سایه دار و صحنه های عجیب و غریب توسط چندین کارگردان بزرگ آلمانی به یک مدل سبکی برای فیلم های اکسپرسیونیست تبدیل شد. نسخه دوم پل وگنر از The Golem (1920) ، FW Murnau’s Nosferatu (1922) ، و Fritz Lang’s Metropolis (1927) ، در میان فیلم های دیگر ، دیدگاه های بدبینانه از فروپاشی اجتماعی را ارائه می دهند یا دوگانگی شوم ماهیت انسان و ظرفیت آن را برای شخصی هیولا بررسی می کنند. شر
در حالی که برخی آهنگساز آرنولد شوئنبرگ را به دلیل مشارکت وی در کتاب الماناک Blaue Reiter به عنوان اکسپرسیونیست طبقه بندی می کنند ، به نظر می رسد اکسپرسیونیسم موسیقی موسیقی طبیعی ترین خروجی خود را در اپرا پیدا کرده است.
از جمله نمونه های اولیه این آثار اکسپرسیونیستی می توان به تنظیمات اپراتوری اپل اکسپرسیونیستی کوکوشکا ، ماردر ، هافنونگ در فراوین (1919) و آگوست استرام سانکتا سوزانا (1922) اشاره کرد. برجسته ترین اپرای اکسپرسیونیست اما دو اثر آلبان برگ است: وزک ، اجرا شده در سال 1925 و لولو ، که به طور کامل تا سال 1979 اجرا نشد.
کاهش حرکت
زوال اکسپرسیونیسم به دلیل مبهم بودن اشتیاقش به دنیای بهتر ، با استفاده از زبان بسیار شاعرانه و به طور کلی ماهیت کاملاً شخصی و غیرقابل دسترسی نحوه ارائه آن ، سرعت گرفت. برقراری مجدد بخشی از ثبات در آلمان پس از سال 1924 و رشد سبک های آشکارتر سیاسی واقع گرایی اجتماعی ، روند جنبش را در اواخر دهه 1920 تسریع کرد.
اکسپرسیونیسم با ظهور نازی ها به قدرت در سال 1933 به طور قطعی کشته شد. آنها تقریباً تمام کار اکسپرسیونیست ها را منحط معرفی کردند و آنها را از نمایشگاه یا انتشار و در نهایت حتی کار منع کردند. بسیاری از اکسپرسیونیستها در ایالات متحده و سایر کشورها به تبعید رفتند.
منبع سایت مداد
بیشتر بخوانید:
نقاشی سوم ماه مه ۱۸۰۸|بهترین فیلمهای وس اندرسون|بهترین فیلم های چارلی چاپلین|تعریف نت موسیقی|فیلم بدنام|۵وبسایت جذاب کاربردی|معرفی موسیقی سنتی ایران|نقاشی های امپرسیونیسم|لوکینو ویسکونتی|ادبیات پست مدرن|بهترین کتاب های ویلیام فاکنر|بهترین کتاب های کافکا