می توان گفت دو چیز یا شاید دو معیار ارزش یک فیلم را در سینمای ایران تعیین می کند. مثلا یک فیلم توقیف شده عمق درد جامعه را نشان می دهد. چرا در اینجا از کلمه مثال استفاده کردم؟ از آنجایی که کارگردان فقر، خشونت و اعتیاد به مواد مخدر را به تصویر میکشد، او در آمریکا زندگی میکند یا اینجا خوب است. نمونه اش سید راوشی است.
به تازگی نسخه بوتلگ این فیلم با عنوان منتشر شده است فیلم اورکا که دوباره با همان سناریو وارد میدان شد. « فیلم اورکا » مستند خوبی است زیرا کارگردان (خانم سحر موسیبی) قبلاً مستند ساخته بودند، اما این فیلم به دلیل فیلمبرداری و نداشتن فرم سینمایی شرم آور است.
از اولین بار شروع کنید. مهتاب کرامتی وارد سالن می شود. دوربین آن را با ردیابی اشیا دنبال می کند. دوربین پخته نشده و به نوعی به شخصیت خانم کرامتی نوعی رمز و راز داده می شود.
تا اینجای کار خیلی خوبه. اما این خوبی 30 ثانیه بیشتر طول نمی کشد. دوربین سوژه ای را تعقیب می کند که شبیه یک پیکر مرموز به نظر می رسد، ناگهان بر روی صورت فیگور می زند! یعنی نه مرموز باشد و نه دقیق معرفی کند. فعلا این سوال را نادیده بگیرید.
بریدگی ناگهانی در بیمارستان و کتک خوردن دختری با این سکانس! خوب اگر الهام (ترانه علیدوستی) شخصیت اصلی داستان است پس چرا در سکانس اول با شخصیت دیگری می رویم؟ با تکنیک پیروی از موضوعی که مخاطب را با شخصیت همراه می کند. یعنی با کسی بودیم که نباید باهاشون بود.
از طرفی این سکانس اول هیچ ربطی به فیلم ندارد. یعنی طرح داستان اشتباه است. ویرایش هم اشتباهه حالا دلیلش را به شما می گویم. همانطور که می دانید فیلمبرداری صحنه ها و سکانس ها در سینما به هیچ وجه خطی نیست.
فیلم اورکا
مثلاً یک روز با صحنه های بیمارستان همراه است و در طول فیلم هر صحنه ای که نیاز به بیمارستان دارد در یک روز فیلمبرداری می شود. سپس در مرحله تدوین فیلم تمام شده، این سکانس ها در تایم لاین درست و در جای درست قرار می گیرند.
خانم مصیبی هم فیلم را گرفتند و همه چیز را در مرحله تدوین گذاشتند و بعضی از خوبی های فیلم را خراب کردند. مراقب پرش ها باشید اگر فیلمی بخواهد از یک فرآیند غیرخطی استفاده کند، باید یک پایه را انتخاب کند و بر اساس آن فلاش بک فلش فوروارد کند. مثلا یک ساعت قبل از کما و یک ساعت بعد از کما.
یعنی کاما مبنا می شود و بر این اساس داستان غیرخطی خود را می رانیم. اما این فیلم پایه های زیادی دارد. اول از همه، این فیلم چند ماه قبل از خودکشی نوشته شده است. پس چند ماه بعد از کما می نویسد. نمی دونم چند ماه بعد از اولین پست و… من مخاطب وسط فیلم تار داستان رو گم کردم. فکر می کنم زندگی در بندر قبل از جنگ بود.
بیایید نگاهی به شخصیت های این فیلم بیندازیم. الهام بخش ترانه های علیدوستی از افراد واقعی است و اجراها هم به همان اندازه خوب هستند. اما فیلم اورکا هم مثل اکثر آهنگ ها بد است و به اجرای آهنگ ها لطمه می زند. بیایید کمی بیشتر با شخصیت الهام آشنا شویم.
سینما چیست؟ برای تجربه سینما. فیلم اورکا به ما اجازه نمی دهد شخصیت هایش را تجربه کنیم. در طول فیلم مردی به نام احمد وجود دارد که همسر الهام است و او را وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار می دهد و الهام نیز به خاطر همین موضوع دچار افسردگی می شود. فیلم سعی کرد یک چیز را به مخاطب وصل کند، متنفر از احمد! چطور میتونم از احمد متنفر باشم وقتی حتی اونو نمیشناسم؟؟ آیا باید بعد صمیمیت نفرت باشد؟ خب سینما خیلی عینی است پس رسانه شما اشتباه می کند.
از این احمد به افسردگی الهام می رسیم. الهام افسرده است، اما به تصویر کشیدن این افسردگی بسیار رایج است. پرچین و کلیشه ای. غذا نمی خورد، حرف نمی زند و به در و دیوار خیره می شود. حالا جدای از این کلیت، اصلا واقعیتی برای افسردگی او وجود ندارد. مثلاً الهام می گوید که می خواهد برود بندر و خودش را آنجا پیدا کند یا با خودش صلح کند.
