فیلم زندگی اوهارو
نقد فیلم زندگی اوهارو
فیلم زندگی اوهارو غم انگیزترین فیلمی است که من از زندگی یک زن دیده ام. این سحرگاه سرد وقتی قهرمان سرگردان می شود ، چهره اش را پشت یک فن می گذراند ، تا اینکه با برخی از روسپی های دیگرش روبرو می شود ، شروع می شود. وی مشاهده می کند: “برای یک زن 50 ساله سخت است که 20 ساله شود.” او می گوید که یک شب آهسته بوده است: او فقط پیرمردی او را انتخاب کرد و او را به یک اتاق با شمع پر از مردان جوان برد.
معرفی سریال آینه سیاه
“به این صورت نقاشی شده نگاه کن!” به آنها گفت. “آیا هنوز هم می خواهی یک زن بخری؟” نگه داشتن به عنوان یک نمایش اخلاقی ، سرنوشتی بیرحمانه برای زنی است که تقریباً هر روز از زندگی خود با او برخورد غیراخلاقی کرده است و همیشه مانند آنچه در توانش بود اخلاقی رفتار کرده است.
زنان دوستی را پیدا می کنند که آتشی درست کرده و در اطراف آن جمع می شوند. یک روسپی دیگر می گوید: “من شنیدم که تو در قصر خدمت می کردی.” “چه چیزی منجر به ویرانی شما شده است؟” او با گفتن “از گذشته من نپرس” از آنها دور می شود و به درون یک معبد بودایی سرگردان می شود. یکی از تصاویر بودا در چهره یک مرد جوان حل می شود و سپس یک فلاش بک آغاز می شود که زندگی اوهارو را از نزدیک آغاز می کند.
بهترین فیلمهای اسپیلبرگ
زندگی او سرنوشت بسیاری از زنان ژاپنی در عالم خرد برای قرن ها ، در جامعه ای است که توسط سلسله مراتب مرد اداره می شود. کنجی میزوگوچی ، مدیر آن ، به همان اندازه که هم سن و سال های همسن خود ، حتی اوزو که اغلب او را درجه بندی می کند ، با زنان دلسوز بود. وی مانند “خیابان شرم” (1956) خود از روسپی ها سوژه مکرر قرار داد.
وی اغلب به فاحشه خانه ها معروف بود ، نه فقط برای خرید لطف ، بلکه برای معاشرت با کارگران آنها. این احساس بسیار خوبی بر او ایجاد کرد که خواهر خودش ، سوزو ، که او را بزرگ کرد ، توسط پدرشان به عنوان گیشا فروخته شد. برای اوهارو نیز همین اتفاق در این فیلم می افتد.
سریال 1899
این شخصیت را کینویو تاناکا بازی می کند ، که در 14 فیلم او ظاهر شده است ، و این یکی که در سال 1952 ساخته شده است ، کمک می کند تا حرفه خود را از همان سالهای ابتدایی به عنوان نقش های چالش انگیزتر هدایت کند. یکی از نقاط قوت او به عنوان اوهارو موفقیت در ایفای نقش همین شخصیت در مدت 30 سال است.
با شروع بازگشت اوهارو ، می فهمیم که او در محافل قابل احترامی به دنیا آمده است و هنگامی که عاشق او و یک صفحه جوان (توشیرو میفونه) خانمی در انتظار دربار شدند. این ممنوع بود ، این صفحه به مرگ محکوم شد و اوهارو و خانواده اش تبعید شدند. پدرش هرگز او را به خاطر این کار نمی بخشد و در واقع پس از رسوایی در محافل محترم قابل ازدواج نیست. وقتی قادر به فروش او به عنوان صیغه در خانه لرد ماتسودایرا است ، مدت کوتاهی استراحت می کند.
