نام انگلیسی: The Red Suitcase
نام فارسی: فیلم چمدان قرمز
محصول: ۲۰۲۳ – نپال
ژانر: درام، دلهره
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
مصطفی ملکی
چند روز پیش بود که اینفانتینو، رییس فیفا، در اظهارنظری مضحک و شاید دردآور عنوان کرد که جام جهانی ۲۰۲۲ در قطر بهترین دورهی این مسابقات در طول تاریخ فوتبال بوده است. زمانی این اظهارنظر احمقانه دردآور است که به پیش از شروع مسابقات و هنگام آمادهسازی استادیومهای شیک قطری بازگردیم.
طی گزارشاتی که شبکههای مختلف تلویزیونی در سرتاسر دنیا تهیه کردند عیان شد که چندینهزار نفر کارگر از جنوب شرق آسیا در طی آمادهسازی این ورزشگاهها بهسبب کمبود امکانات و گرمای شدید جان خود را از دست دادهاند؛ آنهم در مکانهایی که قطریها برای تماشاگران وسایل برودتی خاص و پیشرفتهای را تعبیه کرده بودند.
در حین برگزاری جام جهانی و پس از آن گویی همه دچار خفقانی با دهانهای پر از پول شده بودند و همهی این جانهای از دست رفته زیر عبای اهدایی امیر قطر به کاپیتان تیم برنده هنگام بالا بردن جام زرین فوتبال برای همیشه فراموش شدند. حال آقای «فیدل دوکوتا» در اثر خود مخاطب را در برابر سوگواریای هنرمندانه برای این بینامهای مدفونشده قرار میدهد.
داستان فیلم چمدان قرمز با مکالمهای روی صفحهی مشکی تصویر آغاز میشود؛ کارگری در دوحه با همسرش در نپال تماس گرفته و همراه هم نامی برای فرزند تازهمتولدشدهاشان میگذارند. سپس به مقابل فرودگاه میرویم و با رانندهای مواجه میشویم که قرار است تابوتی را به روستایی دورافتاده برساند. از این پس فیلم چمدان قرمز آقای دوکوتا تبدیل به تشییع جنازهای شکوهمند و سینمایی برای مردی میشود که هیچگاه فرزندش را نخواهد دید.
دوربین او با ضربآهنگی ملایم همراه وانت این مرد جادهها را میپیماید و در لانگتیکهایاش مخاطب را درگیر مکالماتی پر از سکون و در عین حال پرنغز میکند. همزمان که مرد در حال حرکت بهسوی مقصد است روایت در برشهایی مستقیم مردی با لباس کار آبی و چمدان قرمز را تصویر میکند که در جادههایی مهآلود بدون توقف در حرکت است.
فیلم چمدان قرمز آقای دوکوتا دلهرهای شاعرانه است و انتزاع را از طریق قابهای بدون روتوش خود به مخاطب ارائه میدهد. او همانند همتایان شرقی خود در سینما از طریق تلفیق طبیعت و روایت مخاطب را به مراسم ترحیم این کارگر فرامیخواند. بهنوعی او درگیر شعارهای ضد دنیای کثیفی که بهاندازهی یک جنگ جنازه روی دست مردمان کشوری چون نپال گذاشته نمیشود و در عوض از در فرودگاه سوگواریاش را با سکوتی معنادار پی میگیرد. او در داستان خود به درونمایهی دلهره توجه دارد و نه تکنیکهای کلیشهی آن.
بههمین سبب است که مخاطب بیآنکه درگیر رازآلودگی دلهرهآوری شود صرفاً با پرسشهایی در باب شانس، جنگ، زندگی و در نهایت چرایی مرگ مواجه میشود. به دیالوگهای بین راننده و مرد صاحب چایخانه توجه کنید که چگونه در انتزاعی حقیقی مخاطب را درگیر فضایی غیرحقیقی میکند و بدون متوسل شدن به المانهایی چون موسیقی و زاویههای دوربینی که ترس را بالاتر از هر چیزی به مخاطب انتقال دهند فقطوفقط در باب جانهای از دسترفتهای سخن میگوید که باید از آنها یاد کرد. او حتی در انتهای داستان نیز از طریق دورهشدن زن تازهبیوهشده توسط زنان دیگر این روستا مراسم خود را به پایان نزدیک میکند.
آقای دوکوتا از همان ابتدای فیلم چمدان قرمز و از طریق یک برنامهی رادیویی مخاطب را آمادهی آن خردهروایت انتزاعی در باب مردی با چمدان قرمز میکند. بهنوعی او در داستان خود قصد شگفتزدهکردن مخاطب را ندارد. این کارگردان در عوض افسار همهی احساسات را میکشد تا مخاطب در سکوتی که اثر به او هدیه میدهد به این مرد ادای احترام کند.
شاید بههمین دلیل است که زاویهدید فیلم چمدان قرمز او صرفاً روی یک کاراکتر متمرکز نمیشود و میان چهار کاراکتر در رفتوآمد است. زن داستان او نیز با گریههایی که فریادی بههمراه ندارند در محاصرهی زنان دیگری قرار دارد که شاید پیش از او بستهی پستی خود را دریافت کردهاند؛ بستههایی که گویی بدون هیچ ندامتی به مقصد خانههای روستایی در جنوب شرق آسیا برای همیشه به آغوش خانواده بازمیگردند.
داستان آقای دوکوتا درونمایهی منحصربهفردی دارد که گویی بار دیگر مخاطب را وادار به مرور سیاهیهای پنهانشده در پس دنیای پر زرقوبرق جام جهانی ۲۰۲۲ میکند؛ داستانی که در درونمایهاش نیز غریب است و گویی در دستهای جای دارد که دلخواه و پربازدید نعرهکشهای اومانیسم نیست.