سریال ارکین: شاهکاری که دنیای انیمیشن را دگرگون کرد

بخش اول: فصل اول، پرده نخست – تولد یک تراژدی

سه قسمت ابتدایی فصل اول، سنگ بنای کل داستان را می‌گذارند. ما با “وای” و خواهر کوچک‌ترش “پاودر” (Powder) آشنا می‌شویم که پس از کشته شدن والدینشان در یک شورش نافرجام علیه پیلت‌وِر، توسط “وندر”، رهبر محبوب و کاریزماتیک شهر زیرزمینی، به فرزندی پذیرفته می‌شوند. وندر تلاش می‌کند تا صلح شکننده‌ای را با نیروهای امنیتی پیلت‌وِر حفظ کند.

اما یک سرقت فاجعه‌بار توسط این بچه‌ها همه چیز را به هم می‌ریزد. پاودر، در تلاشی مذبوحانه برای کمک به خانواده‌اش، ناخواسته باعث یک انفجار مهیب می‌شود که به مرگ دوستانشان و دستگیری وندر می‌انجامد. در لحظه‌ای کلیدی و دلخراش، وای که از این اتفاق شوکه و خشمگین است.

پاودر را “جینکس” (به معنی نحس و بدشگون) می‌خواند و او را ترک می‌کند. همین لحظه، نقطه تولد شخصیت “جینکس” و هسته اصلی تراژدی سریال ارکین است.

پاودر که توسط خواهرش طرد شده، در آغوش “سیلکو”، دشمن قسم‌خورده وندر که رؤیای استقلال زآن به هر قیمتی را در سر دارد، پناه می‌گیرد. این سه قسمت به طرز استادانه‌ای روابط شخصیت‌ها، دنیای بی‌رحم زآن و بذرهای نفرتی را که در آینده به جنگی تمام‌عیار تبدیل خواهد شد، می‌کارند.

بخش دوم: فصل اول، پرده دوم – شکاف میان دو شهر

پرده دوم با یک پرش زمانی چند ساله آغاز می‌شود. وای سال‌ها در زندانی مخوف حبس بوده و به یک مبارز سرسخت تبدیل شده است. پاودر، حالا با نام “جینکس”، به عنوان دست راست و دخترخوانده سیلکو، به یک مخترع نابغه اما از نظر روانی بی‌ثبات تبدیل شده که شهر پیلت‌وِر را با حملات تروریستی خود به آشوب می‌کشد.

در سوی دیگر، در شهر آرمان‌شهری پیلت‌وِر، دو دانشمند جوان به نام‌های “جیس” (Jayce) و “ویکتور” (Viktor) موفق به مهار جادو از طریق فناوری شده و “هکستک” (Hextech) را خلق می‌کنند؛ اختراعی که می‌تواند آینده بشریت را دگرگون کند.

این بخش از داستان به زیبایی تقابل دو جهان را به تصویر می‌کشد: در حالی که پیلت‌وِر در آستانه یک رنسانس تکنولوژیک قرار دارد، زآن در فقر و ناامیدی عمیق‌تری فرو می‌رود. معرفی شخصیت “کیتلین” (Caitlyn)، یک افسر پلیس جوان و ایده‌آل‌گرا که برای یافتن جینکس به کمک وای نیاز دارد، خطوط داستانی این دو خواهر را دوباره به هم پیوند می‌دهد.

پیچیدگی‌های سیاسی در شورای حاکم پیلت‌وِر و جاه‌طلبی‌های شخصیت‌هایی مانند “مل مداردا” (Mel Medarda)، لایه‌های جدیدی به داستان اضافه می‌کنند و نشان می‌دهند که فساد و بازی‌های قدرت تنها به شهر زیرزمینی محدود نمی‌شود.

بخش سوم: فصل اول، پرده سوم – قیامی از جنس آتش و خون

سه قسمت پایانی فصل اول، اوج هیجان، درام و احساسات است. همکاری شکننده وای و کیتلین برای ردیابی سیلکو و جینکس، آن‌ها را به اعماق تاریک زآن می‌کشاند. در این میان، ما با “اکو” (Ekko)، دوست دوران کودکی خواهران که حالا رهبر گروهی از شورشیان به نام “فایرلایت‌ها” (Firelights) است، روبرو می‌شویم. رویارویی مجدد وای و جینکس یکی از قدرتمندترین و غم‌انگیزترین سکانس‌های تاریخ انیمیشن است.