فیلم ال دورادو
وظیفه او در اینجا تحمل یک وارث برای او است ، که این کار را می کند ، اما سپس به سردی به فقر و فحشا بازگردانده می شود. پدرش که اکنون او را کاملاً از نظر توانایی دستمزد گرفتن در نظر می گیرد ، او را به عنوان یک حسن نیت فروشی می فروشد ، که در آن او سیر می کند ، و سرانجام او را به عنوان خدمتکار به بانویی می فروشد که با استفاده از کلاه گیس های پیچیده از شوهرش مخفی می کند او نیمه کچل است. او این شغل خود را از دست می دهد زیرا یکی از مشتریان کارفرمای او او را از منطقه شیمابارا (منطقه با چراغ قرمز) می شناسد و شوخی های خامی می کند که زمینه زندگی او را نشان می دهد.
اکنون یک تنفس فریبنده از بدبختی او حاصل می شود. او با یک مرد خوب ، سازنده طرفداران آشنا می شود و با آرامش مستقر می شود ، اما او کشته می شود. او هیچ میراثی دریافت نمی کند. در یک صومعه ، او به مافوق دیگری که نمی خواست هیچ کس نمی گوید: “همه آنچه می خواهم این است که یک راهبه باشم و نزدیک بودا باشم.”
فیلم جاده مالهالند
در صومعه ، یک صحنه مبهم وجود دارد. مردی که او را می شناخت خواستار بازپرداخت هدیه پارچه ای شد که به او داده شد و با عصبانیت لباس خود را از تن بیرون می آورد و به سمت او پرتاب می کند. برهنگی او فقط در چشم مرد منعکس می شود ، اما کشف این واقعه منجر به اخراج وی از صومعه می شود.
او در تمام این مدت آرزوی دیدن پسری را که به دنیا آورده است ، می بیند ، اما هنگامی که این اتفاق می افتد ، او فقط می تواند نگاهی گذرا به او بگذارد که به عنوان یک مرد بزرگ ، غافل از وجود او است. این ما را به عنوان یک روسپی سرد ، گرسنه و ناموفق به زندگی فعلی اش بازمی گرداند.
اگرچه بخش عمده ای از فیلم زندگی اوهارو به صورت مستقیم فیلمبرداری شده است ، اما برخی از آن از نظر اوزو از دید شخصی که روی تشک تاتامی نشسته است ، اوهارو اغلب از زاویه دید بسیار بالاتر از سطح چشم دیده می شود. در دستور زبان دوربین ، این موضوع می تواند موضوع را کم و عینی کند ، و اوهارو به طور فزاینده ای کمتر به یک شخصیت مستقل و بیشتر به عنوان یک موضوع برای مطالعه – و ترحم به نظر می رسد.
“وقتی داستان می رود ،” مافوق هنگام ورود به صومعه به او گفت ، “چهره زیبا صبح یک جسد است تا عصر.”
داستان فیلم زندگی اوهارو همانطور که عرض کردم به نظر می رسد یک ملودرام مبهم است ، اما ” فیلم زندگی اوهارو ” با تعجب از سواستفاده از جنبه های پر سر و صدا زندگی او جلوگیری می کند. همه اینها به عنوان یک خاطره غم انگیز از سرنوشت تعریف می شود ، و توسط میزگوچی برای جلوگیری از اوج گرفتن اوج داستان سرگرم می شود.
فیلم باشگاه مشت زنی
استفاده دقیق وی از مکان ها ، لباس ها و آیین های دوره باعث می شود که تجربیات قهرمان او بیشتر شبیه اجرای یک آیین باشد. بخش عمده ای از آسیب های داستان از این واقعیت ناشی می شود که هیچ کس به جز اوهارو از کل تاریخ زندگی او آگاهی ندارد. او از خارج به عنوان یک زن غیراخلاقی و حقیر مورد قضاوت قرار می گیرد و ما می فهمیم که این چیزی بیش از نقشی نیست که جامعه برای او بازی کرده و او را مجبور به بازی کرده است.
