فیلم بازی آسانسور : شاید بسیاری مخاطبان احساس کنند ساخت یک اثر در ژانر دلهره کار بسیار آسانی است. این نگاه در پی سیل آثار متعدد دلهره در هر سال است و قرار گرفتن مخاطب در معرض تکبهتک آنهاست. اما اگر همین آثار را کمی با دقت نگاه کنیم، میبینیم بسیاری از آنها حتی مخاطب علاقهمند به این ژانر را بهاندازهی ۵ دقیقه نمیتوانند جذب کنند.
نقد فیلم بازی آسانسور
پس باید قبول کرد که ساخت یک اثر با کیفیت در سینمای دلهره و در بطن سینمای تجاری کار بسیار سختیست؛ آنقدر سخت که حتی فرنچایزهای هالیوودی هم گاهی زیر بار سنگین آن کمر خم میکنند. خانم «ربکا مککندری» را در کانال با فیلم «باشکوه» میشناسیم. او در فیلم بازی آسانسور باشکوه بهخوبی توانست به درون ذهن یک فرد جانی برود و ما را در برابر دلهرهای از جنس انتزاع ذهنی قرار دهد. حال این کارگردان زن قرار است ما را به درون یک دلهرهی شهری و از جنس افسانههای شهری بهسبک داستانهای ژاپنی ببرد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم جان دار
افتتاحیهی فیلم بازی آسانسور ما را در برابر دختری قرار میدهد که با نوشتهای در دست و گرفتن چند ویدیو از خود به درون یک آپارتمان میرود و با رفتن به طبقات مختلف نشان میدهد که قرار است طبق یکی از آن داستانهای نقلشده توسط دیگران با نوعی موجود ماورائی روبهرو شود.
همین اتفاق هم میافتد و طبق کلیشهها ما با زنی گیسو سیاه و دهشتناک مواجه میشویم که در پشت سر این دختر ظاهر میشود. پس از این افتتاحیه چند یوتوبر جوان را میبینیم که گویا حول همین موضوعات ماورائی و دلهرهآور تولید محتوا میکنند. این خط ارتباطی ما را مجاب میکند که از همان نمای مواجهه با این کاراکترها به حدس و گمان در باب این اثر بپردازیم.
فیلم بازی آسانسور خانم مککندری هم قابهای تمیزی دارد و هم توانسته دنیای تاریک و دهشتناک آن زن را در برابر مخاطب قرار دهد. اثر او بهلحاظ روایی کشش بسیار خوبی دارد و همین باعث میشود مخاطب از تمیزی قابها و رفتوبرگشتها به این دنیای دلهرهآور لذت ببرد. اما مشکل در شخصیتپردازی کاراکترهاست. «کلوئی» در این فیلم از بازی بد بازیگر رنج میبرد و بهنوعی نمیتوان آن را در کل روایت تحمل کرد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم تنگه ابوقریب
شخصیتپردازی خانم مککندری چیزی شبیه آثار تینیجری در هالیوود است و مخاطب را گهگاه از بطن اصلی روایت دور میکند. این کارگردان سعی دارد بیشتر در همان دنیای سرگرمی سیر کند. او بهراحتی میتوانست همچون فیلم باشکوه ما را در برابر انتزاعی زیبا قرار دهد.
اما در فیلم بازی آسانسور اتفاقی از آن جنس رخ نمیدهد و کارگردان سعی دارد از طریق تعلیقها، سکوت، سایهروشنها و در نتیجه خلوت آسانسوری که بالا و پائین میرود مخاطب را دائم شوکه کند. این اتفاق واقعاً میافتد و تأثیرگذاری فیلم بهحدی است که مخاطب را تا ساعاتی پس از اتمام آن در بهتی دلهرهآور فرو میبرد.
بیشتر بخوانید : نقد فیلم ابد و یک روز | معنا باختگی پرسوناژهای لنگ در هوا
سینمای دلهرهی ایالات متحده به این نوع روایتها نیاز مبرمی دارد و فقط با یک یا دو اثر در یک سال نمیتوان در دلهرهی جریان اصلی پوستاندازی کرد. کارگردانهایی چون خانم مککندری بهخوبی میتوانند این بار را به دوش بکشند و باید منتظر بود و دید آیا آنها میتوانند روی سینمای جریان اصلی دلهرهی هالیوود مسلط شوند یا خیر.