جینکس که بین عشق به خواهرش و وفاداری به سیلکو گیر افتاده، در مرز جنون کامل قرار دارد. از سوی دیگر، اختراع هکستک توسط جیس و ویکتور، علاوه بر مزایای بی‌شمار، خطرات مرگباری نیز به همراه دارد و ویکتور در تلاش برای نجات جان خود.

به سمت استفاده از تکنولوژی‌های تاریک و ممنوعه کشیده می‌شود. فصل اول با یک کلیف‌هنگر (cliffhanger) نفس‌گیر به پایان می‌رسد: جینکس که احساس می‌کند برای همیشه از سوی خواهرش طرد شده، یک موشک مجهز به هکستک را مستقیماً به سمت ساختمان شورای پیلت‌وِر، درست در لحظه‌ای که آن‌ها در آستانه اعطای استقلال به زآن هستند، شلیک می‌کند.

این پایان‌بندی شوکه‌کننده، نه تنها سرنوشت شخصیت‌های کلیدی را در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهد، بلکه رسماً آغاز جنگ بین دو شهر را اعلام می‌کند و زمینه را برای فصل دوم این سریال ارکین فوق‌العاده آماده می‌سازد.

بخش چهارم: نقد و بررسی فصل دوم – پژواک‌های جنگ و تاریکی

فصل دوم سریال ارکین که طرفداران مدت‌ها انتظارش را می‌کشیدند، مستقیماً از دل آتش و هرج‌ومرج پایان فصل اول آغاز می‌شود. این فصل، یک اثر به مراتب تاریک‌تر، خشن‌تر و از نظر احساسی ویرانگرتر است. حمله جینکس به شورا، همانطور که انتظار می‌رفت، تمام امیدها برای یک راه‌حل مسالمت‌آمیز را از بین برده و پیلت‌وِر را وارد یک حالت جنگی تمام‌عیار می‌کند.

کیتلین که مادرش را در این حمله از دست داده، دیگر آن افسر ایده‌آل‌گرای سابق نیست و عطش انتقام، او را در مسیری خطرناک قرار می‌دهد. رابطه او با وای به دلیل ارتباط وای با جینکس، دچار تنش‌های جدی می‌شود.

یکی از محورهای اصلی فصل دوم، ورود “آمبسا مداردا” (Ambessa Medarda)، مادر جنگ‌سالار مل از امپراتوری “ناکسوس” (Noxus) است که با هدف استفاده از سلاح‌های هکستک برای مقاصد نظامی خود، وارد بازی‌های سیاسی پیلت‌وِر می‌شود و اوضاع را پیچیده‌تر می‌کند. در زآن، مرگ سیلکو یک خلاء قدرت ایجاد کرده و جنگ بین باندهای مختلف برای کنترل شهر زیرزمینی شدت گرفته است.

جینکس حالا به یک نماد انقلابی برای برخی و یک هیولای غیرقابل کنترل برای برخی دیگر تبدیل شده و بیش از هر زمان دیگری در تاریکی ذهن خود غرق شده است.

در همین حال، ویکتور با پذیرش کامل “ماشین هرالد” (The Machine Herald)، به موجودی فرابشری تبدیل می‌شود که معتقد است تنها راه نجات بشریت، حذف احساسات و ضعف‌های انسانی است. فصل دوم سریال ارکین به طرز درخشانی به بررسی عواقب خشونت و جنگ می‌پردازد.

شخصیت‌ها دیگر به دو دسته خوب و بد تقسیم نمی‌شوند؛ همه خاکستری هستند و برای بقا دست به انتخاب‌های وحشتناکی می‌زنند. انیمیشن در این فصل حتی از قبل هم پخته‌تر و سینمایی‌تر شده و سکانس‌های اکشن آن نفس‌گیر و خلاقانه هستند.

این فصل یک پایان‌بندی تلخ و در عین حال قدرتمند برای داستان خواهران ارائه می‌دهد و ثابت می‌کند که سریال ارکین صرفاً یک سرگرمی نیست، بلکه یک اثر هنری عمیق در مورد زخم‌هایی است که هرگز التیام نمی‌یابند.