ما ناباورانه فیلم زندگی اوهارو را تماشا می کنیم. مطمئناً هيچ زني به تقصير خودش نمي تواند چنين بدبختي اي را به او تحميل كند؟ میزوگوچی تلاشی برای نشان دادن هیچ شخصیت مردی – حتی پدر – به عنوان یک شرور خودآگاه انجام نمی دهد. این مردان در محدوده ای که برای آنها تعیین شده رفتار می کنند و طبق سنتهای جامعه از آنها انتظار می روند. حتی سازنده فن نیز چنین کاری می کند ، اما به دلیل استقلال شغلی که به وی داده است ، جامعه به وی امکان انتخاب بیشتر را می دهد – یا شاید به سادگی اهمیتی ندهد.
فیلم خشم مردانه
کنجی میزوگوچی (1956-1898) امروز به همراه آکیرا کوروساوا و یاسوجیرو اوزو به عنوان یکی از سه کارگردان بزرگ ژاپنی معرفی می شود. کوروساوا ، که ژاپنی ها “غربی ترین” می دانستند ، اولین کسی بود که شهرت جهانی پیدا کرد ، با فیلم های قابل دسترسی مانند “راشومون” ، “هفت سامورایی” و “یوجیمبو”. اوزو را “بیش از حد ژاپنی” می دانستند ، تا اینكه منتقد دونالد ریچی گروهی از فیلمهای خود را به جشنواره فیلم ونیز برد ، و همانطور كه انتظار داشت دریافت كه جذابیت جهانی دارند. (احساس من این است که هر چقدر فیلم خاص تر باشد ، به طور گسترده تری قابل درک است).
میزوگوچی زودتر از اوزو ستایش غربی را به دست آورد. “اوگتسو مونوگاتاری” (1953) وی برنده جشنواره فیلم ونیز شد و دو بار در نظرسنجی ده ساله مجله Sight & Sound از بزرگترین فیلم های تمام دوران حضور داشت ، که اوایل دهه 1970 مرا به سمت او سوق داد. اما این “زندگی اوهارو” بود که بهترین فیلم خود را در نظر گرفت ، شاید به این دلیل که ریشه در زندگی خودش داشت.
تأثیرگذارترین نوشته غربی درباره میزگوچی مقاله ای است از رابرت کوهن با عنوان “چرا اوهارو غش می کند؟” منتقد انگلیسی که به عنوان “کوبلا خان” امضا می کند در این باره می نویسد: “اوهارو در” زندگی اوهارو “سه بار غش می کند و در همه موارد ، بیدارتر و بخشنده تر می شود … کوهن می گوید که تعالی معنوی اوهارو پس از” او “بدست می آید هویت جنسیتی و جنسی خود را رها می کند ، “و به تعبیری ، پیروزی او فقط جنسی است.
بهترین فیلمهای دیوید لینچ
” وی اضافه می کند که “بسیار جالب تر و جذاب تر از هر عذر معنوی است که می تواند چگونگی تبدیل شدن اوهارو به یک شخصیت مقدس و طلسم غش او در آغاز و در پایان بیشتر تسلیم جسمی و روحی به زندگی وحشتناکی باشد که او تا آن زمان سرب دارد. “
سالها قبل از ظهور فمینیسم در غرب ، کارگردانان بزرگ ژاپن در زندگی زنان جامعه خود وسواس داشتند. هیچ زنی در یک فیلم ژاپنی که من دیده ام غم انگیزتر و فراموش نشدنی تر از اوهارو نیست.
نسخه معیار فیلم در حال پخش از هولو پلاس است. از طریق نسخه بدون معیار اما کاملاً خوب در یوتیوب ، می توان آن را در نه قسمت مشاهده کرد. “اوگتسو” و “سانشو دادگستر” میزوگوچی نیز در مجموعه فیلم های بزرگ من که شامل عناوین بسیاری از اوزو و کوروساوا است ، نوشته شده است.
به پایان نقد فیلم زندگی اوهارو رسیدیم.
نقد فیلم زندگی اوهارو به قلم راجر ایبرت