صفحه اصلی > سینما : فیلم ماجرا
ads

فیلم ماجرا

نقد و بررسی فیلم ماجرا

نقد و بررسی فیلم ماجرا / فیلم L’Avventura

فیلم ماجرا : به من بگو دوستم داری. دوستت دارم. به من بگو که نمی کنی دوستت ندارم .زمانی که این تبادل نظر انجام می شود ، در اعماق ” فیلم ماجرا ” میکل آنجلو آنتونیونی ، این مکالمه هیچ ارتباطی با عشق ندارد. این بیشتر شبیه یک تلاش برای گذراندن زمان است – مانند بازی یک نفره ، یا ورق زدن یک سکه.

حتی این احتمال وجود ندارد که شخصیت ها عاشق باشند ، بتوانند دوست داشته باشند ، دوست داشته باشند ، دوست داشته باشند. پائولین كائیل نوشت: “خیلی كم عمق است تا واقعاً تنها باشد” ، آنها افرادی هستند كه سعی می كنند با رسیدن به یكدیگر و از بین بردن دلزدگی از خستگی خود فرار كنند.

بیشتر بخوانید: بهترین کتاب های گابریل گارسیا مارکز

” فیلم ماجرا ” در سال 1960 ، زمانی که کائیل آن را به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب کرد ، سر و صدا ایجاد کرد. این فیلم به عنوان تلنگر فیلم “La Dolce Vita” ساخته فلینی تلقی می شد. هر دو کارگردان ایتالیایی بودند ، هر دو شخصیت های خود را در جستجوی بی ثمر برای لذت حسی به تصویر می کشیدند ، هر دو فیلم در سپیده دم با پوچی و بیماری روح به پایان رسید.

اما شخصیت های فلینی که از طبقه متوسط ​​بودند و اشتهای هوس انگیزی داشتند ، حداقل در راه ناامیدی امیدوار بودند. برای افراد ثروتمند بیکار و انحطاط آنتونیونی ، لذت چیزی است که لحظه ای آنها را از موارد کشنده وجودشان دور می کند. کائل دوباره گفت: “شخصیت ها فقط در تلاشند تا اضطراب خود را تخلیه کنند: رابطه جنسی تنها وسیله ارتباطی آنهاست.”

طرح ” فیلم ماجرا ” مشهور شد زیرا ، گفته شد ، هیچ اتفاقی در فیلم رخ نداد. آنچه ما دیدیم جستجوی بدون نتیجه ، ناپدید شدن بدون راه حل بود. عنوان در انگلیسی به معنای “ماجراجویی” است و تصور لبخند خشک آنتونیونی هنگام نوشتن این کلمات در صفحه اول فیلمنامه کار سختی نبود.

گروهی از دوستان ثروتمند در حال قایق تفریحی در دریا در نزدیکی سیسیل هستند. آنها در نزدیکی یک جزیره لنگر می اندازند ، در ساحل شنا می کنند و شروع به کاوش می کنند. آنا (لیا ماساری) با معشوق خود ساندرو (گابریل فرزتی) درگیر شده و از او شنیده شده كه می خواهد تنها بماند.

نقد فیلم پدرخوانده 1 | The Godfather | عزیمتی به عظمت هنر هفتم
بیشتر بخوانید

هر دو به همراه دوستش کلودیا (مونیکا ویتی) و دیگران به ساحل می روند. بعد از مدتی آنا پیدا نمی شود. بقیه جزیره را برای او جستجو می کنند. این بیشتر سنگها و درختان صخره ای است و مکان های کمی برای پنهان کردن به نظر می رسد ، اما او را نمی توان یافت.

و او دیگر هرگز دیده نمی شود. اگر ” فیلم ماجرا ” یک فیلم معمولی بود ، از افشای این اطلاعات از من عصبانی می شدید ، زیرا تصور می کنید این فیلم در جستجوی آنا بود. این نیست.

