نام انگلیسی: The Rapture
نام فارسی: فیلم مسحوری
محصول: ۲۰۲۳ – فرانسه
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۲.۵ از ۴
سارا
«لیدیا» مامایی ماهر و دلسوز است. او بهتازگی از دوستپسرش که به خیانت خود اعتراف کرده، جدا شده و احساس تنهایی و انزوای شدیدی میکند. او یک شب که در اتوبوسی خواباش میبرد و تا انتهای خط میرود با رانندهی همان اتوبوس با نام «میلو» آشنا میشود.
اما این آشنایی به همان یک شب ختم میشود. اتفاقی که لیدیا از آن ناراحت است. او تصور میکرد میلو با او بماند. در این میان صمیمیترین دوست لیدیا یعنی «سالومه» خبر بارداری خود را به او میدهد و این خبر امیدی تازه را در دل لیدیا ایجاد میکند. لیدیا اما هرگز خودش هم تصور نمیکرد روزی دختر سالومه، «اسمه»، او را به جنونی غیر قابل باور بکشاند.
خانم «ایریس کالتنبک» در اواسط دههی سی زندگی خود اولین فیلم بلند سینماییاش را با نام فیلم مسحوری نویسندگی و کارگردانی کرد. او در تجربهی اول خود وارد زندگی زنی میشود که در شغل خود موفق است و آن را بسیار دوست دارد.
اما در زندگی شخصیاش دچار نوعی روزمرگی یا حتی بیهودگی شده است. لیدیا تا روزی بیست ساعت هم در بیمارستان میماند و با رسیدگی بسیار به مادرانی که تازه فرزند خود را بهدنیا آوردهاند سعی میکند از جنون تنهایی خود بکاهد.
او روزها و شبهایی که به اصرار همکاراناش از کار عملاً بیرون انداخته میشود، کاری جز نشستن در اتوبوس و از این سوی شهر به آن سوی شهر رفتن ندارد. همین پرسه زدنهای شبانه در نهایت او را با میلویی آشنا میکند که او هم از تنهایی خود لذت میبرد و دلاش نمیخواهد کسی مزاحماش شود.
خانم کالتنبک مدام با قابهایی که شخصیت اصلیاش در آن قرار دارد سعی میکند تمام توجه مخاطب را به لیدیا جلب کند. مخاطب هم با دیدن مدیومشاتهای بسیار از لیدیا در مکانهای مختلف و موقعیتهای متفاوت میتواند به خوبی وارد زندگی و انزوای ناخواستهی او شود. لیدیایی که همواره در این قابها انگار خود را بغل کرده است و با دستهایی به سینه به این طرف و آن طرف میرود.
لیدیا توانایی برقرار کردن ارتباط با آدمهای بزرگ را ندارد، او انگار فقط میتواند با کودکان بهویژه نوزادان تازه متولد شده ارتباطی عمیق پیدا کند. به همین دلیل هم با آمدن اسمه او میشود تنها راهی که لیدیا میتواند خود را به میلو نزدیک کند.
میلو هم مردی متعهد است و همین تعهد باعث میشود علیرغم دوست داشتن تنهایی خود به سمت لیدیا کشیده شود. لیدیا تنها دامی که بلد است برای میلو پهن کند و او را به سوی خود بکشاند را مییابد و زندگی دروغین خود را آغاز میکند.
تنهایی و جنون لیدیا آنقدر شدید میشود که حاضر است برای داشتن این رویا همه چیزش را فدا کند. او مسحور و دیوانهی داشتن یک زندگی ساده است. زندگیای که برای هر انسانی شاید داشتناش عادی باشد. لیدیا اما برای داشتن همین زندگی باید دیوانگی کند.
خانم کالتنبک در فیلم مسحوری از یک راوی استفاده میکند و جالب توجه است که این راوی میلو است. مردی که هرگز عمیقاً لیدیا را ندید و نتوانست تا آخرین سکانس با او همراه شود. درواقع این میلو است که در تمام مدت فیلم مسحوری سعی دارد لیدیا را کشف کند.
اما بعد از رخ دادن تمام اتفاقات. شاید اگر خانم کالتنبک در فیلم مسحوری کمی وارد زندگی خود میلو هم میشد و او را برای مخاطب پرداخت میکرد میتوانست اثر داستاناش را بیشتر هم کند. او میلو را راوی داستان فیلم مسحوری کرده اما به خود راوی نپرداخته است.