صفحه اصلی > ورزش و بازی : معرفی بازی بایوشاک(BioShock 2007)شاهکاری در اعماق اقیانوس

معرفی بازی بایوشاک(BioShock 2007)شاهکاری در اعماق اقیانوس

بازی بایوشاک

فهرست مطالب:

۱. مقدمه: چرا بایوشاک هنوز هم یک بازی مهم است؟

در دنیای پر زرق و برق و دائماً در حال تحول بازی‌های ویدیویی، عناوین کمی هستند که می‌توانند تأثیری ماندگار بر جای بگذارند و حتی سال‌ها پس از انتشار، همچنان مورد بحث و تحسین قرار گیرند. بازی بایوشاک (BioShock)، محصول سال ۲۰۰۷ استودیوی Irrational Games (که بعدها به Ghost Story Games تغییر نام داد)، بدون شک یکی از همین عناوین است.

این بازی نه تنها در زمان خود یک موفقیت تجاری و هنری بزرگ بود، بلکه توانست با روایت داستانی عمیق، فضاسازی بی‌نظیر و گیم‌پلی نوآورانه‌اش، استانداردهای جدیدی را در صنعت بازی تعریف کند. حتی امروز، با گذشت نزدیک به دو دهه از عرضه اولیه، بازگشت به دنیای غرق‌شده و مرموز رپچر، تجربه‌ای تکان‌دهنده و فراموش‌نشدنی است.

بایوشاک فراتر از یک شوتر اول شخص ساده است؛ این یک سفر فلسفی، یک نقد اجتماعی و یک تجربه‌ی هنری تمام‌عیار است.

از همان لحظات ابتدایی و سقوط هواپیما در اقیانوس اطلس، تا اولین قدم‌ها در شهر زیرآبی رپچر، بازی شما را در چنگال اتمسفر سنگین و داستان پر رمز و رازش گرفتار می‌کند. این بازی نشان داد که مدیوم بازی‌های ویدیویی تا چه حد می‌تواند برای روایت داستان‌های پیچیده و طرح مفاهیم عمیق، قدرتمند باشد.

۲. معرفی بازی بایوشاک: سفری به شهر غرق‌شده‌ی رپچر

داستان بازی بایوشاک در سال ۱۹۶۰ آغاز می‌شود. شما در نقش شخصیتی به نام جک قرار می‌گیرید که پس از یک سانحه هوایی، خود را در میان آب‌های بی‌کران اقیانوس اطلس می‌یابد.

تنها کورسوی امید، فانوسی دریایی در دوردست است که جک را به سمت ورودی یک شهر زیرآبی به نام رپچر (Rapture) هدایت می‌کند. رپچر، آرمان‌شهری که توسط یک تایکون به نام اندرو رایان (Andrew Ryan) در دهه ۱۹۴۰ ساخته شده.

قرار بود بهشتی برای نخبگان جامعه باشد؛ مکانی فارغ از محدودیت‌های دولتی، مذهبی و اخلاقی، جایی که “هنرمند از سانسورچی نمی‌ترسد، دانشمند محدود به اخلاقیات پوچ نیست و بزرگ، با کوچک محدود نمی‌شود.”

اما جک به زودی متوجه می‌شود که این آرمان‌شهر به ویران‌شهری ترسناک تبدیل شده است. ساکنان رپچر در اثر استفاده بی‌رویه از ماده‌ای به نام “آدام” (ADAM) – که قابلیت‌های فرابشری به انسان‌ها می‌بخشد – دچار جهش‌های ژنتیکی و جنون شده‌اند. شهر در هرج و مرج و ویرانی غرق شده و موجوداتی مخوف به نام “اسپلایسرها” (Splicers) در راهروهای تاریک آن پرسه می‌زنند.

