فیلم Private Life :گاهی اوقات شما خیلی بد چیزی را می خواهید که سالها آن را تعقیب کنید و تلاش همه چیز را به دست می گیرد.
این همان اتفاقی است که برای راشل (کاترین هان) و ریچارد (پل جیاماتی) ، قهرمانان اصلی فیلم ” فیلم Private Life ” ، یک درام کمدی درباره یک زوج چهل ساله نیویورکی رخ داده است که مایل به پدر و مادر شدن هستند.
راشل 41 ساله است. او مثل گذشته بارور نیست. ریچارد 47 ساله است. او فقط یک بیضه دارد و اتفاقاً مسدود می شود. این یک وضعیت وحشتناک برای هر زوجی است ، اما یک معدن طلای طنز برای بازیگرانی است که مانند این دو بسیار ناامید کننده ابراز ناراحتی می کنند. ما از اوایل درک می کنیم که وسواس راشل و ریچارد آنها را از برخورد با مسائل دیرینه در ازدواج و شاید روان رنجوری های فردی نیز منحرف می کند.
بیشتر بخوانید : 28 فیلم برتر در حال حاضر Netflix
ریچارد زمانی بازیگر تحسین شده و پیش نمایش تئاتر بود. او اکنون یک شرکت تهیه ترشی را اداره می کند. راشل نویسنده ای است که سعی دارد یک رمان جدید را به پایان برساند. او سخت است که تمرکز خود را با تمام درام های زایمان در حال انجام حفظ کند. آنها می دانند که داشتن فرزند یک شوت از راه دور است.
آنها روش ها و روش های درمانی مختلفی را امتحان کرده اند و با فرزندخواندگی و جایگزین ها معاشقه کرده اند. آنها حاضر به تسلیم شدن نیستند. آیا آنها باید؟
قسمت اول ” فیلم Private Life ” راشل و ریچارد را از طریق سیستم پزشکی دنبال می کند ، تحت آزمایشاتی قرار می گیرد تا بفهمد آیا آنها مشکل خاصی دارند که توسط علم قابل حل است. شرپای باروری آنها ، دکتر دوردیک (دنیس اوهار) ، صریحاً از موانع سر راه آنها صحبت می کند. آنها او را می شنوند اما واقعیت ها را آن طور که باید عمیقاً جذب نمی کنند – یا شاید آنها فقط خوش بین های ناامید باشند.
ریچارد و راشل با همسرانشان نزدیک هستند – برادر ریچارد چارلی (جان کارول لینچ) ، همسر دوم او سینتیا (مولی شانون) و سدی (دختر کالی کارتر) دختر سن سینیا – و برای حمایت عاطفی و گاهی به آنها تکیه می کنند بیشتر.
اوایل وقتی ریچارد از چارلی درخواست وام برای پرداخت هزینه آزمایش پزشکی می کند ، کمی درام وجود دارد. سینتیا منفجر می شود و به او هشدار می دهد که آنها برای همیشه در این کار بوده اند و او باید توانایی آنها را متوقف کند.
نویسنده فیلم Private Life
وقتی سدی ، نویسنده داستان های تازه کار و تازه کار ، با ریچارد و راشل زندگی می کند ، فیلم به حالت دیگری تغییر می کند – کمتر خنده دار ، با کمال لطافت بیشتر ، – زن و شوهر می پرسند آیا تخم مرغ های خود را اهدا می کند؟ (فیلم اطمینان حاصل می کند که هیچ یک از آنها به هم ربطی ندارند – چارلی برادر ناتنی ریچارد و شوهر دوم سینتیا است.) سدی شیفته است.
بیشتر بخوانید : نقد فیلم تصنیف باستر اسکراگز
او به پول احتیاج دارد. او عاشق ریچارد و راشل است. و او در زندگی بر سر دوراهی خود قرار دارد و شاید احساس کند وقت آن رسیده است که حرکتی نمایشی مانند هر چیزی در داستان های کوتاه را که دوست دارد دوست داشته باشد (یا در داستان هایی که توسط همکلاسی ها نوشته شده و او را غرق می کند – عمدتا “چرندهای زندگینامه نازک و محجبه درباره تربیت آنها). “
سادی از این واقعیت غافل است که بعضی از همان کلیشه هایی را که در داستان و زندگی دیگران تحقیر می کند ، زندگی می کند).
من نمی خواهم خیلی از جزئیات قسمت عمده داستان را بیان کنم ، زیرا طرح داستان پیچ و خم زیادی می کند ، بعضی قابل پیش بینی است ، بعضی دیگر غیر منتظره ، و از آنجا که آنچه مهم است مشاهدات ، بصری و همچنین کلامی است
هر صحنه نویسنده و کارگردان فیلم ، تامارا جنکینز (“زاغه نشینان بورلی هیلز” ، “وحشی ها”) وقایع نگاری درخشان از افراد سفیدپوست طبقه متوسط و مواد قابل شکنجه آنها است ، و نگاه او به جزئیات از نظر انسان شناسی دقیق ، همدلانه است اما هرگز برای همدردی التماس نمی کند . او آگاه است که این افراد می توانند نزدیک بینی و کوچک باشند ، و آنها چنان درگیر درام های فردی خود هستند که قادر به درک آنچه که دارند نمی شوند.
