مقدمه مجله بامدادیها بر نمایشنامه خرده جنایتهای زن و شوهری
کتاب جنایتهای زن و شوهری داستان زوجی است که زندگی زناشوییشان در حال فروپاشی است و در صدد جستجوی حقیقت این علت هستند که چرا این اتفاق برای آنها پیش آمده و…
در این قطعه اریک امانوئل اشمیت تحلیلی ظریف از عشق و زندگی زناشویی با طنز سیاه ارائه می کند که روی تلخ و واقعی از عشق و ازدواج را به ما نشان میدهد، اینکه در زندگی زناشویی تا چه میزان و تا کجا میتوان عاشق بود و از عشق آتشین اولیه محافظت کرد، معمولا یک پاسخ کلیشهای دارد، عشق فقط با مرگ به پایان میرسد.و خواننده را هر لحظه غافلگیر می کند.
اگر شما تابحال نمایشنامهای مطالعه نکردهاید و تصمیم دارید یک نمایشنامه ادبی را امتحان کنید، پیشنهاد ما به شما کتاب خرده جنایتهای زن و شوهری است.
با مجله بامدادیها همراه باشید تا قبل از شروع خواندن این نمایشنامه فوق العاده با کتاب و نویسندهاش بیشتر آشنا شویم.
نگاهی عمقی به کتاب نمایشنامه خرده جنایتهای زن و شوهری
کتاب خرده جنایتهای زن و شوهری نمایشی بر اساس دیالوگ های اریک امانوئل اشمیت است. کلمات بر دیگر عناصر داستان پیروز می شوند زیرا هیچ اتفاق بیرونی روی صحنه نمی افتد و فقط شخصیت ها صحبت می کنند. دیالوگ های این کتاب یک ویژگی خاص دارد، درباره آدم های درون داستان است و چیزی درباره عوامل بیرونی نیست.
داستان کتاب خرده جنایتهای زن و شوهری در خانه می گذرد. اما اتفاقات دوره 15 ساله یک زندگی زناشویی ناموفق را روایت میکند. داستان از زمانی شروع می شود که لیزا و ژیل وارد آپارتمانشان می شوند. صحنه اول نمایشنامه به گونه ای طراحی شده است که این زوج، یکی خودآگاه و دیگری ناخودآگاه، سعی می کنند نمایشی را به نمایش بگذارند که در آن هر یک تصویر ایده آل خود از دیگری را با تصویر بیرونی واقعی جایگزین کند. در نتیجه یک حادثه ناشناخته، ژیل دچار فراموشی شد و دو هفته را در تخت بیمارستان گذراند.
او بخشی از حافظه خود را از دست داده است، اما به همسرش وانمود می کند که چیزی به یاد نمی آورد. لیزا سعی میکند حافظه شوهرش را بازگرداند، اما در عین حال کاملاً صادق نیست و زندگی آنها را نه آنطور که قبلا بوده، بلکه آن طور که دوست دارد ارائه می دهد. ژیل یک افسر پلیس و نویسنده جنایی است و لیزا شگفت زده می شود. این حرکت حقایق بر مبنای دیالوگ در دستان ژیل و لیزا تا پایان ارائه با کار فعال و موثر بر باور مخاطب به درک حقیقت از کلماتی که شخصیت ها در آن بینش های متفاوتی را خلق می کنند ادامه دارد.
در این گفتگوی طولانی چیزهایی گفته می شود که سال ها پنهان مانده و حالا همگی سرباز شده اند. در این درگیری ها لحظات، بحث ها و ایدههای معناداری ایجاد می شود. نویسنده کتاب، امانوئل اشمیت، تلاش میکند تا پرسشهای اساسی (حقیقت، عشق، زندگی) را در ذهن مخاطب ایجاد کند و تا پایان نمایش پاسخهای دقیقی را ارائه نمیدهد تا مخاطب خوانندگان پاسخ آن را بیابند. سوال او زیرا این مشکلات برای افراد مختلف پاسخ های متفاوتی دارد و پاسخ قطعی وجود ندارد.
کتاب خرده جنایتهای زن و شوهری نیمه موزیکال است زیرا پایان آن بی زمان و بی زمان است، اما تمرکز کلی بر اجرای موسیقی است. پایان نمایش تنش را مثل همیشه قوی نگه می دارد و مخاطب را با سوال سخت تری روبرو می کند.این درام نفرت درونی تماشاگر را از بین می برد و آن را به آه تبدیل می کند. تصویر اشمیت از زندگی زناشویی ترسناک است، اما خواندنی است زیرا حقیقت را می گوید و تجربه ای است برای کسانی که در دنیای مادی و مدرن امروزی گم شده اند و حس ماندگاری را از دست داده اند.
درباره اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت نمایشنامه نویس، رمان نویس و داستان کوتاه فرانسوی-بلژیکی در سال 1960 به دنیا آمد. او یکی از مشهورترین نویسندگان و خلاق ترین قلم اروپاست. اشمیت در خانواده ای ورزشکار به دنیا آمد و اولین بار زمانی که با مادرش به تماشای تئاتر رفت به تئاتر علاقه مند شد.
اریک امانوئل اشمیت دکترای فلسفه خود را از دانشگاه سورین دریافت کرد. پس از پایان خدمت سربازی، چهار سال در دبیرستان تحصیل کرد و سپس به مقام استادی دانشگاه رسید. پس از استقبال خوب از نمایشنامه های او، نمایشنامه «دون خوان در دادگاه» در سال 1991 در نانت اجرا شد و همچنین نمایشنامه «ملاقات کننده» موفق به کسب جوایز متعددی شد، دانشگاه را به طور کامل رها کرد و تمام وقت مشغول به کار نوشتن شد.
مجموعه داستان های کوتاه او عبارتند از: زیباترین کتاب جهان (نسخه اروپایی 2009) و زن با دسته گل (نسخه اروپایی 2010). او در سال 2001 جایزه بزرگی از تئاتر آکادمی فرانسه دریافت کرد. از دیگر آثار او می توان به «عشق لرزه»، «خرده جنایت های زناشوهری»، «مهمان ناخواسته»، «اگر از نو شروع کنیم» و “مهمان ناخوانده” «مهمانسرای دو دنیا» اشاره کرد.
تکههایی از متن کتاب
- وقتی خشونت وارد یک زندگی میشه، دیگه چه فرقی داره کی بروزش میده.
- همیشه از آدمایی که از خشم, غصه, دلهره یا عصبانیتشون فرار می کردن و قرصای آرام بخش می خوردن بدت می اومد. فرضیه ات هم این بود: این دوره زمونه مردم رو آن قدر نازنازی کرده که حتا می خواد وجدان آدمارو هم به دوا ببنده ولی موفق نمی شه که انسان بودنمونو معالجه کنه.
- ختخوابها و کاناپهها محرومیت میکشند. تو لامپهای سوخته شده را فورا عوض نمیکنی، بهانه میآوری که چند روزی باید برای وفات نور، عزاداری کرد. پس از پانزده سال، بررسی و مطالعه و زندگی مشترک زناشویی، به هر حال توانستهام انبوهی از نظریات و تئوریهای تو را در یک جمله فیلسوفانه خلاصه کنم: دست به ترکیب هیچ چیز در خانه نباید زد!
امیدواریم راهنماییهای لازم جهت آشنایی با این کتاب را در اختیارتان گذاشته باشیم از توجهتان و از اینکه مجله بامدادیها را همراهی میکنید سپاسگزاریم.