نام انگلیسی: Splitsville
نام فارسی: فیلم جدایی
محصول: ۲۰۲۵ – ایالات متحده
ژانر: درام، کمدی
ردهی سنی: ۱۶+
امتیاز: ۲ از ۴
مصطفی ملکی
«مایکل آنجلو کوینو» در دومین گام بلند سینمایی خود سعی دارد زندگی زناشویی را از طریق دو زوج به چالش بکشد. این کارگردان-بازیگر در روایت خود همهی مواد اولیه را در اختیار دارد و بهنوعی قبل از آغاز اثر مخاطب انتظار مواجهه با اثری بهمراتب خوشفرم و ساختارمندتر را دارد.
بازیگرانی چون «داکوتا جانسن» و «آدریا آریونا» از آن دست بازیگران مورد توجه شبکههای اجتماعی محسوب میشوند که حضور همزمانشان در یک اثر سینمایی بهراحتی میتواند مخاطب عام سینما را پای اثر بکشاند.
روایت آقای کوینو در شش پرده در برابر چشم مخاطب قرار میگیرد. از همان ابتدا باید گفت که تکلیف کارگردان با کاراکترها مشخص نیست. بهطور حتم سعی دارد روایت را بیشتر از دیدگاه دو کاراکتر «کری» و «جولیا» روایت کند، اما در ادامهی داستان شاهد هستیم که «اشلی» و «پاول» هم نیازمند این زاویهدید بودند اما آن را دریافت نکردند.
بهنوعی کارگردان سعی دارد کاراکترهایی را در بطن روایت قرار دهد که در زندگی زناشویی به آنها خیانت شده است و سعی دارند به طریقی خود را بار دیگر روی ریل زندگی قرار دهند. تلاش کارگردان برای پوشش همهی زاویهدیدها قابل تقدیر اما ناکافی بهنظر میرسد.
کارگردان در فیلم جدایی از یکسو مخاطب را با پرسشی مطرح میکند که از زبان کاراکتر اشلی به گوش میرسد: «آیا من بعد از سالها از این لحظه از زندگی خود راضی خواهم بود یا این رخدادها تبدیل به پشیمانی خواهند شد؟» همین پرسش و تصمیم ناگهانی او به ترک پاول محرک کل روایت در ادامه میشود.
پس از این ترک ناگهانی با فرار فارست گامپی کری مواجه میشویم که ما را وارد زندگی پاول و جولیا میکند. کارگردان پس از این دائم سعی دارد روایت را به انتهای مرزهای کمدی-ابزورد برساند. او در این مسیر از هیچ تلاشی دریغ نمیکند، اما گویی در جایجای روایت از اکستریمشدن روایت خود میترسد.
آقای کوینو در این روایت واقعاً قصد دارد تا در باب مقولهی تعهد و خیانت حرف بزند و از اهمیت تعهد در روابط زناشویی بگوید.
داستان او گاهی کمدی خوب و قابل اعتنایی را در کلیپهای مختلف از تقابل کاراکترها با رخدادهای جدید ارائه میدهد، اما در بیشتر بخشهای روایت با کمدی سردرگم و داستانی آشفته مواجه میشویم.
کارگردان در فیلم جدایی ۹۰ دقیقهای خود و باتوجه به محدودیت لوکیشنها فرصت این را داشته تا بهراحتی دنیای روایی را از منظر هر کدام از کاراکترها تصویر کند. اما آنچه در فیلم جدایی مشاهده میکنیم حذف دو کاراکتر و نقص روایت در پرداخت دو کاراکتر دیگر است.
کارگردان بهنوعی در برخورد با اشلی و پاول تا جایی که میتواند سوبجکتیو برخورد میکند و عملاً قصد دارد قبل از کری و جولیا خودش از این دو کاراکتر انتقام بگیرد.
شاید باید صادقانه گفت که ذهن آقای کوینو برای ساخت چنین اثری آماده نبوده و در بیشتر نقاط فیلم جدایی شاهد فضولی ذهن کارگردان هستیم تا تماشاگر تصمیمهای ناگهانی کاراکتر در واکنش به رخدادهای مختلف.
هر مخاطبی در مواجهه با داستان این زوج میداند که خیانت در یک تعهد دوسویه امری ناپسند است، اما آقای کوینو سعی دارد این ناپسندی را همچون معلم دبستان به خورد ذهن مخاطب دهد.
این کارگردان نوپا باید بداند که مخاطب سینما هیچگاه نیاز به کلاس درس ندارد. بهنوعی باید اینگونه گفت که ضدجنبشهای ایدئولوژیزده مانند ووکیسم طی یک دههی اخیر تا جایی که توانستهاند از این کلاسها برگزار کردهاند.
اما نتیجهاش دفع حداکثری این موجودات در قامت فعال اجتماعی، بازیگر و فیلمساز توسط مردم جامعه بوده است. روایت آقای کوینو در جایجای خود سعی دارد از دام ووکیسم رهایی یابد و باید گفت موفق هم میشود، اما او در این فرار باز هم جسارت این را ندارد که ناپسندی خیانت را در فرم زندگی زناشویی هجوگونه بهتصویر بکشد.