نام انگلیسی: Thing with Feathers
نام فارسی: فیلم موجود پردار
محصول: ۲۰۲۵ – کشور بریتانیا
ژانر: درام، فانتزی
ردهی سنی: ۱۵+
امتیاز: ۳.۵ از ۴
رمان «سوگ، همچون موجودی پردار» از «مکس پورتر» نقطهی مقابل «امید موجودی پردار» از «امیلی دیکینسون» است؛ با این تفاوت که او سوگ را همچون امید مقابل اهریمن ناامیدی قرار میدهد. آقای «دیلن سوذرن» در اولین روایت بلند داستانی خود سعی دارد این رمان را تبدیل به فانتزی سوگ یک خانوادهی سه نفره کند.
داستان آقای سوذرن همانند همان چند دقیقهی افتتاحیهی خود پس از تکشات صدای کلاع و پرزدنهای اوست؛ بغضآلود و ویرانکننده. او بدون هیچ روتوشی و حتی شلوغی خاصی مخاطب را به لحظهی پس از خاکسپاری میبرد که پدر و دو پسرش در خانهی بدون همسر و مادر نشستهاند.
این لحظات بدون موسیقی فیلم موجود پردار، در سکوتی حاصل از شرم سوگ و بغضی که در گلوی مرد است باعث میشود مخاطب تصمیم به ادامهی تماشا بگیرد یا خیر؛ گاهی نمیتوان اینقدر عریان به سوگواری عدهای نشست.
اگر افتتاحیه را به سلامت گذراندید، حال وارد روایتی چهار بخشی میشوید که از زاویهدید پدر، کلاغ همچون سوگ، پسران و در نهایت هیولای ناامیدی و ویرانی تصویر میشود. زیبایی اثر آقای سوذرن درست در همین تقسیم زاویهدیدهاست.
او بدون هیچ روتوش عاطفی و دستکاری احساسی مخاطب را در برابر زندگی عریان یک سالهی این خانوادهی سه نفره درون حصارهای خانه قرار میدهد. آقای سوذرن سوگ را همچون کلاغی به بزرگی یک هیولا وارد این خانه میکند؛ کلاغی که پیامآور مرگ نیست، بلکه موجودی بالدار برای در آغوش گرفتن فقدان و انتخاب نکردن مسیر خودویرانیست.
در این تقابلهاست که فانتزی سیاه اما پر از نور آقای سوذرن زیر نورهای مصنوعی و میان راهروهای این خانه درگیری یک مرد و دو فرزندش را در آغوش گرفتن این فقدان تصویر میکند؛ «برج ویرانم غبار خویش افشان کردهام، تا به پرواز آیم از خود جسم را جان کردهام»
بیوگرافی بندیکت کامبربچ
آقای سوذرن در طول روایت فیلم موجود پردار دست از سر مخاطب برنمیدارد؛ همانگونه که این کلاغ بیرحم سوگ دائم در حال تکرار رنج فقدانیست که پدر و پسران قرار نیست آن را باور کنند، تصاویر نیز این رنج حاصل از مرحلهی انکار را متوحشانه و بدون برش در برابر ما قرار میدهند.
بیشک تدوین زیبای آقای سوذرن در طول تغییر زاویهدیدها باعث میشود این فانتزی سوگ و پذیرش فقدان از تصنع ملودرامی خارج شود. باید گفت این تقابلها و رنجهای در پس آنها از طریق راویان یک فقدان سکونی ویرانکننده را روی ذهن مخاطب آوار میکند.
برای درک این موضوع بگذارید یکبار دیگر اثر زیبای «فیلم مرا محکم در آغوش بگیر» را از ذهن بگذرانید. آقای «متیو آمالریک» در روایت فیلم موجود پردار همین تقابل با رنج فقدان و در نهایت پذیرش و رهایی را از طریق زنی تنها بهتصویر میکشد.
او در سکانسهای پایانی خود به مخاطب ضربهای از جنس حقیقتی تلخ را میزند. آقای سوذرن نیز در طول روایت فیلم موجود پردار با بیرحمی تمام مخاطب را روی مرز میان واقعیت تلخ و فانتزی سیاه سوگ قرار داده بود و پیش میبرد.
تفاوت اثر او در تقابل با این سوگ است. او سوگ را همچون کالبدی جاندار در کنار بازماندگان قرار نمیدهد و همین باعث میشود روایت فیلم موجود پردار وارد فلشبکهای تلفیقی از جنس داستان آقای آمالریک نشود؛ دو اثر دردآور و زیبا که هر کدام رنج فقدان و مواجهه با سوگ را تا رسیدن به نقطهی پذیرش تصویر میکنند.



