نقد فیلم دروازه های بهشت / نقد فیلم Gates of Heaven
فیلم دروازه های بهشت : “سگ شما وجود دارد ؛ سگ شما مرده است. اما چیزی که باعث شده آن حرکت کند کجاست؟ باید چیزی باشد ، نه؟”
این کلمات توسط زنی که به تازگی سگ خود را به خاک سپرده است ، در ” فیلم دروازه های بهشت ” گفته شده است. آنها رمز و راز اصلی زندگی را بیان می کنند. هیچ فیلسوفی آن را بهتر بیان نکرده است. آنها حقیقت را در مرکز مستند Errol Morris در سال 1978 شکل می دهند ، که با لایه ای از لایه کمدی ، پاتوس ، کنایه و طبیعت انسانی احاطه شده است. من فیلم دروازه های بهشت را شاید 30 بار دیده ام و هنوز هم جایی در انتهای آن نیستم: تنها چیزی که می دانم این است که خیلی بیشتر از گورستان های حیوانات اهلی است.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های تاریخی
با مقاله نقد فیلم دروازه های بهشت همراه ما باشید
در اواسط دهه 1970 ، موریس ، که هرگز فیلمی نساخته بود ، مقالات روزنامه را در مورد سقوط مالی قبرستان Foothill Pet در لس آلتوس ، کالیفرنیا خواند. پس از بسیاری از نارضایتی های قانونی ، حیوانات مرده حفر شده و در Bubbling Well Pet منتقل شدند. پارک یادبود ، در دره ناپا. موریس با تصور اینکه ممکن است در این حوادث فیلمی وجود داشته باشد ، با فیلمبردار ند Burgess برای مصاحبه با فلوید مک کلور ، اپراتور پاراپلژیک اولین قبرستان و خانواده کالوین هاربرتز ، از Bubbling Well ، مصاحبه کرد.
فیلمی که آنها ساختند به یک افسانه زیرزمینی تبدیل شده است ، به یک آزمایش تورق برای مخاطبان تبدیل شده است ، آنها نمی توانند در مورد جدی یا هجوآمیز ، خنده دار یا غم انگیز ، دلسوزانه یا تمسخرآمیز تصمیم بگیرند. موریس در ادامه به یکی از مشهورترین مستندسازان آمریکا تبدیل شد و دارای اعتبارهایی چون “The Thin Blue Line” ، “A Brief History of Time” و اکران جدید خود “Fast، Cheap and Out of Control” بود. اما “دروازه های بهشت” به خودی خود در طبقه بندی ، طبقه بندی ناپذیر ، تحریک آمیز ، دلهره آور باقی می ماند. وقتی آن را در لیست 10 بهترین فیلم ساخته شده قرار دادم ، شوخی نمی کردم. فیلم دروازه های بهشت 85 دقیقه ای درباره گورستان های حیوانات اهلی بیش از سایر فیلم هایی که دیده ام بیشتر به من فکر کرده است که در طول 20 سال گذشته فکر کنم.
دست اندرکاران فیلم دروازه های بهشت بدون روایت روایت می شوند. این قسمت به دو قسمت تقسیم می شود که توسط یک مونولوگ قابل توجه از هم جدا می شود. نیمه اول متعلق به فلوید مک کلور است که “ایده Kismet” خود را در مورد مکان یابی گورستان حیوانات اهلی در سایتی به یاد می آورد که “توانایی بصری زیادی” دارد. او با وحشیگری یک تجربه کودکی را به یاد می آورد که به یکی از دوستانش کمک می کرد حیوان خانگی را قبل از حمل و نقل ماشین های زباله دفن کند و وقتی از دشمن بزرگ خود صحبت می کند و گیاهان را ارائه می دهد ، دندان های پایین او خشمگین است. هنگامی که برای اولین بار به عنوان یک کودک 4 ساعته به دیدار یک نفر رفت ، به یاد می آورد که “من الان در کف جهنم نشسته ام.”
