نام انگلیسی: Mongrel
نام فارسی: فیلم بی اصل و نصب
محصول: ۲۰۲۴ – تایوان، سنگاپور، فرانسه
ژانر: درام
ردهی سنی: ۱۴+
امتیاز: ۳ از ۴
یکی از وظایف سینما بازتاب واقعیتهای تلخ اجتماعی در کشورهای مختلف است. بر کسی پوشیده نیست که سینما تا چه حد توانسته مخاطب را درگیر برخی تلخیها کند که در زیر لایههای زندگی شهری و مدرن پنهان شدهاند. اولین فیلم زوج کارگردانی تایوانی، «یو کیائو یین» و «چیانگ وی لیانگ»، در باب یکی از این واقعیتها در تایوان است. در فرهنگ شرقی و بهخصوص نوع چینی آن مراقبت از والدین یکی از آموزههای کنفسیوس است و تقریباً اکثر خانوادهها تحت قانونی نانوشته موظف هستند از والدین پیر خود مراقبت کنند.
پسر بزرگ و همسر او اولین انتخاب برای نگهداری از پدر و مادر پسر هستند. اما از زمانی که صنعتیشدن و مدرنیسم جامعهی شرقی را در بر گرفت گویی فاصلهها نیز زیادتر شد و عملاً فرصتی برای فرزندان باقی نمیماند تا از والدین به نحو احسن مراقبت کنند. این فاصله فرصتی را برای ایجاد شغلی جدید و همهگیر فراهم آورد؛ پرستاری و نگهداری از سالخوردگان. کشور تایوان طی سه دههی اخیر سعی کرده از طریق مهاجران ویتنامی، فیلیپینی، تایلندی و اندونزیایی این فاصله را جبران کند. اما در این میان راه برای گروههای گنگستری و قاچاقچیان انسان باز شده تا از طریق ثبت شرکتهای خدماتی و پرستاری انبوهی از مهاجران غیرقانونی را روانهی خانهها کنند. فیلم این زوج کارگردانی نیز قرار است به این مقوله بپردازد.
روایت فیلم بی اصل و نصب یک کاراکتر مرکزی با نام «اوم» دارد که در افتتاحیهی روایت نشان میدهد چه پرستار صبوری در ارائهی خدمات به معلولین و سالخوردگان است. اما هر چه پیش میرویم این صبوری تبدیل به پوششی اخلاقی برای سوءاستفاده از مهاجران غیرقانونی و در ادامه خانوادهها میشود.
اوم دست راست یک گنگستر خرد است که عدهای مهاجران غیرقانونی را تحت پوشش دارد. او اما به این مهاجرانی که برای تأمین زندگی خانوادههای خود به تایوان آمدهاند پولی نمیدهد. همین تبدیل به جرقهی شورشی پر از ترس و لرز توسط این مهاجران شده و در ادامه مخاطب نیز با زندگی اوم بیشتر و بیشتر آشنا میشود.
هدف این زوج کارگردانی در روایت خود قرار دادن کاراکترها در بزنگاههای اخلاقی است و از طریق تصمیم آنها داستان را پیش میبرند. به آن زن پیر و فرزند معلولاش توجه کنید. گویی زوج کارگردانی سعی دارند از طریق این مادر و پسر مخاطب را در معرض سنجیدن آستانهی تحمل خود قرار دهند. مادری در اینجا قرار دارد که خود مریض است و بهنوعی برای زندگی نیاز به مراقب دارد.
از آنسو پسری معلول در زندگی او وجود دارد که بار سنگینی نیست اما واقعاً مراقبت از او از عهدهی این مادر برنمیآید. اوم در اینجا تبدیل به قاتل سفارشی مادر پیر میشود. این خردهروایت در کنار همهی آن تلخیهایی که اوم میبیند و خاموش میماند کل این روایت را شکل میدهند. زوج کارگردانی از طریق نشانهای گویا سعی دارند معلق بودن روح اوم را در این وانفسا به تصویر بکشند؛ سگ ولگرد و بینژادی که یک پا ندارد و گویی همیشه به کارهای اوم خیره میشود. این دو کارگردان جوان سعی دارند با گرفتن کانتراست از پلات رنگی خود مخاطب را در این برزخ اخلاقی رها کنند.
قابهای ساکن و در عین حال تلاش دو کارگردان برای ایجاد دیالوگ از طریق برشها روی پرترهی کاراکترها سبب شده مخاطب بیش از پیش اسیر این عریانی تلخ شود. آنها از طریق همین برشها که باعث ایجاد ضربآهنگی ملایم در اثر میشود سعی دارند همین برش کوتاه از زندگی کاراکتر اوم را تبدیل به جدال فضیلتها و رذیلتها کنند.