بیشتر بخوانید : بهترین فیلم های اسکارلت جوهانسون
اما او همچنین اصرارهای بیولوژیکی عمیقی را که ریچارد و راشل ، که اولین قسمت بزرگسالی را متعهد به زندگی یک هنرمند بودند ، بدون اینکه مسئولیت دیگری را به عهده داشته باشند ، درک می کند.
من نمی خواهم خیلی از جزئیات قسمت عمده داستان را بیان کنم ، زیرا طرح داستان پیچ و خم زیادی می کند ، بعضی قابل پیش بینی است ، بعضی دیگر غیر منتظره ، و از آنجا که آنچه مهم است مشاهدات ، بصری و همچنین کلامی است ، هر صحنه نویسنده و کارگردان فیلم ، تامارا جنکینز (“زاغه نشینان بورلی هیلز” ، “وحشی ها”) وقایع نگاری درخشان از افراد سفیدپوست طبقه متوسط و مواد قابل شکنجه آنها است ، و نگاه او به جزئیات از نظر انسان شناسی دقیق ، همدلانه است اما هرگز برای همدردی التماس نمی کند.
او آگاه است که این افراد می توانند نزدیک بینی و کوچک باشند ، و آنها چنان درگیر درام های فردی خود هستند که قادر به درک آنچه که دارند نمی شوند. اما او همچنین اصرارهای بیولوژیکی عمیقی را که ریچارد و راشل ، که اولین قسمت بزرگسالی را متعهد به زندگی یک هنرمند بودند ، بدون اینکه مسئولیت دیگری را به عهده داشته باشند ، درک می کند.
برخی از شوخ طبعی های جنکینز بدون هیچ گونه سرپیچی از اوضاع به سمت راست مضحکه می کشند ، همانطور که ریچارد با توجیه رفتار غیرحرفه ای پزشک منفجر می شود ، سپس می فهمد که در این کار زیاده روی کرده و از خودش یک عینک ساخته است. (هیچ کس بهتر از جیاماتی عادت های صحیح انجام نمی دهد.)
بار دیگر ، فیلم با دقت جراحی مایک لی ، جزئیات ازدواج و زندگی خانوادگی را کاوش می کند ، تصاویر و لحظات گذرا را که خلاصه یک تجربه است ، ثبت می کند.
آزمون شخصیتی که سدی برای پاک کردن به عنوان یک جایگزین انجام می دهد شامل جملاتی است که از نزدیک مشاهده می شود ، از نظر عجیب و غریب تقریباً شاعرانه به نظر می رسد (“ارواح شیطانی گاهی اوقات مرا تسخیر می کنند.” “من دوست دارم خواننده شوم.) “).
عنبیه و سیاه سریع در حالی که راشل به بیهوشی تسلیم می شود ، و به دنبال آن یک عکس تاری از دیدگاه او هنگام بیدار شدن از خواب مشاهده می کند و بسته ای از ترقه های حیوانات و یک بطری آب سیب را در یک سینی غذا می بیند ، خلاصه احساس تعلیقی ر dreamیایی که وقتی بیشتر وقت خود را در مطب های پزشک ، بیمارستان ها و اتاق های عمل می گذرانید ، با دیوارهای خالی و کارمندان یکسان ، به وجود می آید.
بیشتر بخوانید : نقد فیلم بچه های آسمان
(هان ، که این روزها مشغول کار است ، در راس بازی خود است ، گفتگوی خاردار جنکینز و بسیاری از عکسهای واکنشی داستان را با مهارت برابر اداره می کند.)
گفتگو ، به ویژه بین راشل و ریچارد ، به همان اندازه زیرکانه است. ما می بینیم که چه چیزی آنها را به هم نزدیک کرده است (عشق مشترک به خلاقیت بعلاوه شیمی کمیک غیرقابل انکار) و همچنین ناامیدی که آنها از ترس ناخوشایند ساختن مشارکت پرتنش از یکدیگر پنهان می کنند.
هرکدام از اوقات احساس می کنند که عدم بارداری مقصر دیگری است و جنکینز پیام های اجتماعی خود را در دلایل انتظار خود قرار می دهد و آن را به عنوان عاملی تصدیق می کند بدون اینکه به ما بگوید آیا فکر می کند تصمیم خوب یا بد گرفته اند.