بیشتر بخوانید: بهترین مینی سریال های نتفلیکس
سخنان او و سخنان همه افراد در فیلم دروازه های بهشت با شدت زیادی شنیده می شود: آنها خود را در اصطلاح آمریکایی بیان می کنند که به شعر نزدیک می شود و حتی اشتباهات آنها گویا است ، مانند زمانی که مک کلور در مورد انجام “وظایف آرام” صحبت می کند. اما موریس گوش کنایه هم دارد و ما شک داریم که پستانخند شرورانه او در پشت دوربین با گسترش مک کلور برای مشکل زندگی در نزدیکی یک گیاه رندر: “تنها چیزی که به سوراخ های بینی شما برخورد کرد آن قطعه گوشت خوبی نبود که خریداری کردید بخورید … شما اول باید لیوان شراب را از روی میز بگیرید و کمی از آن بخورید تا قبل از غذا خوردن بوی شرکت رندر را از بینی بیرون بکشد. “
صحنه های او با خاطرات غم انگیز برخی از سرمایه گذارانش ، به ویژه مردی که با عذرخواهی می گوید 30000 دلار از دست داده است ، آه می کشد و سپس آهی می کشد که به شما می فهماند دیگر هرگز آنقدر پول نخواهد دید. و یک تسکین کمیک به شکل دشمن مقتدر ، صاحب یک گیاه رندر وجود دارد ، که گزارش می دهد مردم فقط نمی خواهند بدانند چه اتفاقی برای حیوانات مرده می افتد: “هر چند وقت یک بار آنها زرافه را از دست می دهند در باغ وحش ، در غیر این صورت آنها بزرگ برتا یا جو خرس را از دست می دهند … “و برای جلوگیری از آزار دادن حساسیت های دوستداران حیوانات ،” در واقع باید انکار کنیم که آن حیوان را داریم. “
بیشتر بخوانید: بهترین سریال های خارجی
محور اصلی فیلم دروازه های بهشت یک مونولوگ گسترده است که توسط زنی به نام فلورانس راسموسن صحبت شده است و در ورودی خانه اش ، مشرف به اولین قبرستان حیوانات اهلی نشسته است. ویلیام فاکنر یا مارک تواین از ساختن کلماتی مانند افتادن از دهانش گریه می کردند ، زیرا داستان زندگی خود را برای دوربین تعریف می کند: او جزئیات را با اسکچ های سریع و زنده نقاشی می کند و سپس با هر حرفی که می زند تناقض دارد .
سپس فیلم دروازه های بهشت به دره ناپا سفر می کند ، جایی که خانواده کال هاربرتز پارک یادبود Bubbling Well Pet را اداره می کنند. وی همچنین کلیسایی را تاسیس کرد که می آموزد خدا حیوانات را مانند مردان دوست دارد. همسرش زبان بلند ، اسكاتي ، بيشتر تحقيقات او را تحت الشعاع قرار مي دهد ، اما او فلسفه كليسا را بيشتر ابراز مي كند: “مطمئناً در دروازه هاي بهشت خداي مهربان نمي خواهد بگويد ، خوب ، شما دو نفره مي رويد پاها – شما می توانید وارد شوید. شما در حال رفتن به چهار پا هستید – ما نمی توانیم شما را ببریم. “
ما با دو پسر هاربرت آشنا می شویم. دنی یک عاشقانه غمگین و دارای سبیل های تند است ، که در دانشگاه عالی شروع کرد ، اما بعد از آن تمام شب مهمانی را شروع کرد. او دوست دختر خود را از دست داد و اکنون می داند ، “قلب شکسته چیزی است که همه باید آن را تجربه کنند.” برادر بزرگتر وی ، فیلیپ ، در سالت لیک سیتی بیمه فروخت اما اکنون به ناپا بازگشت و در آنجا وظایف خود را (حفر قبرها ، شانه زدن سگهای مرده) را از نظر اصول موفقیت W. Clement Stone تجزیه و تحلیل کرد. دنی عملی تر است و چالش حفر قبر را تحلیل می کند: “شما نمی خواهید آن را خیلی بزرگ کنید زیرا نمی خواهید فضا را هدر دهید ، و همچنین نمی خواهید آن را خیلی کوچک کنید زیرا نمی توانید چیز را در آنجا وارد کنید. “
بیشتر بخوانید: نقد سریال گامبی وزیر
در یک عکس شکسته و قابل توجه ، صاحب حیوان خانگی غمگین سخنرانی طولانی در مورد مرگ سگ خود و تدابیری را که به صاحبان دیگر حیوانات خانگی توصیه می کند ایراد می کند و هنگامی که به آخرین کلمه می رسد ، شوهرش حرف او را قطع می کند و آن را با قطعیت قطعی اعلام می کند: “خنثی سازی”. این نوعی لحظه کامل است که قابل نوشتن نیست و نمی توان آن را پیش بینی کرد. فقط در صورت اتفاق می توان فیلمبرداری کرد.