بیشتر بخوانید: بهترین کتاب های ادبیات یمن

این درباره حسی است که در آن همه شخصیت ها در آستانه ناپدید شدن هستند. زندگی آنها بسیار غیرواقعی است و روابط آنها چنان نا محدود است که به سختی می توان گفت وجود دارد. آنها در زندگی مانند نشانک هستند: مکانهایی که در آن نگهداری می شوند ، اما درگیر داستان نیستند.
قایق بادبانی فرستاده می شود تا کمک کند.

در حالی که دوستان آنا این جزیره را شانه می زنند ، فیلمبرداری آلدو اسکاواردا خالی از لطف نیست: انسان ها در ترکیبات خارج از مرکز قرار می گیرند ، گویی که سنگ ها برای همیشه در آنجا بوده اند و این بازدیدکنندگان احتمالاً به دریا – یا آسمان یا سایه ها سر می خورند.

آنها یک قایق را می شنوند ، خیلی دور. یک عکس شوخی وجود دارد که در آن ما آن را می بینیم – یا تقریباً آن را می بینیم. آیا آنا روی آن جا گذاشت؟ شاید بعداً ، آنها قایق دیگری را بشنوند.

این قایق های تخیلی مانند جسد مرده ای هستند که در “Blow-Up” (1967) آنتونیونی در چمن پارک بود یا نبود. فیلم 1978 استرالیایی “پیک نیک در سنگ آویز” نیز در مورد شخصی است که توسط یک منظره فرو خورده است. تأثیر ناپدید شدن آنا ناخوشایند است.

ما می خواهیم بدانیم که آنجا قایقی بود یا قایق نبود ، و آنا آن را ترک کرد یا آن را ترک نکرد. فیلم لغزنده باقی مانده است. سرانجام قایق بادبانی با پلیس و پدر آنا (که به نظر می رسد از فراخواندن از مسئولیت های خود برای چیز ناچیز مانند ناپدید شدن کودک ناراضی است) برمی گردد.

نقد فیلم شک | DOUBT، ساخته جان پاتریک شنلی
بیشتر بخوانید

سپس یک صحنه وجود دارد که از دو جهت تکان دهنده است: اول به این دلیل که اصلاً اتفاق می افتد و دوم به سختی به نظر می رسد که اتفاق افتاده است – مانند قایقی شبح است که مطمئن نیستیم از آن دیدن کرده ایم.

مهمانی به قایق تفریحی برگشته است و ساندرو ، عاشق آنا ، کلودیا ، دوست خود را می گیرد و او را می بوسد. کلودیا دور می شود. لحظه می گذرد. او به چه فکر می کند؟ آیا او از اینکه او خیلی زود آنا را خیانت می کند بیزار است؟ دانستن آن غیرممکن است.

بیشتر بخوانید: بهترین کتاب های ادبیات هلند

در ساحل ، ساندرو در مقر پلیس گزارش می دهد و کلودیا را به داخل قطار دنبال می کند. او می گوید که او را دوست دارد. بعداً دوستان دیگری به آنها پیوستند ، از جمله گلوریا (Dorothy De Poliolo) ، نویسنده سکسی که با فراموشی در خیابانهای طبقه کارگر قدم می زند که مردان و پسران با جسارت از او تمسخر می کنند و توجه آنها را مثل اینکه هوا باشد قبول می کنند.

در اینجا یک نکته جالب بیان شده است: او در تلاش است که خود را سکسی نشان دهد ، اما فراموش کرده است که چرا این کار را می کند. او لباس می پوشد و از خاطره ای دور می شود که به آنچه مردان درباره او فکر می کنند اهمیت می دهد. آنها هنوز فکر می کنند ، اما او توانایی مراقبت خود را سوزانده است.

