فیلم بانوی حوا ، اگر از من بخواهند که در همه کمدی های عاشقانه تک صحنه را که در عین حال جنسیترین و خنده دارترین بود ، نام ببرم ، توصیه می کنم در شش ثانیه از علامت 20 دقیقه ای “The Lady Eve” ساخته پرستون استورجس شروع کنم و اسباب بازی های باربارا استنویک با موهای هنری فوندا در یک ضربه بدون شکست که سه دقیقه و 51 ثانیه طول می کشد.
استنویک در نقش یک ماجراجو بازی می کند که یک جوان لیسانس ثروتمند اما غیراخلاقی را در کشتی اقیانوس پیمایش به کابین خود سوق داده و به طرز ماهرانه ای او را دلتنگی می کند. او روی یک تخته سه گانه تکیه می زند. او کنار زمین روی زمین فرود آمده است.
بیشتر بخوانید : بهترین سریال های خارجی
“مرا محکم نگه دار!” او گفت ، او را محکم نگه داشته است – گویا به دلیل اینکه مار او را ترسیده است. اکنون شلیک نشکن آغاز می شود. بازوی راست او سر او را گهواره می کند ، و هنگامی که صحبت می کند با لاله گوش او بازی می کند و انگشتانش را از طریق موهای او عبور می دهد. ، بچه ها و با او معاشقه می کنند ، و او تقریباً از کمرویی و خودآگاهی فلج می ماند و در بعضی از مراحل ، او را به دام او می اندازد.
این بخشی از برنامه او نیست. استنویک نقش ژان هرینگتون را بازی می کند ، زنی متهم که با پدرش و نوکرشان کلاس اول سفر می کند ، مسافران ثروتمند را در بازی های ورق و هر چیز دیگری پیش می برد. او پس از یک سفر شکار مار در آمریکای جنوبی ، به چارلز پایک (فوندا) ، وارث ثروت آبجوسازی نگاه می کند. او هنگامی که از نردبان طناب به کشتی بالا می رود سیبی به کلاه ایمنی خود می اندازد و توسط پدرش مورد مواخذه قرار می گیرد: “ژان مبتذل مباش. ما کج و معوج باشیم ، اما هرگز مشترک نیستیم.”
خلاصه ای از فیلم بانوی حوا
آنچه در مورد عملکرد استنویک بسیار جالب است این است که او چگونه از هر دو طریق برخوردار است. او یک کلاهبردار است ، و هنوز هم می توان به او اعتماد کرد. یک اغواگر ، و در عین حال پوشنده عاشقانه. یک جویند gold طلا ، و با این حال او چیزی از او نمی خواهد. و او یک بی گناه ساده لوح است که فقط می داند عطر او برای کسی که یک سال “در آمازون” بوده بسیار بوی خوبی دارد.
بیشتر بخوانید : بهترین مینی سریال های نتفلیکس
او چنان سریع و کاملاً عاشق او می شود که حتی در مورد روشهایش رک و پوست کنده است ؛ درست قبل از بوسیدن او او را در مهتاب در كمان كشتی به او گفت ، “آنها می گویند یك عرشه مهتابی دفتر تجاری زنانه است.
هوارد هاوکس یک بار گفت که نقص “Bringing Up Baby” ، یکی از کمدی های بزرگ پیچیده ، این است که همه در آن یک گلوله هستند ؛ هیچ خط بهداشتی برای اندازه گیری شخصیت ها وجود ندارد.
” فیلم بانوی حوا ” (1941) ، که در نوع خود درست به اندازه تصویر هاوکس پرزحمت است ، این اشتباه را نمی کند. فوندا سنگ است. او در طول تصویر آسیب پذیر و صادق باقی می ماند زیرا ، مانند همه مردان جوان که واقعاً و بد عاشق هستند ، هوشیاری او روی یک چیز متمرکز شده است: خلا v قلب او که فقط او می تواند آن را پر کند.
