نام انگلیسی: Havoc
نام فارسی: فیلم هرج و مرج
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: اکشن، هیجانانگیز
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۱.۵ از ۴
مصطفی ملکی
«گرث ایوانز» طی دو دهه فیلمسازی خود مخاطب سینمای اکشن را با آثاری مواجه کرده که در آنها داستان همچون پوششی برای رسیدن به هرجومرجی غیرقابل کنترل بوده است. این کارگردان در سری فیلمهای «یورش» نشان داد که تا چه حد سعی دارد بطن کار خود را روی هیاهوی اکشن متمرکز کند. حال در حین پرداخت سریال «دار و داستههای لندن» با اثری جدید از او در سینما مواجه هستیم که برای اولینبار یکی از ستارههای سینمای جریان اصلی هالیوود را بهعنوان نقش اول در اختیار دارد.
داستان جدید آقای ایوانز فیلم هرج و مرج تافتهای جدا بافته از روایتهای قبلی او نیست. در این اثر هم شب و یورشهای گروههای مختلف درگیر در داستان باعث خلق روایتی میشود که داستان را فدای سکانسهای اکشن میکند.
در ابتدا با تعقیبوگریزی بین نیروهای پلیس و یک تریلی مواجه هستیم. گروه سارق را عدهای جوان تشکیل میدهند که ظاهراً یک محمولهی کوکایین را به سرقت بردهاند. پس از این افتتاحیه که نتیجهی آن مشخص شدن دو گروه از میان گروههای تأثیرگذار در روایت است وارد دنیای کاراکتر اصلی فیلم با نام «پاتریک» میشویم.
کارگردان از همان ابتدا پاتریک را از طریق دیالوگهای تلفنی بین او و همسر سابقش یک پلیس فاسد معرفی میکند که در خدمت شهردار فاسد شهر است. پس از پاتریک آخرین گروه درگیر در روایت که یک باند مافیایی شرقی هستند در برابر مخاطب قرار میگیرد. آقای ایوانز سعی دارد از طریق معرفی این گروهها با محوریت کاراکتر پاتریک آشوبی را که میخواهد به تصویر بکشد.
مشکل اصلی همهی داستانهای گرث ایوانز همین آشوب است. او تا جایی که میتواند خلاقیت خود را صرف طراحی صحنههای اکشن میکند. اما در این بین داستان کاملاً فراموش میشود.
اگر فیلم هرج و مرج را همچون یک صفحهی کاغذ در نظر بگیریم و کاراکترها را نیز همچون نامهایی که در گوشه و کنار این کاغذ نگاشته شدهاند، کار آقای ایوانز در پیشبرد روایت وصل کردن کاراکترها به موقعیتهای مختلف از طریق رسم خط بوده است. اما آقای ایوانز برای مواجه کردن کاراکترها با یکدیگر کاغذ را مچاله میکند و همین باعث دفرمه شدن داستان میشود.
او در اصل همهی این کارها را انجام میدهد تا همان چند سکانس آشوب را به مخاطب آسانگیر سینمای اکشن ارائه دهد. در اینکه این طراحیها را بهخوبی در پردهی اول و دوم شاهد هستیم شکی نیست.
اما آقای ایوانز در پردهی سوم فیلم هرج و مرج نهتنها قادر نیست همان داستان نیم بند و مچالهشدهاش را نجات دهد، بلکه در طراحی صحنههای اکشن نیز سیراب میشود و ضعیفترین پرداخت تصویری خود را ارائه میدهد؛ هم در جلوههای ویژه و بهره بردن از بدلکارها و هم در طراحی نبردهای تنبهتن.
در پایان فیلم هرج و مرج نیز باید عنوان کرد که بهره بردن از بازیگر توانایی چون تام هاردی در چنین اثری نیاز به گسترده کردن روایت حول او دارد. اما آقای ایوانز بهراحتی این فرصت را از داستان خود میگیرد و اجازه نمیدهد این بازیگر در کالبد کاراکتر پاتریک روایت را پیش ببرد. شاید یکی از حسرتهای چنین اثری سد محکم ذهنی کارگردان برای تبدیل کردن آشوب خود به هرجومرجی از جنس اکشن-ابزوردهای گای ریچی است.
آقای ایوانز در پردهی اول و دوم فیلم هرج و مرج بهخوبی در تبدیل کردن محمولهی کوکایین به یک مکگافین داستانی پیش میرود، اما همانطور که در بالا اشاره شد اکشن تکبعدی و بیداستان او نه مخاطب را درگیر گاتهامی پر از آشوب میکند و نه در میان این فساد و اکشن ابزوردیسم بالقوه را بالفعل میکند. او در عوض داستان فیلم هرج و مرج را به کلیشهایترین شکل ممکن به پایان میرساند.