نام انگلیسی: Clown in a Cornfield
نام فارسی: فیلم دلقک در مزرعهی ذرت
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: دلهره، اسلشر
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۰.۵ از ۴
مصطفی ملکی
این فیلم میتوانست دستپخت هر سینماگر تازهکاری در سینمای گروه ب باشد جز «الی کرگ». به دو اثر قبلی او در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۷ توجه کنید: «تاکر و دیل علیه شیطان» و «شیطان کوچک».
هر دو اثر کمدی-دلهرههایی هستند که نشان از تسلط فیلمساز جوان خود روی روایت و شخصیتپردازی دارند. بعید است مخاطبی در سینمای دلهره به این دو اثر رجوع کند و از درون داستانهای هر دو روایت پشیمان خارج شود. حال آقای کرگ در سومین اثر بلند سینمایی خود بهراحتی مخاطب را ناامید میکند.
این داستان در بهترین حالت ممکن و بدون این همه حماقت در دکوپاژ و درونمایه هم انتخاب آقای کرگ نبود. در فیلم دلقک در مزرعهی ذرت قرار است با یکی دیگر از اسلشرهایی مواجه شویم که خانوادهای وارد شهری کوچک و مرموز میشوند و در ادامه قاتلی نقابدار که معمولاً هویت پنهان این شهر کوچک است به افراد مختلف حملهور شده و اسلشر را به مخاطب تحویل میدهد.
در این اثر نیز کویین و پدرش از فیلادلفیا به شهر کوچک کتل اسپرینگز مهاجرت کردهاند؛ چرا که هر دو در رنج فقدان مادر و همسری که اوردوز کرده بهسر میبرند. پدر طبق گفتههای کویین گویا به این نوع فرارها از دنیایی که رنجی را تحمیل کرده عادت دارد.
ساختار روایت از همان ابتدا بهگونهای نیست که آقای کرگ قصد داشته باشد کمدی را به هر ساختار دیگری ترجیح دهد (که ای کاش چنین کاری میکرد و حداقل خاطرهی خوش دو اثر قبلی را در ذهن میآورد).
بنابراین عملاً قرار است در پردهی اولی بهسر ببریم که شخصیتها به یکدیگر و مخاطب شناسانده میشوند و در ادامه مخاطب با توجهبه افتتاحیهی کلیشهی این دست از آثار منتظر اولین قتل در میان ناباوری و حماقت ذاتی کاراکترهای استریوتایپ چنین آثاری خواهد بود.
فیلم دلقک در مزرعهی ذرت بازیگران خوبی ندارد و این را بهوضوح در ادای دیالوگها و اکتهای هر کدام از آنها میتوان شاهد بود. در فیلم دلقک در مزرعهی ذرت عملاً با بازیگرانی مواجه هستیم که حتی بهاندازهی یک نما هم مخاطب را درگیر کاراکترها نمیکنند.
داستان آقای کرگ از هر منظری شبیه ساختارهای روایی او در آثار قبلی نیستند. بهنوعی در این اثر قرار است با داستان نسلهایی مواجه شویم که درون یک شهر دائم علیه قبلیها عصیان میکنند و خون بهراه میاندازند. اما همهی این عصیان و همهی این تفاوت نسلی را نه در قابهای فیلم.
بلکه از طریق دیالوگهای توضیحی و شعارزده و بهنوعی اینستاگرامی و توییتری کاراکترها مشاهده میکنیم. شاید مخاطب در پردهی سوم فقطوفقط از تجربهی کارگردان در بهره بردن از جلوههای ویژه و چهرهپردازی لذت ببرد؛ البته باید این پرسش را مطرح کرد کدام مخاطب در این مسیر آشفته میتواند به پردهی سوم فیلم دلقک در مزرعهی ذرت برسد.
آقای الی کرگ از همان سال ۲۰۱۰ نشان داد که میتواند کارگردان قابل اعتنایی در سینمای اکشن باشد. اما در این اثر او حتی خودش را نیز تکرار نکرده است. نکتهی قابلتوجه در فیلم دلقک در مزرعهی ذرت آن است که حتی با یک بلاکباستر سینمایی با حضور ستارههای مختلف مواجه نیستیم.
هر آنچه در قابهای فیلم دلقک در مزرعهی ذرت شاهد هستیم گویی تبلیغاتی زرد و احمقانه علیه نگاهیست که به نسل زد در جوامع مختلف ایجاد شده و قرار است همهی تقصیرها به گردن نسلهای مولد این نسل بیفتد.
بههمین سبب است که باز هم زردی نمرات منتقدین هالیوودیپسند در ابررسانههای مورد حمایت نشان از آب گلآلود برای مخاطبی دارد که همچون ماهی سرگردان باید به دام قلابهای تیز آنها بیفتد. کارگردانی چون الی کرگ اگر بتواند ساختار همان دو اثر قبلی را خود را در روایتهای بعدی نیز تکرار کند دیگر نیازی به چنین روایتهای ازهمگسیختهای ندارد.