نام انگلیسی: Play Dirty
نام فارسی: فیلم کثیف بازی کنی
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: اکشن، کمدی، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۲.۵ از ۴
مصطفی ملکی
«آقای شین بلک» طی سه دهه فعالیت خود در سینمای بلاکباستری و سرگرمی ایالات متحده ثابت کرده که ذات سرگرمی آثار این ساختار سینمایی را بهخوبی میشناسد.
بهطور مثال «بوس بوس بنگبنگ» و «آدمهای خوب» دو نمونه از آثار او محسوب میشوند که در ساختاری نئونوآر مخاطب را درگیر اکشن و کمدی نیز میکنند. او حتی این ثبات را در فیلم مرد آهنی ۳ از دنیای مارول حفظ کرده است.
در این میان اما آخرین حضور او در سینما بهعنوان کارگردان چندان قادر به ساختارمند کردن دنیای فرنچایز «بیگانه» در فرم روایی خود را نداشت. حال آقای بلک در جدیدترین اثر خود نشان میدهد که مخاطب سینمای سرگرمی تا چه اندازه دلتنگ این روایتهای ساده بوده است.
فیلم کثیف بازی کنی آقای بلک هم مخاطب را در مسیر مستقیم نگاه میدارد و هم با کمی حذفواضافه در ساختار نئونوآر و کلیشهها قادر است شکلی تازه را به فیلم کثیف بازی کنی خود دهد. روایت او اقتباسی از یک شخصیت معروف در دنیای رمانهای آقای «دانلد وستلیک» با نام «پارکر» است.
پارکر یک سارق حرفهای است که همیشه در سختترین شرایط میتواند خود را سالم به نقطهی بعدی زندگی برساند. کاراکتر پارکر که در اوایل دههی ۱۹۶۰ خلق شد، خیلی سریع در دنیای سینما جا باز کرد.
از «گدار» تا «جان بورمان» در قامت کارگردان و «مل گیبسن» و «جیسن استیتم» در نقش کاراکتر پارکر تلاش خود را برای اقتباس از روایت کردهاند. بهنوعی پارکر در همهجای سینما جا باز کرده است.
حال آقای بلک کاراکتر پارکر را از دنیای رمانها جدا میکند و او را در همین امروز جهان قرار میدهد و سعی میکند این شخصیت در سینمای خود او هویت جدیدی پیدا کند. به همین سبب است که روایت گویی با ادامهی مأموریتهای پارکر از گذشته آغاز میشود و کارگردان هم از همین بهیکباره وارد شدن به فیلم بهره میبرد تا شخصیتهایی همچون لوزینی را شخصیتپردازی کند.
آنچه باعث میشود روایت پارکر ساده و خوشفرم بهنظر برسد داستان سادهای است که کارگردان در نظر گرفته است. آقای بلک بههیچ عنوان قصد ندارد روایتی از جنس «فیلم مچگیری» را ارائه دهد. بهنوعی چنین داستانهایی با روح سینمای او متضاد هستند. در نتیجه او بهجای ورود به تروماهای شخصی و ابزوردیسمی که در شانس و تصادف رخ میدهد، وارد کمدی موقعیت بین کاراکترهای مختلف میشود.
آقای بلک در طول روایت خود مخاطب را نشئهی کلیشههای روایتهای سرقتی میکند. او آنقدر دنیای پیرامون پارکر و دیگران را شلوغ میکند تا عنوان فیلم برای لحظاتی از ذهن مخاطب پاک شود. در همان لحظهای که مخاطب همهچیز را فراموش کرده، او در نوآرترین شکل ممکن همهچیز را با زبان کاراکتر پارکر مرور میکند.
روایت آقای بلک در باب بازی در دنیای تبهکاران است؛ فیلم کثیف بازی کنی. حال این بازی کثیف با شخصیتپردازی خوب، انتخاب خوب بازیگران و در نهایت موقعیتهای کمدی متناسب با این ساختار دچار نوعی عمق زیر سطح اکشنهای سینمای میانه میشود.
آقای بلک در فیلم کثیف بازی کنی نشان میدهد که ساختن این آثار در میان انبوه کلیشههای نتفلیکسی و ساختارشکنیهای غیرسینمایی تا چهاندازه آسان است؛ فقط کافیست سینما دیده باشیم!
اما این فیلم و لذت تماشای آن نباید باعث شود چشم را روی برخی نقاط آن ببندیم؛ نقاطی که گویی کارگردان در استفاده از جلوههای ویژه در اوج هیجان فیلم و نقطهاوج آن زیادهروی کرده است. این بهچشمآمدنها از آن جهت است که مخاطب ناخودآگاه بین فیلم کثیف بازی کنی و روایتهای یک دههی گذشته قیاس میکند.
حال این قیاس اگر منجر به این شود که فیلم کثیف بازی کنی آقای بلک در استفاده از جلوههای ویژه در برخی نقاط خود (بهخصوص سکانس واژگونی قطار) نسبت به آثار گذشته هیچ برتری تکنیکی و تکنولوژیای ندارد، سبب نوعی دلسردی میشود.