کلودیا ساندرو را به عنوان معشوق خود می پذیرد. آنا فراموش شده است. هیچکدام او را عزادار نمی کنند. او به یک عملکرد (عاشق ، دوست) خدمت می کرد ، و اکنون که او دیگر از بین رفته است ، این عملکرد باید توسط دیگری انجام شود. آنها با هم در یک اتاق هتل چک می کنند ، و در حالی که زنگوله در حال تماشای ساندرو است که سعی می کند کلودیا را ببوسد ، اما وقتی زنگوله رفت ساندرو دیگر تلاش نمی کند.

او در یک مهمانی در هتل پایین می رود. کلودیا می خوابد ، بیدار می شود ، به راهرو می دوید ، به امید (یا ترس) از بازگشت آنا. او ساندرو را در طبقه پایین پیدا می کند که روی مبل با یک روسپی پراکنده شده است. بیرون می دود. همانطور که ساندرو بلند می شود ، قلاب برای او یک یادگاری می خواهد – به یاد فرانسوی برای یک خاطره – و او اسکناس ها را به بدن او می اندازد. بیرون ، طلوع خالی.

فیلم خشکسالی
بیشتر بخوانید

وقتی ” فیلم ماجرا ” اکران شد ، اشاره به “آنتونیونینو” شوخی شد. در اولین نمایش خود در جشنواره کن ، مخاطبان هو کردند ، اما جایزه هیئت داوران را از آن خود کرد و به یک موفقیت در گیشه در سراسر جهان تبدیل شد. این خالص ترین و بارزترین فیلم از چندین فیلم در مورد شخصیت هایی بود که در برزخ وجودی فرو می رفتند.

در آمریكا ، این زمانی به وقوع پیوست كه بیتنیك ها جداكاری می كردند ، وقتی كه جاز مدرن كنایه از ملودی را حفظ می كرد ، وقتی كه هوا خوب بود. تمام آن زمان بعداً در دهه 1960 سقوط کرد ، اما در حالی که ادامه داشت ، ” فیلم ماجرا ” سرود آن بود.

بیشتر بخوانید: بهترین کتاب های ادبیات سوئد

من وقتی فیلم را دیدم خیلی ارتباط برقرار نکردم – در 18 سالگی چطور توانستم؟ این افراد از یک سبک زندگی فراتر از وحشیانه ترین رویاهای من خسته شده اند. وقتی 15 سال بعد فیلم را در یک کلاس تدریس کردم ، به نظر می رسید تحت تأثیر و ساختگی است ، یک ایده بلند اما نه یک فیلم. تازه اخیراً ، با دیدن دوباره آن ، فهمیدم که آنتونیونی چه وضوح و اشتیاق را در گریه خاموش ناامیدی فیلم به ارمغان آورده است.

شخصیت های او انگلی بودند که پولشان به آنها اجازه می داد حواس پرتی کار ، مسئولیت ، اهداف و اهداف را پاک کنند و خلا کامل را در معرض دید قرار دهند. البته می توان ثروتمند و شاد بود ، اما برای این کار شما به فکر و علاقه نیاز دارید. غیرممکن است که خوشبخت باشید زیرا شخص بی وقفه سرگرم می شود. ” فیلم ماجرا ” به مکانی در تصورات ما تبدیل می شود – یک صحرای اخلاقی مالیخولیایی.

چرا دیگر فیلم هایی مانند ” فیلم ماجرا ” نداریم؟ چون ما دیگر از همان نوع سوال ها نمی پرسیم. ما “هدف زندگی” را با “انتخاب سبک زندگی” جایگزین کرده ایم. من قبلاً فکر می کردم “آیا همه چیز آنجاست؟” از پگی لی. غم انگیزترین آهنگ بود. آنتونیونی می تواند غم انگیز تری را در ذهن داشته باشد: “بیشتر”.

بیشتر بخوانید:بهترین سریال های نتفلیکس

پایان مقاله نقد و بررسی فیلم ماجرا

نویسنده و منتقد سینما شاعر و رمان نویس حدود 15 سال تجربه نوشتن داستان کوتاه , کارگردانی و دستیار کارگردانی. و مدیر مجموعه بامدادی ها.

دیدگاهتان را بنویسید

17 − 15 =