نام انگلیسی: In the Heights
نام فارسی: فیلم در هایتس
محصول: ۲۰۲۱
امتیاز: ۳.۵ از ۴ – ◐⬤⬤⬤
مصطفی ملکی
بگذارید فیلمهایی همچون «فیلم آنت» و «فیلم رقصنده در تاریکی» را فاکتور بگیریم و بگوئیم سینماگر مؤلف هر بار بهسراغ سینمای موزیکال رفته مخاطب خود را دچار رعشه کرده است. حرف ما در این مرور سینمای موزیکال است؛ همان سینمایی که همهامان از سینمای کلاسیک تا زمان حال میشناسیم. آثار موزیکال در ساختار خود کلیشههایی را ایجاد کردهاند که هر کارگردانی سعی دارد اثر خود را در چارچوب این ساختارها بهتصویر بکشد؛ تضاد رنگها، استفاده از موسیقی و ترانههایی که همهی اقشار جامعه را درگیر کنند و روایت درستی که اثر موزیکال را بیش از ترانهها، یک قصهی خوب نشان دهد.
اگر بخواهم حقیقت را بگویم اصلاً انتظار نداشتم نام «جان ام.چو» را زیر عنوان کارگردان این موزیکال ببینم. آثاری که او ساخته نشان از یک کارگردان پائینتر از استاندارد سینمایی دارد؛ «اکنون مرا میبینی ۲» یا ساخت فیلم «جی.آی جو: تلافی»، ساخت یک سری از فرنچایز «برخاستن» ( که میان ایرانیان با نام استپآپ معروف است) مرا به این نتیجه نمیرساند که کارگردان این آثار توانایی ساخت یک موزیکال آن هم برگرفته از یکی از تئاترهای برادوی را داشته باشد. اما آقای ام.چو ما را غافلگیر کرد و اثر موزیکال خود را مقابل چشمان ما قرار داد.
فیلم در هایتس کاملاً برگرفته از تئاتری با همین نام است که در سال ۲۰۱۸ اجرا شد. داستان حول شخصیتی با نام «اوسناوی» میچرخد. اوسناوی اهل دومینیکن است و در محلهی هایتز شهر نیویورک روزگار میگذراند.
ساکنان این محله را بیشتر مهاجران آمریکای مرکزی؛ از پورتوریکو و دومنیکن گرفته تا کوبا، پاناما، هندوراس و مکزیک تشکیل میدهند. اوسناوی در فیلم در هایتس در هایتس نقش راوی را نیز برعهده دارد و در حال روایت سرگذشت خود برای دختر خردسالاش و چند کودک دیگر است. نکتهی مهم در این بخش استفادهی کارگردان از «آنتونی راموس» در نقش اوسناوی است. راموس در تئاتر سال ۲۰۱۸ نیز نقش اصلی را برعهده داشت و طبیعتاً این انتخاب کارگردان کارش را آسانتر کرده و باعث شده بهراحتی دیگر کاراکترها را حول این شخصیت بچیند.
ام.چو اما باز هم راضی نشده و سعی کرده باتوجه به جغرافیای مشترک ساکنان این محله کمی هم به تاریخنگاری آن بپردازد. مخاطب بهراحتی از طریق ترانهها و متنهای رپ کاراکترها تاریخ محلهی واشنگتن هایتز را درک میکند؛ محلهای که از یک سو به منهتن و از سویی دیگر به هارلم ختم میشود؛ برزخی میان فقر و ثروت.
این دوگانگی فقر و ثروت را بهراحتی میتوان در چهرهی کاراکترها مشاهده کرد. از یک سو دختری را شاهد هستیم که رؤیای فرار از محلهاش را دارد و میخواهد در میان فشردگی آسمانخراشهای نیویورک نفسی تازه کند و از آن سو دختری دیگر که تا دانشگاه استنفورد پیش رفته و میخواهد مدافع حقوق مردمان مهاجرش برای حداقل حقوق شهروندیاشان باشد؛ روایتی درست در فرمی موزیکال که مخاطب را لحظهبهلحظه با خود همراه میکند.
کارگردان در فیلم در هایتس خود مانند تمام موزیکالها سعی کرده از فقدان، غم، حسرت و عشق بهره ببرد و اثر خود را صرفاً به یک ملودرام عاشقانه تقلیل ندهد. شاید یکی از بارزترین سکانسها در تصویر کردن این تضادها لحظهی احتضار کاراکتر «آبوئلا» باشد؛ شخصیت با لوکیشن مترو و قطار مترو تمام داستان مهاجرت از کوبا تا آمریکا را نقل میکند و پرفورمنس زیبایی که توسط گروه رقص اطراف او اجرا میشود در زیبایی این روایت نقش بهسزایی دارد.
اما فیلم در هایتس یک نقطهی صفر دارد و آن لحظهی رفتن برق است. فیلم با زیرنویسهایی در هر سکانس پی گرفته میشود که از زمان باقیمانده تا رفتن برق خبر میدهند. گویی خط میانی روایت برای تا کردن آن همین لحظه است؛ در همین نقطهی صفر است که مرگ، فقدان، تصمیم نهایی، انقلاب، عشق و خیزش را در کنار هم میبینیم. کارگردان در اینجا از صفت Powerless بهصورت کنایی استفادهی زیبایی کرده است؛ در جایی یکی از کاراکترها میگوید: «ما بیبرقیم، اما بیقدرت نیستیم» که در همین جمله با کلمهی یادشده بازی کلامی زیبایی دارد.
فیلم در هایتس روایتی موزیکال از مردمانی است که برای فرار از فقر به دامان شهری پناه آوردهاند که هر چه میدوند در نهایت باز همان شهروند درجهچندم هستند. فیلم در هایتس قصهی مردمی است که برای شاد زیستن نیاز به حداقلها دارند و هیچگاه زیادتر از آن چیزی که میتواند زندگیشان را شاد کند طلب نمیکنند.