بیشتر بخوانید : بهترین فیلم های تاریخی
این استنویک را برای یکی از بهترین بازی هایش ، پرواز عاشقانه و کمدی چنان برازنده و بی دردسری آزاد می کند که به نوعی می تواند همزمان نت های مختلفی را بازی کند. این فیلم ژان هارینگتون را در یک صحنه الهام بخش اولیه تأسیس می کند ، زیرا او در اتاق کشتی به پدرش ، یک سرهنگ جعلی می پیوندد.
او با استفاده از آینه در کامپکت خود ، چارلی پایک را در حالی که تنها نشسته و کتاب می خواند جاسوسی می کند (عنوان آن ، “آیا مارها ضروری هستند؟” افزودنی حیله گرانه به تصاویر فالکی فیلم است).
استورجس بر روی منظره منعکس شده در آینه ، و ژان یک روایت صدای بلند برای پدرش فراهم می کند ، و توصیف تلاش های هر زن در اتاق برای جلب توجه لیسانس خوش تیپ است. سپس ، هنگامی که چارلی از اتاق خارج می شود ، او به راحتی یک پا را بیرون می آورد و او را لگدمال می کند ؛ او خودش را برمی دارد او را مقصر شکستن پاشنه کفشش می داند.
او را تا اتاقهای اتاقش همراهی می کند و او به او می گوید یک جفت کفش جدید انتخاب کرده و روی پاهایش بگذارد. او می گوید: “شما باید زانو بزنید ،” و پای نایلون خود را تقریباً در صورت خود تاب می دهد.
بینایی او از شدت احساس تاری می شود ، و Sturges در عرض یک اینچ از نقض کد تولید ، راه نوسان انگشت انگشت پا به طور خطرناکی بسته می شود. چارلی به او علاقه مند می شود ، خیلی زود خودش را پیدا می کند که با ژان و پدرش پوکر بازی می کند ، به عنوان بخشی از تنظیمات آنها 600 دلار برنده می شود و سپس تحت عذاب نازنین نوازش گوش و موی او قرار می گیرد.
بیشتر بخوانید : نقد انیمیشن up
طرح به عنوان اختراع پیچ گوشتی گسترش می یابد ، با این تفاوت که پس از ملاقات پسر و دختر و پسر ، پسر برنده چیزی می شود که فقط فکر می کند دختر دیگری است. ژان که از آن روشی که به او اعتماد نکرده است صدمه دیده است ، با بازی در نقش “لیدی ایو سیدویچ” خود را به یک شام در عمارت سلطنتی پدرش دعوت می کند. چقدر شباهت حوا به ژان را تحت تأثیر قرار می دهد. “این همان خانم است!” نوکر وفادار او مگگی (ویلیام دمارست) می گوید. اما چارلی باور نمی کند ، و با چشمهای ماه خود را از طریق یک سری غواصی دنبال می کند.
استورجس در خاطرات خود می گوید که استودیوها همیشه در تلاش بودند تا او را وادار کنند که پیشرفتهایش را محدود کند ، و در پیش نمایش های دزدکی حرکت ، انگشتان خود را عبور داد ، زیرا دمارست به بوته ها سقوط کرد و فوندا قبل از اینکه یک گوشت گوشت گاو در او پیدا کند ، روی یک کاناپه و یک پرده افتاد. دامان اما همه آنها کار کردند. “این کاناپه 15 سال است که آنجاست و هیچ کس قبلاً زیر آن نرفته است!” بانوی ایو: “اوه ، خوب – اکنون یخ شکسته است!”
باربارا استنویک (1907-90) در درجه اول به عنوان یک بازیگر دراماتیک با استعداد شناخته می شد (“پسر طلایی” ، “استلا دالاس” ، “جبران خسارت مضاعف”). پرستون استورجس (1959-1898) ، که در اوایل دهه 1940 پس از دیگری (“سفرهای سالیوان” ، “داستان پالم بیچ”) و به سختی به نظر می رسید که بتواند اشتباه کند ، به او قول یک بازی کمیک را داده بود و یکی از آن را برای سنین مختلف به او داده بود.