بازی بایوشاک

در این میان، “خواهران کوچک” (Little Sisters) – دختربچه‌هایی که آدام را از مردگان جمع‌آوری می‌کنند – تحت حفاظت “پدران بزرگ” (Big Daddies) – غول‌های زره‌پوش و قدرتمند – قرار دارند. جک باید برای بقا و یافتن راهی برای خروج از این کابوس زیرآبی، با این تهدیدها مقابله کند و رازهای تاریک رپچر را برملا سازد.

در این مسیر، شخصیتی به نام اطلس (Atlas) از طریق رادیو با جک ارتباط برقرار کرده و او را راهنمایی می‌کند، اما آیا می‌توان به همه در رپچر اعتماد کرد؟ این سوالی است که بازی بایوشاک به زیبایی آن را در طول روایت خود مطرح می‌کند.

۳. کاوش عمیق در دنیای بازی بایوشاک

۳.۱. بخش اول: رپچر – آرمان‌شهر یا ویران‌شهر زیر آب؟ (طراحی محیط و فلسفه)

یکی از برجسته‌ترین جنبه‌های بازی بایوشاک، شهر رپچر است. این شهر صرفاً یک پس‌زمینه برای اتفاقات بازی نیست، بلکه خود یک شخصیت زنده و پویاست که داستان‌های ناگفته‌ی بسیاری در دل دیوارهای خیس و ترک‌خورده‌اش دارد.

طراحی رپچر با الهام از سبک معماری آرت دکو (Art Deco) و آرمان‌شهرهای علمی-تخیلی اوایل قرن بیستم، فضایی منحصر به فرد و فراموش‌نشدنی را خلق کرده است.

نقد و بررسی بازی Batman: Arkham Origins
بیشتر بخوانید

تضاد میان زیبایی ظاهری و فروپاشی درونی شهر، یکی از تم‌های اصلی بازی است. از سالن‌های مجلل و نورانی گرفته تا کوچه‌های تاریک و پر از زباله، هر گوشه از رپچر گواهی بر رویاهای بزرگ و شکست‌های تلخ اندرو رایان است.

فلسفه‌ی آبجکتیویسم (Objectivism)، که توسط آین رند (Ayn Rand) مطرح شده، الهام‌بخش اصلی اندرو رایان در ساخت رپچر بوده است. این فلسفه بر فردگرایی، عقل‌گرایی و پیگیری منافع شخصی بدون دخالت دولت تأکید دارد.

رایان معتقد بود که با حذف “انگل‌ها” – دولت، کلیسا و عوام – می‌تواند جامعه‌ای پیشرفته و آزاد بسازد. اما همانطور که بازی نشان می‌دهد، این آرمان‌شهر در عمل به دلیل طبیعت انسانی، حرص و طمع، و نبود هیچ‌گونه کنترل و تعادل، به سرعت به سمت فروپاشی حرکت می‌کند.

رپچر نمونه‌ای تراژیک از این است که چگونه بهترین نیت‌ها نیز می‌توانند به بدترین نتایج منجر شوند. پوسترها، مجسمه‌ها و ضبط‌های صوتی (Audio Diaries) پراکنده در محیط، به تدریج داستان شکل‌گیری و سقوط رپچر و فلسفه بنیان‌گذارش را برای بازیکن آشکار می‌کنند و لایه‌های عمیقی به جهان‌سازی بازی می‌افزایند.

قدم زدن در راهروهای رپچر، تجربه‌ای دلهره‌آور و در عین حال مسحورکننده است. صدای چکیدن آب، ناله‌های اسپلایسرها از دوردست، موسیقی کلاسیک دهه‌های گذشته که از گرامافون‌های خراب پخش می‌شود، و نگاه خیره‌ی پدران بزرگ، همگی دست به دست هم داده‌اند تا اتمسferi بی‌بدیل را خلق کنند.

