نام انگلیسی: Shadow of a Doubt
نام فارسی: فیلم سایهی یک شک
محصول: ۱۹۴۳ – ایالات متحده
ژانر: هیجانانگیز، جنایی
ردهی سنی: ۱۳+
امتیاز: ۴ از ۴
مصطفی ملکی
اگر در میان آثار «آلفرد هیچکاک» مجبور به انتخاب یک فیلم باشیم که بدون نام آوردن از او گویای دنیای این فیلمساز باشد، بدون شک انتخابی جز «سایهی یک شک» نداریم. دلیل این انتخاب شاید این باشد که عادیترین کاراکترها و در عینحال درامترین تعلیق هیچکاکی را میتوان در فیلم سایهی یک شک مشاهده کرد.
او در این فیلم از داستان یک قاتل سریالی مخاطب را درگیر عشقهایی ممنوعه میکند. شاید اگر هیچکاک در سال ۱۹۴۳ اسیر بندهای سانسور تحت پروداکشنکد نبود، اکنون با اثری مواجه بودیم که آقای «پارک چان ووک» در سال ۲۰۱۳ به مخاطب ارائه داد؛ فیلمی که پس از اثر هیچکاک به آن خواهیم پرداخت.
اما به داستان این فیلم وارد شویم. مگر میشود در برابر یک فیلم از هیچکاک قرار بگیریم و از افتتاحیهی آن نگوییم. او در فیلم سایهی یک شک ابتدا تیتراژ را روی رقص جمعی والس به مخاطب ارائه میدهد و همین رقص و ملودی تا انتهای روایت آنقدر زمزمه میشود تا برخی از مهمترین علتهای حامل معلولهای روایی را بر مخاطب عیان کند.
پس از تیتراژ ابتدا با پن به راست نمایی از شهر را شاهد هستیم و سپس با یک برش به محلهی مورد نظر کارگردان وارد میشویم. پس از آن در ورودی منزل و در نهایت کاراکتر «چارلز اوکلی» را روی تخت در حالتی خموده مشاهده میکنیم.
دستههای پول و جواهرات آخرین بخش از جزئیاتی است که هیچکاک بدون دیالوگ از کلیت شهر به آن رسیده و مخاطب را درگیر زندگی ویران و روانپریش این مرد میکند. از این برشها تا انتهای روایت گویی هویت کنشهای چارلز در پیلهای نامرئی فرو میرود و از طریق خطوط دیگر روایت مخاطب را درگیر روابط بینافردی میکند.
اما فیلم سایهی یک شک مملو از استعارههای جنسی و عشق ممنوعهی هیچکاک است. اولین تکانهی این استعارات را هنگامی شاهد هستیم که برای اولین بار وارد زندگی خانوادهی «نیوتون» میشویم. کاراکتر «شارلوت» در بیکنشی محض بهسر میبرد و بهیکباره درگیر دایی خود میشود و پس از آگاهی از تلگراف چارلز در باب آمدن به سانتا رزا گویی رعشهای کاملاً جنسی او را در بر میگیرد.
هیچکاک در این لحظه از تلهپاتی سخن بهمیان میآورد و تا میانههای روایت نیز آن را به اوج میرساند. او بههیچ عنوان قادر به باز کردن این عشق ممنوع نبوده و بههمین سبب سعی کرده از ایستگاه راهآهن، ریل قطار، زمزمههای یک سمفونی توسط شارلوت و مادرش، نگاههای خیره روی پلههای خانه و در نهایت بهره بردن از درهای بسته مخاطب را درگیر فیلم سایهی یک شک کند.
فیلم سایهی یک شک در اصل اقتباسی از یک رمان در باب قاتلی سریالی است. اما هیچکاک به ذکاوت تمام ابتدا مخاطب را درگیر زندگی روزمره و بسیار شیرین خانوادهی نیوتن میکند و سپس از دل این شیرینی شکها را به دل کاراکترها میاندازد. در گام بعدی این شکها را به یقینی بیملاحظه میرساند و در نهایت از دل این یقین شک نهایی را وارد ماجرا میکند.
بهنوعی هیچکاک بازی شک خود را از همان دقیقهی ۱۶:۴۰ و با کمئوی خود در حال بازی «بریج» و دست یکنواخت خال پیک آغاز میکند. او در این کمئو به مخاطب چنین میگوید که هیچکاک از کل قطعیت روایت باخبر است و کاراکترها و مخاطب باید با این دست کامل هماهنگ شوند. در نیمهی دوم فیلم سایهی یک شک اما بار سنگین پروداکشنکد را بهخوبی مشاهده میکنیم.
بهنوعی ورود کاراکتر جک گراهام و رها کردن شارلوت از بند عشق اروتیک خود به چارلز گویی اجباری برای جدا شدن از آن مسیر استعاری بوده است. اما شیوهی روایتگری هیچکاک در فیلم سایهی یک شک آنقدر ملیح و باورپذیر است که مخاطب این تغییر ریل را بهخوبی میپذیرد.
اما مانایی این اثر هیچکاک در میان دیگر آثار او وسواس او روی همهی کاراکترهای درگیر و آن طنز ملیح و پنهان در روابط بینافردی است. شاید اگر این جاذبهی کاراکتری در کار نبود، سایهی یک شک اینقدر در ذهن باقی نمیماند.