ریچارد با بیان اینكه ریچل را مسئول این وضعیت می داند ، پیام های متفاوتی را كه درباره خانواده و شغل وی در دانشگاه دریافت كرده است ، نیش می زند. “شما نمی توانید فمینیسم موج دوم را بخاطر دوسگی ما در مورد بچه دار شدن مقصر بدانید!” او ناله می کند. به اعتبار فیلم ، هیچکدام کاملاً اشتباه تصور نمی شوند.
این فیلم همچنین به عنوان پرتره از یک سبک زندگی خاص شهری موفق می شود – افرادی خلاق که فراتر از توان خود زندگی می کنند ، زیرا آنها نمی خواهند از رویاهای جوان شهر بزرگ دست بکشند – و همچنین نیروهای بزرگتر که توطئه می کنند تا وجود آنها را ناامن و غیر واقعی جلوه دهند.
محله Lower East Side نیویورک که راشل و ریچارد برای دهه ها در آن زندگی کرده اند تقریباً کاملاً لطیف شده است (به جز بلوک آنها ، که به گفته سدی “بسیار سرپیکو”). سایت شرکت تئاتر قدیمی ریچارد یک شعبه بانک است. در همه جا به وجود می آیند و نوید تجربه گردشگری مانند شهری را می دهند که دیگر وجود ندارد.
بیشتر بخوانید : چارلز دیکنز
اما مطمئناً ریچارد و راشل احتمالاً در اولین موج مهاجران بورژوایی در دهه 90 بودند و به همین ترتیب ، آنها باید مقصر را نسبت به تغییر اوضاع بپذیرند. هنگامی که سدی ، برای پیاده روی با اهدا کنندگان احتمالی آینده تخم مرغ خود ، به یک بیلبورد تبلیغاتی در آپارتمانهای لوکس با شعار “زندگی در لوکس ، مهمانی مانند پانک” ، نگاه می کند ، او غر می زند ، “این مانند یک دعوت آزاد برای اشرار است.”
این فیلم آگاه است که آنها نیز احمق هستند. وقتی آنها با برادر ریچارد و خانواده اش در حومه شهر دیدار می کنند ، آینده احتمالی را می بینند. اگر آنها شهر را ترک کنند ، به معنای تسلیم شدن است؟ اگر آنها باردار نشوند ، آیا به معنای هدر رفتن تمام وقت و پول است؟
برای فیلم هایی از این دست تأثیر زیادی روی مخاطبان سخت می شود ، بخشی از این دلیل است که داستانهایی درباره بزرگسالان قابل شناسایی و امروزی از هر طبقه اجتماعی عمدتاً از سالن های نمایش و سیستم عامل های تلویزیون و پخش شده اند. هر چیزی که شامل جلوه های ویژه و نوعی تهدید به پایان جهان نباشد ، “کم خطر” یا “تلویزیون” تلقی می شود و بنابراین ارزش دیدن از خانه را ندارد.
(این یکی در حال دریافت نسخه ای ترکیبی از Netflix است ، در حالی که در حال پخش آنلاین تعداد کمی از سالن های نمایش است.) اما هنگامی که داستان به روشی جذاب و منصفانه بیان می شود همانطور که در اینجا توسط جنکینز بیان شده است – که به خوبی به تصاویر غنایی تبحر دارد همانطور که او با گفتگوی سرگرم کننده است و به ما اجازه می دهد حتی به شخصیت ها بخندیم.
بیشتر بخوانید : بهترین فیلم های کریستوفر نولان
برای فیلم هایی از این دست تأثیر زیادی روی مخاطبان سخت می شود ، بخشی از این دلیل است که داستانهایی درباره بزرگسالان قابل شناسایی و امروزی از هر طبقه اجتماعی عمدتاً از سالن های نمایش و سیستم عامل های تلویزیون و پخش شده اند. هر چیزی که شامل جلوه های ویژه و نوعی تهدید به پایان جهان نباشد ، “کم خطر” یا “تلویزیون” تلقی می شود و بنابراین ارزش دیدن از خانه را ندارد.
(این یکی در حال دریافت نسخه ای ترکیبی از Netflix است ، در حالی که در حال پخش آنلاین تعداد کمی از سالن های نمایش است.) اما هنگامی که داستان به روشی جذاب و منصفانه بیان می شود همانطور که در اینجا توسط جنکینز بیان شده است که به خوبی به تصاویر غنایی تبحر دارد همانطور که او با گفتگوی سرگرم کننده روبرو است و به ما اجازه می دهد از شخصیت ها حتی همانطور که نسبت به آنها احساس می کنیم بخندیم – این به اندازه همه فیلم های پرتحرک کاملاً با زیرکی غوطه ور است.
این فیلم یادآوری است که وقتی در وسط آن باشیم ، کوچک بودن زندگی می تواند احساس عظیمی کند. در یک عکس نهایی کامل خلاصه همه آنچه ” فیلم Private Life ” به ما گفته و به ما نشان داده است ، در حالی که به ما اجازه می دهید سرنوشت راشل و ریچارد را برای خود تصور کنیم.