در هر گوشه و کنار، نشانه‌هایی از زندگی پیشین ساکنان، جشن‌ها، اعتراضات و در نهایت، جنگ داخلی به چشم می‌خورد. این جزئیات محیطی غنی، رپچر را به یکی از به‌یادماندنی‌ترین مکان‌ها در تاریخ بازی‌های ویدیویی تبدیل کرده است.

۳.۲. بخش دوم: گیم‌پلی – پلاسمید در یک دست، آچار در دست دیگر (مکانیک‌های نوآورانه)

گیم‌پلی بازی بایوشاک ترکیبی هوشمندانه از المان‌های شوتر اول شخص، نقش‌آفرینی و وحشت بقا است. بازیکنان علاوه بر سلاح‌های گرم سنتی مانند تپانچه، شاتگان و مسلسل، به مجموعه‌ای از “پلاسمیدها” (Plasmids) دسترسی دارند.

پلاسمیدها قابلیت‌های ژنتیکی ویژه‌ای هستند که به جک امکان می‌دهند از قدرت‌هایی مانند پرتاب صاعقه (Electro Bolt)، ایجاد آتش (Incinerate!)، یا گیج کردن دشمنان (Hypnotize) استفاده کند. این قابلیت‌ها نه تنها مبارزات را جذاب و متنوع می‌کنند، بلکه برای حل معماهای محیطی و پیشروی در بازی نیز ضروری هستند.

برای استفاده از پلاسمیدها، بازیکن به ماده‌ای به نام “ایو” (EVE) نیاز دارد که مانند نوار مانا در بازی‌های دیگر عمل می‌کند. مدیریت منابع ایو و مهمات، بخش مهمی از چالش بازی است. علاوه بر پلاسمیدها، “تونیک‌ها” (Tonics) نیز وجود دارند که به سه دسته فیزیکی، مهندسی و مبارزه‌ای تقسیم می‌شوند و بهبودهای دائمی و пассив را برای شخصیت به ارمغان می‌آورند.

این تونیک‌ها می‌توانند مقاومت جک را افزایش دهند، توانایی هک کردن او را بهبود بخشند یا آسیب سلاح‌ها را بیشتر کنند. بازیکنان می‌توانند ترکیب‌های مختلفی از پلاسمیدها و تونیک‌ها را متناسب با سبک بازی خود انتخاب کنند، که این امر ارزش تکرار بازی را بالا می‌برد.

یکی دیگر از مکانیک‌های کلیدی، سیستم هک کردن است. جک می‌تواند ماشین‌های فروش خودکار (Vending Machines)، گاوصندوق‌ها و حتی سیستم‌های امنیتی مانند دوربین‌ها و برجک‌های دفاعی را هک کند.

هک کردن موفقیت‌آمیز می‌تواند قیمت‌ها را کاهش دهد، آیتم‌های بهتری ارائه کند یا دشمنان ماشینی را به متحدان شما تبدیل کند. این مینی‌گیم که شبیه به بازی لوله‌کشی است، در ابتدا جذاب اما به مرور ممکن است کمی تکراری شود، هرچند اهمیت استراتژیک آن در طول بازی حفظ می‌شود.

تحقیق درباره دشمنان با استفاده از یک دوربین عکاسی نیز بخش جالبی از گیم‌پلی است. با عکس‌برداری از اسپلایسرها و پدران بزرگ، بازیکن اطلاعات بیشتری درباره نقاط ضعف آنها کسب می‌کند و پاداش‌هایی مانند افزایش آسیب یا تونیک‌های ویژه دریافت می‌کند. این سیستم بازیکن را تشویق می‌کند تا با دقت بیشتری به دشمنان و محیط اطراف خود توجه کند.

اما شاید مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین جنبه گیم‌پلی، انتخاب‌های مربوط به خواهران کوچک باشد. پس از شکست دادن یک پدر بزرگ، بازیکن می‌تواند خواهر کوچک را “نجات دهد” (Rescue) یا “برداشت کند” (Harvest).

