ارتباط موسیقی و مغز انسان : روانشناختی هنر و علم موسیقی دسته ای است که به مفهوم موسیقی و درک آن و بررسی تاثیر موسیقی بر مغز انسان و حالت های روزمره میپردازد.
علاقه مردم به هنر فرهیخته موسیقی در طول تاریخ و گفته ها و تفاسیر صاحب نظران و فیلسوف ها ، سبب گردیده که باعث شده با استفاده از ابزار فوق حرفه ای ، به دنبال نقد و بررسی ارتباط موسیقی و مغز انسان بروند.
این تحقیقات سبب بوجود آمدن دسته بندی به عنوان علم موسیقی شناسی روانی شد که به دنبال بررسی راه های واکنش سیستم عصبی در قبال موسیقی، هدف ها و پژوهش های مختلف را همراهی میکند.
زمانی که ما میگوییم یک ترانه موسیقی خیلی با انرژی و شاد یا ناراحت کننده و غمگین است، تنها به این علت نیست که هنر زیبای موسیقی، احساس بخصوصی در ما به وجود میآورد بلکه مغز انسان به حالت های گوناگونی به موسیقی شاد و غمگین انواع واکنش نشان میدهد.
در برخی از مواقع نیزز قطعات کوتاهی از ترانه و قطعه غمگین و شاد میتواند بر ما تاثیر بسیاری بگذارید.
یک تحقیق ثابت داد که پس از گوش دادن ترانه ای کوتاه از موسیقی، شرکتکنندگان قصد داشتند که یک تصویر از حالت های صورت خنسی و بی تفاوت را با توجه به لحن موسیقی ای که شنیده بودند، به عنوان غمگین یا شاد تفسیر کنند.
از این رو این موضوع برای بقیه اکت های صورت نیز رخ داد، ولی پر رنگ ترین آن، برای حالات نزدیک به خنثی بود.
ارتباط موسیقی و مغز انسان
در اواسط دهه نود میلادی ارتباط موسیقی و مغز انسان، تحت عنوان اثر موتزارت، به اوج شهرت شد. این نظریه ادعا میکند که گوش کردن به موسیقی هایی که موتزارت خلق کرد ، کودکان را باهوشتر میکند. در واقع موسیقی می تواند تاثیر کاملا مستقیم روی مغز کودکان بزارد.
این ها در نخستین مطالعه خود پرسش های استاندارد ضریب هوشی را به سه دسته از هنرجویان دانشگاه دادند، با قیاس افرادی که حدود ده دقیقه سونات موسیقی موتزارت را گوش داده بودند با دسته ای که به نوار آرامش گوش میدادند و یکی را که در سکوت منتظر بودند، قیاس کردند.
هنر موسیقی همه قسمت های مغزی و سلول های آن را درگیر میکند . این صوت ها هماهنگ میتوانند در بهبود حافظه ، تمرکز، ارتباط مؤثرتر اندام های بدن انسان از نظر فیزیکی و علاوه بر آن رشد ذهنی نقش بسیار پررنگی داشته باشند.
جالب است که بدانید که هنر موسیقی کلاسیک میتواند منتج به احیای سلول های مغز شود.
تلاش های فراوانی برای شناسایی رفتارهایی انجام شده است که ، Homo sapiens ، را از نزدیکترین افراد زنده ما را متمایز می کند. فعالیت های منسوب ، از ابزار سازی گرفته تا داشتن نظریه ذهن و همدلی ، رد شده است ، زیرا مشاهدات مردم شناسان و مردم شناسان علاوه بر آن بر شباهت ها تأکید فراوانی می کنند تا فرق هایی که ما را در زنجیره بزرگ موجودات قرار می دهد.
از دیدگاه سایز و ویژگی های ساختاری ، در مورد رشد بیشتر ویژگیهای شناختی ما ، که از نزدیک با تحولات تکاملی مغز ما کاملا ارتباط دارند است شکی نیست.
دوپایگی ، استفاده از آتش ، ایجاد حافظه کاری موثر و ارتباطات کارآمد زبان آوازی ما همه از این سازگاری های ژنتیکی-محیطی طی چندین میلیون سال پدید آمده است.
این مطلب ادامه دارد پس با مجله بامدادی ها همراه باشید.