اگرچه فیلم بدون فوندا غیرقابل تصور است ، اما ” فیلم بانوی حوا ” همه استنویک است ؛ عشق ، آسیب دیدگی و عصبانیت شخصیت او انگیزه تقریباً هر صحنه را فراهم می کند و آنچه تعجب آور است این است که او چقدر احساس واقعی را در چشمان او را تماشا کنید در حالی که او در مورد فوندا ، در تمام صحنه های آرام آنها با هم صحبت می کند ، و زنی را خواهید دید که با کمرویی پسرانه یک مرد سرگرم شده و با حضور فیزیکی او برانگیخته می شود.
بیشتر بخوانید : ۱۰ سریال برتر تاریخی و پربازدید
در ابتدا او عاشق بازی اغوا است ، و می توانید لذت او را از قدرت خود احساس کنید ، سپس او به طریقی درگیر اغواگری خود می شود. بندرت در فیلمی زنی بوده است که متقاعد کننده تر مرد را بخواهد.
نقش پدر او را چارلز كوبورن (1861-1961) بازیگر شخصیت ارزشمند دهه 1930 تا 1950 بازی می كند ، كه از نظر ظاهری به نوعی چارلز لاتون ملایم بود. در اینجا كبرن و استورجس تصمیمی درست و اساسی را اتخاذ می كنند: “سرهنگ” هارینگتون سرگشته و پهن نیست ، اما یك مرد باهوش و باهوش است ، نه بلند ، كه دخترش را دوست دارد.
رابطه آنها در یک صحنه آرام صبح روز بعد از اولین دیدار ژان با چارلی برقرار می شود. او در اتاق خواب خود است ، هنوز در رختخواب است. پدرش با لباس مجلسی وارد می شود ، روی تخت او می نشیند و در حالی که از او س withال می کند با یک ورق کارت بازی می کند. در این مرحله ما تصور خوبی داریم ، اما هیچ مدرک محکمی مبنی بر کلاهبرداری وی نداریم. “چه کار می کنی؟” او می پرسد: “معامله با پنج ها.” او می خواهد ببیند.
او چهار آس را به او نشان می دهد ، آنها را در بالای عرشه قرار می دهد ، و سپس بدون دست زدن به یک تک خال چهار دست می زند – هر بار کارت پنجم را معامله می کند. (مطمئناً سخت است ، اما به نظر می رسد اینجا و جاهای دیگر كوبورن خودش كارت ها را اداره می كند.)
این صحنه او را به عنوان یک کوسه معرفی می کند ، مشخص می کند که آنها متفق هستند و با روشی که او او را “هری” صدا می کند ، تأکید می کند که آنها دو بزرگسال هستند و در یک رابطه باریک پدر و دختر قفل نشده اند. صحنه خنده دار آن شب ، جایی که سرهنگ سعی می کند کارتها را با چارلی تقلب کند ، و ژان برای نجات مردی که دوستش دارد از او بیرون می رود.
ساخت فیلمی مانند ” فیلم بانوی حوا ” آنقدر سخت است که نمی توانید آن را بسازید مگر اینکه راهی بیابید که بی دردسر به نظر برسد. Preston Sturges در اینجا نوعی عمل متعادل سازی نفس گیر انجام می دهد ، شامل عاشقانه ، فریب و فیزیکی کمدی. صحنه هایی را در نظر بگیرید که ژان به عنوان فیلم بانوی حوا نقش می بندد.
بیشتر بخوانید : فیلم بیوه سیاه Black widow
او به دلیل کمبود مبدل لباس شخصی خود ، چارلی را از رایحه بیرون می کشد: با بی ادبی وارد خانه اش می شود که دقیقاً شبیه خودش است ، او یک لهجه انگلیسی اضافه می کند و جرات می کند او را بلوف صدا کند. می داند که او نمی تواند ، و لباسهای نقاشی دو خط آخر فیلم را تنظیم می کند ، که من در اینجا به آنها اشاره ای نخواهم کرد – مگر اینکه بگویم برای پول من ، هر یک با خط کلاسیک “هیچ کس کامل نیست” برابر است. در پایان “بعضی ها آن را گرم دوست دارند”.