نجات دادن آنها آدام کمتری در لحظه به بازیکن می‌دهد اما در درازمدت پاداش‌های دیگری به همراه دارد، در حالی که برداشت کردن آنها، میزان آدام دریافتی را به حداکثر می‌رساند اما به قیمت جان آن دختربچه تمام می‌شود. این انتخاب‌های اخلاقی نه تنها بر میزان آدام دریافتی و در نتیجه سرعت پیشرفت شخصیت تأثیر می‌گذارند، بلکه پایان بازی را نیز دستخوش تغییر می‌کنند.

بازی کالاف دیوتی ادونس وارفر: نگاهی به شاهکار ۲۰۱۴
بیشتر بخوانید

۳.۳. بخش سوم: روایت داستانی – “می‌شه لطفاً؟” (بررسی عمق داستان و انتخاب‌های اخلاقی)

داستان بازی بایوشاک یکی از نقاط قوت اصلی و دلیل ماندگاری آن در اذهان است. این داستان بسیار فراتر از یک ماجراجویی ساده برای بقا در یک شهر ویران‌شده است. بایوشاک به مفاهیم عمیقی چون اراده آزاد، فردگرایی افراطی، قدرت، فساد، و ماهیت انسانیت می‌پردازد.

روایت بازی به شکلی استادانه و از طریق محیط، دیالوگ‌ها، و به خصوص ضبط‌های صوتی که در سراسر رپچر پراکنده شده‌اند، پیش می‌رود. این ضبط‌های صوتی، خاطرات و افکار ساکنان رپچر، از دانشمندان و هنرمندان گرفته تا کارگران و تبهکاران، را بازگو می‌کنند و تصویری چندوجهی از زندگی و مرگ در این آرمان‌شهر شکست‌خورده ارائه می‌دهند.

شخصیت اندرو رایان، با آن صدای گیرا و سخنرانی‌های فلسفی‌اش، یکی از به‌یادماندنی‌ترین آنتاگونیست‌های تاریخ بازی‌های ویدیویی است. تقابل او با جک و اطلس، هسته اصلی درام بازی را تشکیل می‌دهد.

اما اوج هنر داستان‌سرایی بایوشاک در پیچش داستانی معروف آن نهفته است؛ جایی که عبارت “می‌شه لطفاً؟” (Would you kindly?) معنایی کاملاً جدید و تکان‌دهنده پیدا می‌کند.

این پیچش نه تنها درک بازیکن از وقایع بازی را دگرگون می‌کند، بلکه به شکلی هوشمندانه، خود مفهوم تعامل بازیکن با بازی و پیروی از دستورالعمل‌ها را به چالش می‌کشد. این لحظه، به بحث‌های زیادی درباره اراده آزاد و کنترل در بازی‌های ویدیویی دامن زد.

انتخاب‌های اخلاقی مربوط به خواهران کوچک نیز نقش مهمی در روایت و تجربه بازیکن دارند. این انتخاب‌ها صرفاً سیاه و سفید نیستند. در دنیای بی‌رحم رپچر، جایی که بقا حرف اول را می‌زند، وسوسه برداشت آدام بیشتر برای قوی‌تر شدن، همیشه وجود دارد.

بازی به طور مستقیم بازیکن را قضاوت نمی‌کند، اما عواقب این انتخاب‌ها را به شکلی ملموس، هم در گیم‌پلی و هم در پایان‌بندی، به تصویر می‌کشد. این سیستم، بازیکن را وادار به تأمل درباره ارزش زندگی و معنای انسانیت در شرایط سخت می‌کند.

شخصیت‌های دیگری مانند دکتر برژیت تنن‌باوم (Brigid Tenenbaum)، دانشمندی که راز آدام و خواهران کوچک را کشف کرده، و فرانک فونتین (Frank Fontaine)، رقیب بی‌رحم اندرو رایان، نیز به غنای داستان می‌افزایند.