فیلم اورکا
خوب و به همین دلیل است که می گویم فیلم اورکا باعث نمی شود که شخصیت هایش را تجربه کنیم. به عنوان مثال: دقیقاً در این بندر چه اتفاقی افتاده است؟ چگونه خود را شناخت؟ چه چیزی او را تغییر داد؟ چگونه بر افسردگی غلبه کرد؟ فیلم هیچ کدام از این چیزها را به ما نشان نمی دهد. نکته جالب این است که فیلم نمی تواند زمان بسازد. یعنی هر وقت می بیند زمان ساخت مقدور نیست، سه هفته بعد می نویسد.
مشکل دیگر این است که شخصیت با انگیزه است. اب. فیلمساز سعی می کند نمادی از آب بسازد. الهام به آب رسید. شستن ماهی او به آب رفت تا برنگردد. پدرش می گفت در دو سالگی آب را دوست داشت… اما آب در این فیلم نماد نیست. فیلم نتوانست نشانه هایی از آب را نشان دهد و همه جا خیس بود.
بیایید کمی در مورد نمادگرایی صحبت کنیم. همینگوی بزرگ (نویسنده مورد علاقه من) در مورد نمادها چنین گفت: کتاب خوبی پیدا نمی کنید که نویسنده نشانه ها و نمادهای از پیش آماده و از پیش آماده شده را ارائه دهد… پسر! اقیانوس واقعی ماهی واقعی و کوسه واقعی ایجاد کنید. همه اینها به خوبی کار کردند و اکنون هر کدام می توانند معانی مختلفی داشته باشند.
یک اثر هنری باید بتواند منطق خود را بدون تکیه بر اشارات، نمادها و غیره حفظ کند (حتی اگر ناخودآگاه در آن گنجانده شده باشند). بنابراین درک اثر و درک نمادین آن بی سوادی خالق را اثبات می کند.
حال با فرض ایجاد نماد چگونه باید انجام شود؟ یک نماد باید از ابتدا ایجاد شود. به عنوان مثال، فیلم روانی هیچکاک را به یاد بیاورید. باران معمولاً نماد چیست؟ باران نماد پاکی، نیکی و برکت است. اما هیچکاک در این فیلم باران را به نمادی از شر تبدیل می کند، اما چگونه؟ پس از سرقت پول، شخصیت اصلی سوار ماشین می شود و به راه می افتد.
در جاده باران شدیدی می بارد. قهرمان به سختی می تواند جاده را ببیند. سپس در صحنه دوش معروف، شخصیت اصلی کشته می شود! متوجه شدید او در حین حمام کشته شد که نمادی از باران و شر است. یعنی نماد در لحظه ایجاد می شود و از طریق آگاهی وارد ناخودآگاه مخاطب می شود.
شخصیت دیگر مدیر فدراسیون با بازی مهتاب کرامتی است. خانم کرامتی هم نماد است; نماد یک دیکتاتور. دیکتاتوری که وارد ماجرا می شود ناگهان از آنجا خارج می شود و پس از چندین سفر طولانی دوباره سر و کله اش پیدا می شود. شخصیت او نیز توسعه نیافته است. تنها تعداد کمی از شخصیت های بد داستان به او داده می شود.
الکی خودش را درگیر می کند و الکی خودش را نشان می دهد. حالا فیلمساز سعی خواهد کرد با تبدیل کردن او به آنتاگونیست داستانش، جنگی بین خیر و شر را آغاز کند. اما ما با هیچ یک از این افراد موافق نیستیم و این زن برای ما اهمیت کمی دارد. فقط یک حمله عصبی
در ابتدای نقد اشاره کردم که فیلم اورکا مستند خوبی است. چه مفهومی داره خانم موسیبی یک مستند است. مستند خوبی هم از خواهران منصوریان ساخته شده است.
دوربین او هم بدون اینکه خودش بداند در حال ضبط یک مستند است. مشکل نیز خوب و در حال توسعه است. مشکل چیه؟ مسئله ظاهر که علیه زن است. ورزشی که از بدن مراقبت نمی کند. اما در مورد همین موضوع، من یک مشکل دارم. دیدگاه Top Friends ضد زن است و در آن شکی نیست. دیوار فدرال را به یاد بیاورید. پر از ورزشکاران مرد بود. چرا هیچ تصویری از زنان در این بنرها وجود نداشت؟
فیلم اورکا
الهام هم جایی می گوید اگر مرد بودم هزار بار به من اجازه می دادی. درست است که زنان در اینجا محدودیت دارند. با این حال، کارگردان نظر دیگری دارد.
آیا کارگردان اصلاً از ورزشی که می خواهد به اشتراک بگذارد می داند و می گوید برای مردان خوب است نه برای زنان؟ حرف من این است که ورزش ایران مرده است و امیدی به آن نیست. وضعیت زنان بدترین است. اما کارگردان نمی تواند درباره این چیزها فیلم بسازد. او موفق شد سند مهاجرت خود را مرتب کند و رفت.
در نتیجه می توان گفت فیلم اورکا اصلا فیلم خوبی نیست. فیلم اورکا یک آرشیو مستند چشمگیر دارد. انتقاد از ورزش بانوان اشتباه نیست. ترانه علیدوستی هم تنها نکته خوب و مثبت فیلم اورکا است و طبق معمول اجرای خوبی ارائه کرد اما حیف این بازی خوب در این فیلم بد.