نام انگلیسی: Mickey 17
نام فارسی: فیلم میکی ۱۷
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده، کرهی جنوبی
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۱.۵ از ۴
مصطفی ملکی
«بونگ جون هو» با دنیای هالیوود غریبه نیست و در فیلمهایی چون «قطار یخشکن» و «اوکجا» مخاطب سینما را در برابر آثاری علمی-تخیلی و فانتزی قرار داده است. اما او را در سینما از نسلی میدانیم که در کنار هونگ سانگسو، پارک چان ووک و کیم کی دوک سینمای کرهی جنوبی را بینالمللی کردند.
آثاری چون «سگهایی که واقواق میکنند گاز نمیگیرند» و «خاطرات قتل» از جمله فیلمهایی بودند که نام او را در سینمای مستقل و جریان اصلی کرهی جنوبی روی زبانها انداختند.
اما یونگ جون هو با فیلم «انگل» بود که توانست در فصل جوایز رکوردشکنی کند؛ اثری که هم رسانههای جریان اصلی اروپای غربی و ایالات متحده را ارضاء کرد و هم باعث شد او دیگر جای پای محکمی در دنیای سینمای تجاری پیدا کند. حال فیلم چندژانری «میکی ۱۷» همکاری بعدی این کارگردان با دنیای هالیوودی و ستارههای آن است.
اتفاقات فیلم میکی ۱۷ مربوط به سال ۲۰۵۰ میلادی است و مخاطب در برابر کاراکتر اصلی داستان، میکی بارنز، قرار میگیرد که در سیارهای با نام نیفلهایم درون یک گودال سقوط کرده است.
در اولین برخورد تیمو با او مکالمهای شکل میگیرد که روح اثر را در خود دارد؛ تیمو فقط شعلهافکن میکی را با خود میبرد و با اطمینان از اینکه «آنها» نسخهی جدیدی را از او چاپ خواهند کرد میکی را تنها میگذارد. در این لحظه است که فلشبک روایت مخاطب را به چهار و اندی سال قبل روی زمین بازمیگرداند.
میکی بههمراه تیمو برای فرار از دست یک نزولخوار تن به سفری بیبازگشت داده است. آنها همراه یک سناتور با نام «کنث مارشال» که فرماندهی یک سفینهی فضایی را برعهده دارد عازم نیفلهایم هستند.
اما در فیلم میکی ۱۷ میکی پذیرفته که یک فدایی باشد. آقای بونگ جون هو با تکرار این واژه سعی دارد مخاطب را وارد بطن داستان خود کند. فدایی فردی است که میپذیرد بارها و بارها مرگ را در سختترین شرایط و آزمایشها بپذیرد و فوراً نسخهی دیگری از او توسط یک چاپگر انسان بههمراه همهی خاطرات ریز و درشتش چاپ شود.
داستان فیلم میکی ۱۷ آقای بونگ جون هو تقابل دو میکی ۱۷ و ۱۸ است که طبق قوانین زمینی نباید بهطور همزمان زیستن را تجربه کنند؛ چرا که اخلاقیات اجازهی این کار را نمیدهد و کارگردان هم یک نمونه از این تعدد چاپ را در خردهروایت مربوط به خالق این دستگاه تصویر میکند.
اما فیلم میکی ۱۷ آقای بونگ جون هو توانایی ایستادن روی این پیرنگ را ندارد. او با همهی انکارهایی که در انواع و اقسام مصاحبهها انجام داده عملاً درگیر جنگ محافظهکاران و ووکیستها شده و فیلم خود را در زمین دموکراتهایی انداخته که هنگام اکران فیلم درگیر شکستهای پیدرپی بودند. راهی را که بلاک باستر آقای بونگ جون هو طی کرده همان مسیری است که آقای عباسی با فیلم «کارآموز» سپری کرد.
فیلم میکی ۱۷ آن قدر پتانسیل تبدیل شدن به یک هجو اخلاقی و اجتماعی را دارد که هر بار کارگردان کرهای مسیر فیلم میکی ۱۷ را بهسویی دیگر میبرد جز حسرت باقی نمیگذارد. به جملهی طلایی «مردن چه حسی داره؟» دقت کنید که اولین مکالمهی همهی افراد با میکی است.
بهنوعی بازی با همین پرسش هستیشناسانه میتوانست روایتی را در برابر ما قرار دهد که در فرم کمدی-ابزورد و ترکیب آن با دنیای دلهره و علمی-تخیلی وارد گذرگاههای اخلاقی و اجتماعی شود. اما در هیچ بخشی از روایت این اتفاق رخ نمیدهد.
بهنوعی بازی قابل اعتنای «رابرت پتینسون» هم دردی از روایت بیمار کم نمیکند. از سویی دیگر دمل چرکین این روایت کاراکتر کنث مارشال با نقشآفرینی مضحک «مارک زافلو» است که هر چه فیلم پیش میرود تهوع اولین واکنش درونی به اوست.
آقای بونگ جون هو در این فیلم نه نشانی از فیلمساز جسور کرهای دارد که حتی در دردآورترین روایتهایاش رگههایی از کمدی را جای میداد و نه حتی بلاکباستر سازی است که بدون توجه به مواضع سیاسی سرمایهگذاران بتواند همچون «جیمز کامرون» آواتاری دیگر را خلق کند.
او در فیلم میکی ۱۷ اپراتوری بدسلیقه بوده که حتی قدرت نگارش یک خط دیالوگ را ندارد و این را در آن نطق احمقانه و خوداخلاقیپندار کاراکتر ناشا استفراغ میکند. در نهایت باید این اثر را آزمونوخطایی دوستداشتنی در دنیای بازیگری پتینسون در نظر بگیریم.