هر یک از این شخصیت‌ها، نماینده‌ی دیدگاه‌ها و انگیزه‌های متفاوتی در دنیای پیچیده‌ی رپچر هستند. در نهایت، بازی بایوشاک داستانی را روایت می‌کند که بازیکن را به فکر فرو می‌برد و تا مدت‌ها پس از اتمام بازی، در ذهن او باقی می‌ماند.

۳.۴. بخش چهارم: هنر، صدا و اتمسفر – غرق در سبک و سیاق (طراحی هنری و فضاسازی)

همانطور که پیشتر اشاره شد، طراحی هنری بازی بایوشاک یکی از ارکان اصلی موفقیت آن است. سبک آرت دکو، با خطوط هندسی مشخص، تزئینات فلزی براق و تاکید بر تجمل، به شکلی استادانه برای به تصویر کشیدن آرمان‌شهر اولیه رپچر به کار رفته است.

اما این زیبایی حالا با فرسودگی، زنگ‌زدگی، و نشانه‌های ویرانی در هم آمیخته و تضادی بصری خیره‌کننده ایجاد کرده است. هر منطقه از رپچر، از باغ‌های آرکیدیا گرفته تا منطقه تجاری فورت فرولیک، هویت بصری منحصر به فرد خود را دارد و در عین حال به طور یکپارچه در دنیای کلی بازی جای می‌گیرد.

نورپردازی و استفاده از سایه‌ها نقش بسیار مهمی در ایجاد اتمسفر سنگین و دلهره‌آور بازی ایفا می‌کنند. راهروهای کم‌نور، نورهای نئونی چشمک‌زن، و سایه‌های متحرک دشمنان، حس دائمی از خطر و ناامنی را به بازیکن القا می‌کنند.

طراحی شخصیت‌ها، به خصوص اسپلایسرها با آن ظاهر تغییرشکل‌یافته و ماسک‌های عجیبشان، و البته پدران بزرگ با آن ابهت ترسناک و صدای غرش‌مانندشان، به خوبی در این فضا جای می‌گیرند.

موسیقی و طراحی صدا در بایوشاک نیز در سطح بسیار بالایی قرار دارند. موسیقی متن بازی، که ترکیبی از قطعات ارکسترال اریجینال و آهنگ‌های لایسنس‌شده از دهه‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ است، به طرز شگفت‌انگیزی با حال و هوای بازی همخوانی دارد.آهنگ‌های قدیمی که از گرامافون‌ها و بلندگوهای شهر پخش می‌شوند، حسی نوستالژیک و در عین حال وهم‌آلود به محیط می‌بخشند.

معرفی و نقد تخصصی بازی نسل صفر: ماجراجویی در دنیای ربات‌ها
بیشتر بخوانید

بازی بایوشاک

صدای چکیدن آب، ناله‌های دوردست، غرش پدران بزرگ، و دیالوگ‌های گاه و بی‌گاه اسپلایسرها، همگی به غوطه‌وری بازیکن در دنیای رپچر کمک شایانی می‌کنند. صداپیشگی شخصیت‌ها نیز بسیار عالی است و به هر یک از آنها، از اندرو رایان گرفته تا اطلس و تنن‌باوم، عمق و باورپذیری بخشیده است.

ترکیب این عناصر – طراحی هنری، نورپردازی، موسیقی و صداگذاری – اتمسفری را خلق می‌کند که کمتر بازی‌ای توانسته به آن دست یابد. رپچر نه تنها یک مکان، بلکه یک تجربه حسی کامل است.

این اتمسفر غنی و پرجزئیات، بازیکن را کاملاً در خود فرو می‌برد و باعث می‌شود که داستان و اتفاقات بازی تأثیر عمیق‌تری بر او بگذارند. بایوشاک نمونه‌ی بارزی از این است که چگونه تمام اجزای یک بازی می‌توانند در هماهنگی کامل با یکدیگر، یک اثر هنری یکپارچه و تأثیرگذار خلق کنند.

