نام انگلیسی: Smurfs
نام فارسی: فیلم اسمورفها
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: انیمیشن، فانتزی، موزیکال
امتیاز: ۰.۵ از ۴
سالها پیش جادوگران شیطانی بین کهکشانی به رهبری دو برادر با نامهای رازامل و گارگامل تلاش کردند چهار کتاب جادویی جهان را بهدست آورند و با در دست داشتن آنها تمام جهان را از شرارت پر کنند.
در این میان اما پاپا اسمورف توانست یکی از این کتابها را پنهان کند و جهان را از پلیدیها نجات دهد. حال بعد از سالها این دو برادر با اشتباه یک اسمورف بینام فرصت پیدا میکنند تا این کتاب را به دست آورند.
نام «کریس میلر» در دنیای انیمیشنها نامی بسیار آشناست. او که سالها به عنوان تهیهکننده، دستیار، صداپیشه، نویسنده و حتی سازندهی موسیقی متن در این دنیا درحال فعالیت بوده در سال ۲۰۰۷ با انیمیشن شرک؛ قسمت سوم کار خود را به عنوان کارگردان آغاز کرد. او در سال ۲۰۱۱ در ساخت انیمیشن موفق «گربهی چکمهپوش» همکاری داشت، در سال جدید سومین اثر سینمایی خود را روی پرده برد.
اثری که بازسازی فیلم اسمورفها، یکی از کمیکبوکهای قدیمی بلژیکی است. تاکنون شش انیمیشن بلند، دو انیمیشن کوتاه و همچنین سریالی چند فصلی از این کمیکبوک ساخته شده و حتی پتانسیل آن بیش از اینها هم است.
آقای میلر در پروژهی جدید خود تلاش کرده است ترکیبی از فانتزی، موسیقی و روایتی هیجانانگیز را در مقابل مخاطب خود قرار دهد، اما درست به مانند بسیاری از انیمیشنهایی که تاکنون به آنها پرداختیم، او نیز در ابتدا نتوانسته مخاطب هدف مشخصی را برای خود انتخاب کند.
فیلم اسمورفها آقای میلر تکلیفاش مشخص نیست. داستاناش بهطور کلی پیرنگی کودکانه دارد، اما مسیر روایتاش پر است از مکالمههای بزرگسالانه و شوخیهایی که فقط شاید نوجوانان و جوانان متوجه آن شوند. شوخیهایی که حتی برای مخاطبی غیر از کودک هم گاهی مسخره و بیمعنا است.
فیلم اسمورفها از یافتن نام و استعداد و توانایی کودکان حرف میزند و میخواهد به کودک بیاموزد که قرار است همگی آنها دارای یک توانایی باشند و هر شخص استعداد خاص خودش را دارد و فقط باید آن را پیدا کند.
اما در نهایت اسمورف بینام نه با استعدادی زمینی و مشخص بلکه با جادویی فانتزی میتواند همه را نجات دهد. در سوی دیگر موسیقی و ترانههایی که در میان فیلم اسمورفها از زبان کاراکترها خوانده میشود آنقدر بیمحتوا و بیهدف است که مخاطب بزرگ و کوچک را دچار سرسام و آشفتگی میکند. ترانههایی که هیچ معنای مشخصی ندارند و نمیتوانند به همین دلیل هم در ذهن هیچ مخاطبی ماندگار شوند.
فیلم اسمورفها آقای میلر آنقدر آشفته و بیمنطق است که مخاطب هیچ یک از اتفاقات آن را نمیتواند درک کند. کاراکترها راحت از فضایی به فضای دیگر میروند و منطق مشخصی در مسیری که در حال رفتن آن هستند وجود ندارد.
حتی آن بخش که شامل رفتن اسمورفها از مسیر انواع انیمیشنها از استاپموشن گرفته، تا انیمیشنهای دوبعدی و گرافیکی بازیها و نقاشیهای سادهی متحرک نیز فاقد معنای مشخصی است. دنیای آقای میلر تعریف درستی ندارد و مخاطب را در خود رها میکند. مخاطب بزرگ و کوچک در آن گم میشود و در نهایت جز سردرد چیزی حاصلش نمیشود.