زیربنایی برای خانواده هاربرتز وجود دارد که به سختی می توان انگشت گذاشت. به نظر می رسد والدین مرفه هستند و در خانه ای راحت زندگی می کنند ، اما دنی در حال غرق شدن تنهایی است و فیلیپ با “جابجایی خانواده کوچکش” تحت فشار مجدد قرار گرفته است. در بازی بیمه ، او می گوید ، “من از یک فروشنده به یک مدیر فروش رفتم” (او بازی با کلمات را دوست دارد) ، و با تنظیم دفتر کار خود “برای نمایش حداکثر غنائم” کارکنان را تحت تأثیر قرار می دهد. اما اکنون او سعی می کند مسیرهایی را که باید برای برداشتن حیوانات مرده از دفاتر دامپزشکی طی کند حفظ “ترس واقعی” کند.
زندگی دنی نیز تلخ است. وی پس از اخذ مدرک تجاری ، شغلی پیدا نکرد و به خانه بازگشت تا در کابینی زندگی کند که در آن پنجره ماری جوانا می کارد و سیستم صوتی خود را رها می کند. بعد از ظهرها ، وقتی میهمانان می روند ، او بلندگوهای 100 وات خود را روی تپه ای قرار می دهد و گیتار خود را می نوازد ، که “در سراسر دره” شنیده می شود. او مانند آخرین گونه است و دعوت غم انگیز دیگری را از نوع خود تکرار می کند.
علائم موجود در نشانگرهای حیوانات خانگی در نوع خود فصیح است. “من عشق را می شناختم ؛ من این سگ را می شناختم.” “سگ خداست که به عقب هجی می شود.” “برای نجات جان من.” در پایان فیلم دروازه های بهشت ، زودتر از خندیدن ، خود را ساکت می بینیم. این دوستداران حیوانات عمیق ترین نیازهای انسان را برای عشق و همراهی ابراز می کنند.
بیشتر بخوانید: معرفی و نقد سریال پیکی بلایندرز
فلوید مک کلور می گوید: “وقتی من پشت می کنم ، تو را نمی شناسم ، نه واقعاً. اما من می توانم به سگ کوچکم پشت کنم و می دانم که او قرار نیست به من بپرد یا مرا گاز بگیرد. اما انسانها نمی توانند اینگونه باشند. “
وقتی از من می خواهند یک سخنرانی و یک فیلم نشان بدهم ، اغلب “دروازه های بهشت” را می آورم. پس از آن ، بحث ها همیشه پایان می یابد: آیا او این افراد را مسخره می کند؟ آیا مردم بخاطر این همه مراقبت از حیوانات مسخره هستند؟ فیلم دروازه های بهشت قرار داده شده است ، درست است؟ واقعاً نمی تواند درست باشد؟
کال هاربرتز در این فیلم دروازه های بهشت قول می دهد که پارک او طی 30 ، 50 یا 100 سال هنوز پابرجا خواهد بود. بیست سال گذشت. من به دنبال پارک یادبود Bubbling Well Pet در شبکه جهانی وب گشتم و آن را یافتم (www.bubbling-well.com). درباره “باغ همراهی” ، “منحنی زن سبک و جلف” و “برنامه های قبل از نیاز” اطلاعاتی در دست است ، اما هیچ اشاره ای به فیلم دروازه های بهشت نشده است. یا از هاربرتز.