۴. نقد کوتاه بازی بایوشاک: شاهکاری که نباید از دست داد

به طور خلاصه، بازی بایوشاک یک دستاورد برجسته در تاریخ بازی‌های ویدیویی است. این بازی با موفقیت توانست یک شوتر اول شخص جذاب را با داستانی عمیق و فلسفی، دنیایی بی‌نظیر و اتمسفری فراموش‌نشدنی ترکیب کند.

رپچر به عنوان یک آرمان‌شهر شکست‌خورده، یکی از خلاقانه‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین محیط‌ها در بازی‌هاست و داستان آن، به خصوص پیچش داستانی معروفش، بازیکنان را به چالش می‌کشد و به فکر فرو می‌برد.

نکات مثبت:

  • داستان و روایت فوق‌العاده: عمیق، فلسفی و پر از پیچش‌های غافلگیرکننده.
  • طراحی هنری و اتمسفر بی‌نظیر: شهر رپچر با سبک آرت دکو و جزئیات خیره‌کننده، تجربه‌ای بصری و حسی منحصر به فرد ارائه می‌دهد.
  • گیم‌پلی نوآورانه: ترکیب سلاح‌ها و پلاسمیدها، امکان انتخاب‌های تاکتیکی متنوعی را فراهم می‌کند.
  • شخصیت‌پردازی قوی: اندرو رایان، اطلس و دیگر شخصیت‌ها به خوبی پرداخت شده‌اند.
  • انتخاب‌های اخلاقی تأثیرگذار: تصمیم‌گیری درباره خواهران کوچک، وزن اخلاقی قابل توجهی به بازی می‌بخشد.
  • صداگذاری و موسیقی عالی: کاملاً با فضا و اتمسفر بازی هماهنگ است.

نکات منفی:

  • مینی‌گیم هک کردن: می‌تواند پس از مدتی تکراری و خسته‌کننده شود.
  • مراحل پایانی: برخی معتقدند که باس فایت نهایی می‌توانست بهتر طراحی شود و از نظر روایی کمی شتاب‌زده است.
  • هوش مصنوعی دشمنان: در برخی مواقع می‌توانست چالش‌برانگیزتر باشد.

با وجود این نکات منفی جزئی، بازی بایوشاک همچنان یک تجربه ضروری برای هر علاقه‌مند به بازی‌های ویدیویی، به خصوص کسانی که به دنبال داستان‌های عمیق و دنیاهای اتمسفریک هستند، محسوب می‌شود. این بازی نه تنها در زمان خود انقلابی بود، بلکه تأثیر آن بر نسل‌های بعدی بازی‌ها نیز کاملاً مشهود است.

۵. جمع‌بندی: چرا بازی بایوشاک هنوز هم اهمیت دارد؟

با گذشت سال‌ها از عرضه، بازی بایوشاک همچنان به عنوان یکی از نقاط عطف صنعت بازی‌های ویدیویی شناخته می‌شود. این بازی نشان داد که شوترهای اول شخص می‌توانند چیزی فراتر از اکشن بی‌وقفه باشند و قادرند داستان‌هایی پیچیده، شخصیت‌هایی به‌یادماندنی و مفاهیمی عمیق را به مخاطب ارائه دهند. رپچر، با تمام زیبایی و تباهی‌اش، به نمادی از تقابل آرمان‌گرایی و واقعیت تلخ طبیعت انسانی تبدیل شده است.

اهمیت بایوشاک تنها در نوآوری‌های گیم‌پلی یا کیفیت بصری و صوتی آن خلاصه نمی‌شود، بلکه در شجاعت آن برای طرح سوالات دشوار و وادار کردن بازیکن به تفکر نهفته است. این بازی یک کلاسیک مدرن است که تجربه‌ی آن برای هر گیمری، چه قدیمی و چه جدید، ضروری به نظر می‌رسد. اگر تا به حال به اعماق رپچر سفر نکرده‌اید، یا حتی اگر سال‌ها پیش این کار را انجام داده‌اید، اکنون زمان بسیار خوبی برای تجربه یا تجدید دیدار با این شاهکار است.

نظر شما چیست؟ آیا شما هم بازی بایوشاک را تجربه کرده‌اید؟ کدام بخش از بازی بیشتر شما را تحت تأثیر قرار داد؟ آیا رپچر را یک آرمان‌شهر می‌دانید یا یک ویران‌شهر؟ نظرات و تجربیات خود را در بخش کامنت‌ها با ما و دیگر خوانندگان به اشتراک بگذارید!

۶. بهترین بازی‌های مشابه بازی بایوشاک

اگر از تجربه بازی بایوشاک لذت برده‌اید و به دنبال عناوین مشابهی هستید که ترکیبی از داستان قوی، اتمسفر گیرا و گیم‌پلی جذاب را ارائه دهند، لیست زیر می‌تواند برای شما مفید باشد:

  • System Shock 2 (1999): این بازی که به نوعی پدربزرگ معنوی بایوشاک محسوب می‌شود، تجربه‌ای ترسناک و علمی-تخیلی در یک سفینه فضایی متروکه با هوش مصنوعی سرکش ارائه می‌دهد.
  • Dishonored Series (2012-2017): این سری بازی‌ها با تمرکز بر مخفی‌کاری، قدرت‌های فرابشری و دنیایی با طراحی هنری خاص (استیم‌پانک)، شباهت‌های زیادی به بایوشاک دارد، به خصوص در زمینه آزادی عمل بازیکن و روایت محیطی.
  • Prey (2017): یک بازی علمی-تخیلی دیگر که در یک ایستگاه فضایی پر از موجودات بیگانه جریان دارد. پری تاکید زیادی بر انتخاب‌های بازیکن، حل مسئله و اتمسفر سنگین دارد.
  • SOMA (2015): اگر جنبه‌های فلسفی و وحشت روان‌شناختی بایوشاک برایتان جذاب بوده، سوما با داستان عمیق و سوالات اگزیستانسیال خود درباره هویت و آگاهی، تجربه‌ای تکان‌دهنده خواهد بود.
  • Metro Series (2010-2019): این سری بازی‌ها در دنیای پساآخرالزمانی متروهای مسکو جریان دارند و با اتمسفر گیرا، داستان قوی و تمرکز بر بقا، می‌توانند برای طرفداران بایوشاک جذاب باشند.
  • We Happy Few (2018): هرچند از نظر کیفیت کلی به پای بایوشاک نمی‌رسد، اما این بازی با الهام از جوامع دیستوپیایی و تاکید بر مواد مخدر کنترل‌کننده ذهن، حال و هوای مشابهی را تداعی می‌کند.
  • Atomic Heart (2023): این بازی که در یک شوروی آلترناتیو و علمی-تخیلی جریان دارد، از نظر طراحی هنری و ترکیب اکشن با قدرت‌های ویژه، یادآور بایوشاک است، هرچند تمرکز بیشتری بر مبارزات دارد.
نقد و بررسی بازی Battlefield 4
بیشتر بخوانید

۷. سوالات متداول (FAQ) درباره بازی بایوشاک

۱. بازی بایوشاک در چه سالی منتشر شد و توسط کدام استودیو ساخته شد؟
بازی بایوشاک در سال ۲۰۰۷ توسط استودیوی Irrational Games (که بعدها به 2K Boston و سپس Ghost Story Games تغییر نام داد) ساخته و توسط 2K Games منتشر شد.
۲. داستان بازی بایوشاک درباره چیست؟
داستان درباره شخصیتی به نام جک است که پس از سقوط هواپیما، وارد شهر زیرآبی و ویران‌شده رپچر می‌شود. او باید برای بقا بجنگد و رازهای تاریک این آرمان‌شهر شکست‌خورده و بنیان‌گذارش، اندرو رایان، را کشف کند.
۳. سبک بازی بایوشاک چیست؟
بایوشاک یک بازی شوتر اول شخص (FPS) با المان‌های قوی نقش‌آفرینی (RPG)، وحشت بقا (Survival Horror) و ماجراجویی است. به این سبک گاهی “Immersive Sim” نیز گفته می‌شود.
۴. پلاسمیدها و تونیک‌ها در بازی چه نقشی دارند؟
پلاسمیدها قدرت‌های ژنتیکی ویژه‌ای هستند که به بازیکن قابلیت‌های تهاجمی یا کاربردی (مانند پرتاب آتش یا هک از راه دور) می‌دهند. تونیک‌ها بهبودهای دائمی و پسیوی هستند که ویژگی‌های فیزیکی، مهندسی یا مبارزه‌ای شخصیت را ارتقا می‌بخشند.
۵. انتخاب‌های مربوط به “خواهران کوچک” (Little Sisters) چه تأثیری در بازی دارد؟
بازیکن می‌تواند پس از شکست دادن محافظ آنها (پدر بزرگ)، خواهران کوچک را “نجات دهد” یا “برداشت کند”. این انتخاب بر میزان آدام دریافتی (واحد پول بازی برای ارتقا)، پاداش‌های دریافتی در طول بازی و مهم‌تر از همه، پایان بازی تأثیرگذار است.

بازی بایوشاک

۶. آیا بازی بایوشاک ترسناک است؟
بله، بایوشاک دارای المان‌های ترسناک، به خصوص وحشت اتمسفریک و روان‌شناختی است. محیط‌های تاریک، دشمنان جهش‌یافته و حس انزوا می‌توانند برای برخی بازیکنان دلهره‌آور باشند، اما تمرکز اصلی بازی بر وحشت ناگهانی (Jump Scare) نیست.
۷. آیا برای تجربه بایوشاک نیاز به بازی کردن عناوین قبلی یا بعدی آن است؟
خیر، داستان بازی بایوشاک (۲۰۰۷) کاملاً مستقل است. دنباله‌های آن BioShock 2 و BioShock Infinite داستان‌های مرتبط اما جداگانه‌ای را در همان جهان یا دنیاهای موازی روایت می‌کنند و می‌توان آنها را به هر ترتیبی بازی کرد، هرچند تجربه به ترتیب انتشار توصیه می‌شود.
۸. آیا نسخه‌های ریمستر شده از بازی بایوشاک موجود است؟
بله، در سال ۲۰۱۶ مجموعه‌ای به نام BioShock: The Collection منتشر شد که شامل نسخه‌های ریمستر شده BioShock، BioShock 2 و BioShock Infinite به همراه تمام بسته‌های الحاقی آنها برای پلتفرم‌های مدرن است.
۹. چه چیزی باعث شده بازی بایوشاک تا این حد مورد تحسین قرار بگیرد؟
ترکیبی از داستان عمیق و فلسفی، شخصیت‌پردازی قوی (به خصوص اندرو رایان)، طراحی هنری و اتمسفر بی‌نظیر شهر رپچر، گیم‌پلی نوآورانه که انتخاب‌های معناداری به بازیکن می‌دهد، و پیچش داستانی هوشمندانه‌اش از دلایل اصلی موفقیت و ماندگاری این بازی هستند.
۱۰. مدت زمان لازم برای تمام کردن بازی بایوشاک چقدر است؟
به طور متوسط، تمام کردن بخش داستانی اصلی بازی بایوشاک حدود ۱۲ تا ۱۵ ساعت زمان می‌برد. اگر بخواهید تمام جزئیات، ضبط‌های صوتی و آپگریدها را پیدا کنید، این زمان می‌تواند تا ۲۰ ساعت یا بیشتر نیز افزایش یابد.

دیدگاهتان را بنویسید

یک × یک =